سه تکنیک دسترسی به محتوای ذهنی

 

گاهی پیش می‌آید که دوست دارید یک نفر را بیشتر بشناسید و با طرز فکر و سلیقه‌اش بیشتر آشنا شوید. فرض کنید طرف، آدم خودداری است و یا معمولا خودش را جوری که نیست نشان می‌دهد و یا فرض کنید که شما به او شک کرده‌اید و یا می‌خواهید محکش بزنید. با او فرار می‌گذارید تا جایی با هم بنشینید قهوه‌ای بنوشید و سر صحبت را باز کنید.

 

می‌خواهم سه تکنیک ساده به شما معرفی کنم که روان‌کاوها برای رخنه به محتوای ذهنی طرف مقابل به کار می‌برند و شما هم می‌توانید آن‌ها را در مواقع لازم به کار بگیرید البته باید توجه کنید که اگر طرف مقابل آدم خیلی باهوشی باشد احتمال موفقیت‌تان کم می‌شود و شاید این تکنیک‌ها جواب ندهند.

 

تکنیک اول

 سوال‌های جواب باز طرح کنید، از بیان سوال‌های جواب بسته مطلقا خودداری کنید. سوال‌های جواب بسته به سوال‌‌هایی گفته می‌‌شود که جوابش بله یا خیر است. مثلا اگر می‌خواهید طرز فکر طرف مقابل را درباره‌ی رنگ‌ها  بدانید از بازترین سوال ممکن شروع کنید و بپرسید: «نظرت درباره‌‌ی رنگ‌ها چیه؟» اگر جواب داد که شانس با شما یار است ولی اگر حوصله نداشت یا به هر دلیلی امتناع کرد و مثلا گفت:« نظری ندارم» یا « برام اهمیتی ندارن» یا «این سوال‌ احمقانه چیه؟» شما بدون این‌که خود را ببازید به ترتیب بگویید: «فکر می‌کنی چرا نظری نداری؟» یا «فکر می‌کنی چرا برات اهمیت ندارن؟» یا «فکر می‌کنی چرا این سوال احمقانه است؟» و به همین ترتیب. اغلب آدم‌ها در برابر این استراتژی نهایتا گارد دفاعی‌شان را می‌شکنند. آن‌ها که مقاومت می‌کنند به هر حال کاری‌شان نمی‌شود کرد. از یاد نبرید که راز موفقیت شما در این است که نباید صبوری‌تان را از کف بدهید و حتی یک سوال که پاسخش بله یا خیر باشد طرح کنید.

حالا اگر طرف مقابل به جای پاسخ به سوال شما، آن را به شما برگردانَد و بگوید «اصلا خودت نظرت درباره‌ی رنگ‌ها چیه؟» شما باز هم خودتان را نبازید. شما نظرتان را درباره‌ی رنگ‌ها بگویید و آخرش بپرسید «نطرت درباره‌ی حرفایی که زدم چیه؟» اگر طرف پرسید:«می‌خوای بدونی که موافقم یا مخالف؟» او دارد شما را به دام می‌اندازد. شما باید این گونه جواب بدهید:«نه! منظورم موافق و مخالف نبود، می‌خوام نظرتو درباره‌ی حرفام بدونم» پس استراتژی دوم این است که شما هم به هیچ‌ سوال بسته‌ی طرف مقابل جواب ندهید و اگر به گرفتن پاسخ بله و خیر اصرار کرد با جمله‌هایی مثل این جواب بدهید«سوال جالبیه. به من فرصت بده درباره‌ش بیشتر فکر کنم، تو فکر می‌کنی جواب من چی باشه؟». اگر خوش شانس باشید و در این لحظه طرف جواب باز به شما بدهد شما به هدف خود نزدیک می‌شوید ولی اگر بگوید: «نظرتو برام هیچ اهمیتی نداره» شما وارد یک سیکل معیوب شده‌اید و باید بیشتر تلاش کنید.

 نکته‌ی مهم: اگر کسی گارد دفاعی‌اش شکست و به هر حال به شما جواب داد این نه به دلیل ضعف او که گواه بر سلامت روانی او است. روان انسان به طور طبیعی میل به رهاسازی و پالایش دارد.

 نتیجه: کسی که گارد دفاعی‌اش را به هیچ قیمت نمی‌شکند انسان مناسبی برای پیوندهای عمیق انسانی نیست. این نکته برای کسانی که قصد ازدواج دارند و یا کسانی که در جستجوی شریک برای کار و تجارت هستند خیلی اهمیت دارد. 

توجه: پرسش باز درباره‌ی این موضوع‌های بنیادی برای شروع بسیار مناسب است: مادر، پدر، مرگ، جنس مخالف 

 

تکنیک دوم

از طرف مقابل بخواهید عجیب‌ترین خوابی را که دیده برای‌تان تعریف کند:

۱)      اگر بگوید که هرگز خواب نمی‌بیند او احتمالا آدمی‌منطقی و حسابگر و بی‌بهره از احساس است.

۲)      اگر بگوید زیاد خواب می‌بیند ولی چیزی به یادش نمی‌ماند او احتمالا بهره‌ی هوشی بالایی ندارد.

۳)      اگر بگوید خواب‌های عجیب زیادی دیده و نمی‌تواند یکی را برجسته کند او احتمالا فردی پرتنش و دمدمی‌مزاج است. به دنبال نقطه‌ی مشترک خواب‌هایش بگردید.

۴)      اگر یک خواب مشخص را به عنوان عجیب‌ترین خوابش تعریف کند، او احتمالا سرنخ مهمی‌از مهمترین مشغله‌ی ذهنی‌اش به شما داده است. سریع به سراغ سوال باز بروید! « به نظر خودت چرا همچین خوابی دیدی؟»

 

تکنیک سوم

از طرف مقابل بپرسید بهترین خاطره‌ی دوران کودکی‌اش چیست؟

۱)      اگر هیچ خاطره‌‌ی خوبی به یاد ندارد او فردی است با شخصیت بسیار متزلزل و شکننده

۲)      اگر ادعا می‌کند خاطره‌های خوب زیاد دارد ولی هیچ‌کدام را نمی‌تواند ترجیح بدهد با یک آدم معمولی طرف هستید.

۳)      اگر یک خاطره‌ی مشخص را با ذوق و شوق تعریف کند و یا حتی با افسوس، سرنخ مهمی‌از محتوای ذهنی‌‌اش به شما داده. به سرعت سراغ سوال باز بروید! « چرا فکر می‌کنی…»

توجه: موارد گفته شده در تکنیک دو و سه اصلا قطعی نیستند ولی احتمال بالایی دارند، مهم رسیدن به یک سرنخ برای طرح سوال باز است.

 

این تکنیک‌های پیش پاافتاده بخش قابل توجهی از ساختار شخصیتی یک فرد را برو‌ن‌ریزی می‌کنند. البته از میان انبوه جمله‌ها باید بتوانید گزاره‌های معنادار و بی‌اهمیت‌ را تفکیک کنید و البته قدرت تفسیر هم داشته باشید، درست مثل یک کارآگاه زیرک. در آینده چند شگرد ساده‌ی تفسیر را مرور خواهیم کرد. 

ادامه دارد

 

15 thoughts on “سه تکنیک دسترسی به محتوای ذهنی

  1. سلام.
    جالب بود ولی اینجوری سوال جواب کردن یه جورایی آدم رو عجیب جلوه نمیده به نظرت؟
    ————————–
    پاسخ: برای موارد عادی و زندگی روزمره تجویز نمیشه یه بحث روان‌شناسیه برای کسایی که علاقمندن.

  2. م. سایت شما ایراد داشت.
    دیروز یک ای.میل دریافت کردم که سایت شما را خراب اعلام می‌کرد.
    نمی‌دانم اسپم بود یا واقعاً شما آن را ارسال کرده بودید.
    به هر حال ممنون

  3. سلام رضا جان.
    بزرگواری
    مطلب بسیار زیبا و جالبی بود…منتظر قسمت های بعدیش هستیم.

    و یه مشکل کوچک :
    الان که دارم می نویسم , رنگ فونت من سفیده و اصلان خودم نمی نونم نوشته ی خودم رو بخونم. . فکر کنم مشکل عسل مهر خانم هم همین بوده باشه.

    و…مژده به همه ی رفقا :
    ۲ فیلم ” صداها ” و ” ریسمان باز ” به شبکه خانگی اومدن…
    آقا رضا موافقید هر کدوممون در دسترسش هست دوباره این ۲ فیلم رو ببینه و بحث داغشون همین جا شروع کنیم؟
    ——————————
    پاسخ: ما کلا با شما موافقیم.

  4. سلام رضا
    این چه رنگیه؟ اصلا معلوم نیست چی دارم مینویسم.
    هم تاسف بابت به فنارفتن سایت و هم تبریک بابت تولد دوباره اینجا. خداییش حالم گرفته شد به هرحال مقطع کوتاه ولی مهمی از زندگیمون اینجا گذشته بود و امیدوارم بتونی اطلاعات رو برگردونی. ولی بی خیال مهم خودمونیم که هستیم داداش.
    به فرهاد: آقا خبر خوبی دادی و به شدت موافقت خودم رو اعلام میکنم.
    ارادتمند
    ———————
    پاسخ:سلام بهمن. واقعا مهم وجود و حضور زندگیه. امکان داره سیل یا زلزله بیاد و کل خونه و وسایلو ببره ولی اگه آدم زنده بمونه دوباره همه چی رو از نو می‌سازه. مخصوصا با دوستای گل و عزیزی مثل شما( منظورم به همه‌ی دوستاس. کسی خودشو مستثنا نکنه لطفا)

  5. سلام:
    فرم جدید وبسایت مبارک احوال داداش بزرگوارمون چه طوره؟
    بحث جالبیه …علم روانشناسی که می تونه شگرد های خوبی برای یافتن کاراکترهای متفاوت حتی تو داستان نویسی و ادبیات به افراد آموزش بده. در ضمن من اینایی که نوشتم رو خودم ندیدم…!!!!شما بخونید ببینید از شر و ورایی که گفتم چیزی سر در میارید؟!!!راستی طرح جدید وبسایت آدم برفی ها هم مبارک رضا جان…ساده و خالص و بی غل و غش و دوست داشتنی مثله همیشه.
    ———————
    پاسخ:سلام خواهر عزیزم. خیلی مخلصم. کمی بیشتر به ما سر بزن تا اینقد از طرف بعضی‌ها متهم به ضد زن بودن نشیم ـ که نیستیم ـ

  6. یه مشکل خیلی گنده ای الان وجود داره. بخش کامنت ها رو که میخوای بنویسی با رنگ خاکستری بسیار آب دهن مرده ای نوشته میشه و الان نمی تونم خودم ببینم چی نوشتم. لطفا” رسیدگی بفرما یید
    ———————
    پاسخ: بله رضا جان. ترکش های راه اندازی مجدد سایته. این سایت کلا از نقطه‌ی صفر روی هاست دوباره بنا شده و شباهت‌هایی که با قبلی داره دوباره همه بازسازی شده. یعنی این‌که صرفا آرشیو نابود نشده. کلا هیچ سایتی دیگه وجود نداشت. واسه همین توی این بازسازی گاهی مشکلی یه گوشه پیدا میشه و زمان می بره تا همه‌چی عین اولش بشه. ممنون که برات مهمه. این توجه خیلی ارزشمنده برام./

  7. سلام رضا جان و ممنون بابت این پستت ، شاید یه زمان به دردم بخوره ولی به عقیده من انسان ها خیلی غیر قابل پیش بینی نیستند و نمیشه برای شناختنشون قاعده خاصی رو مشخص کرد…
    —————–
    پاسخ: حرفت در کل درسته رضای عزیز. ولی هرچی سنت بالاتر می‌ره می‌بینی برخلاف تصور اولیه‌ت هم دنیا خیلی کوچیکه و هم آدم‌ها تنوع زیادی ندارن و می شه اون‌ها را به راحتی دسته ‌بندی کرد. حتی کسانی که استثناء به نظر میان هزاران هزار مورد کاملا مشابه داشتن. کار علم، فروریختن تصور مهیب اولیه‌ی انسان از هستی است. یه زمانی فکر می‌کردن کسی که یهو پس گردنش سفت می‌شه و دچار تب و هذیان و گیجی می‌شه جن زده شده. بعدا پزشکی اومد و گفت این بیماری اسمش مننژیته. یکی از دایی‌هام که هیچوقت ندیدمش پنجاه سال قبل بر اثر مننژیت مرد ولی مادربزرگم که الان هشتاد و پنج سالشه هنوزم فکر می‌کنه اون جن زده شده بود
    🙂

  8. سلام به همه
    از این اتفاقی که برای سایت افتاد حالم گرفته شد. ناسلامتی قسمت مهمی از عمرمون اینجا داره میگذره. اما بی خیال مهم خودمونیم که هستیم. کابوسهای فرامدرن تولدت مبارک.
    به فرهاد: خبر خیلی خوبی دادی پسر خیلی منتظر ریسمان باز بودم و بگم با شدن تمام با پیشنهادت موافقم.
    خیلی حال میده آدم چیزی رو که مینویسه نمیبینه!!!!
    راستی دکترجون ایمیل من رسید؟

  9. ای وای
    من دوتا ایمیل با یه محتوا نوشتم و اول فکر کردم اولی نرسیده که دومی رو نوشتم. یه وقت فکر نکنین به سرم زده

  10. الانواسه اولین چیزی که خیلی براش دلم تنگ شده تصویر اون نوار بتاماکس قدیمیه که زیرش نوشته بود تبلیغات فرهنگی شما پذیرفته میشود.

  11. از منظر زیبایی شناسی تعداد انواع انسان ها چنان محدود است که مدام باید مفتخر به دیدن افرادی شویم که از مدت ها قبل میشناختیمشان. مارسل پروست
    .
    .
    .
    در راستای پاسخت به کامنت قبلی ام

  12. سلام
    رنگ فونت من که ایرادی نداره.
    آقا این مطلب جدی بود؟
    من که کلی خندیدم؛مخصوصاً اون قسمت که میگه به نظرت خودت چرا همچین خوابی دیدی؟
    ای ول..
    —————–
    پاسخ:خوشحالم که خندیدی. به نظر خودت چرا خنده‌ت گرفت؟ ( البته دیگه آنالیز شدی 🙂 )

  13. قابل توجه جوونای امروز که بتونن طرف مفابلشونو بهتر بشناسن

    آقا رضای گل با سایتت خیلی حال می‌کردم ولی خودتو بیشتر از این ناراحت نکن. با اینکه نه وقتم و نه انرژیم اندازه تو و دوستای با معرفتت هست ولی کاملا آماده ام که هرکاری انجام بدم تا یه سایت قویتر و پربارتر راه بندازی فقط لب تر کن
    ———————–
    پاسخ: همین که گاهی به این‌جا سر می‌زنی یعنی همه‌چی ردیفه.

  14. رضا ، بهمن راست میگه ، اون نوار بتامکس رو چیکارش کردی هان؟ بردیش فروختی؟ همون نواره که میخندید ، میرقصید ، آواز میخوند…
    ———————
    پاسخ: دادیمش سمساری

Comments are closed.