شعر: خراب

چشم تو خالی از نگاه شده

ترس دارد نگاه خالی تو

می‌گریزم از این خیال سیاه

از بهشت بد خیالی تو

موسم رخوت و غم نان است

فصل بدرنگ خشکسالی تو

کاش پروردگار خوبی‌ها

رد شود روزی از حوالی تو

سوژه‌خنده شده تمام محل

وعده‌ و حرف پارسالی تو

واقعا حالت بدی دارد

کار بی‌فکر ماست‌مالی تو

باخبر شو که جوجه‌ماشینی

تر زده بر نقوش قالی تو

به همه تا کمر بدهکاری

ننگ بر مشکلات مالی تو

معجزه می‌کند ندیدن تو

این هم از معجزات عالی تو