دمت گرم

خداحافظ رفیق

در شماره ویژه سی سالگی مجله فیلم از نفس عمیق نوشته بودم و از غیاب معنادار سعید امینی بازیگر نقش کامران که چه هم‌خوان است با معنای حضورش در آن فیلم. حالا خود ناکسش مفت و مجانی، راستی‌راستی مرده. کاش فایل آن یادداشت را داشتم و همین‌جا می‌گذاشتم. اصلا بهتر که ندارم. حالی در بساط نیست فعلا. بروم بتمرگم. بروم سیگار بکشم. بروم…

3 thoughts on “دمت گرم

  1. چه چیز می توان گفت….

    Farhad Riazi

    ۲۲ hours ago

    .

    ” طرح جلد محبوب من ، شماره ۳۰۶ . چه می دانم کدام ماه و کدام سال . اما انگار هوا ، هوای باران دارد . در دو سوی درختی پیر ، دو مرحوم مغفور ، دو جوان ناکام ایستاده اند . تا مگر حقارت کام روایی را چه بدانیم . در قاموس مردان دل تنگ ; مردانِ بدون زنان . این ها فقط مردگان عکس نیستند . مردگان هم نسل من اند : منصور و کامران . هر تلاشی برای تقلیل شان به منصور شهبازی و سعید امینی محکوم به شکست است . آن سمت چپی منصور است ; با شیطنت نابی که از سر و رویش می بارد . اما نوک پیکان به سوی کامران است ; ناظر خاموش . دروغ چرا ؟ همیشه برایم مهم تر از منصور بوده . شاید چون خودم همیشه در حسرت رسیدن به گوهر ِ خاموشی بوده ام و نرسیده ام . خاموشی کار کارستان است ; معجزت ِ انسان بزرگ است نه آدم حقیری چون من . کامران مُرده اما سعید امینی را نمی دانم . و حتی نمی دانم خودش دلش می خواسته زنده بماند یا نه . برای همین هیچ آرزوی « انسان دوستانه ای » نمی کنم اما خوب می دانم که نبودنش در همه این سال ها چونان سحری به کار آمده تا ” نفس عمیق ” برای من و دیگرانی چون من هم چنان افسونگر و بی مانند باشد . پرویز شهبازی عزیز دیگر نتوانست به حس خوب آن فیلم نزدیک شود . می دانم او زودرنج است . اما مهم نیست و قصه کامران را عشق است که خودِ رنج است . ناسازه ی غریب و غم اندود این است ; تصویر آن رفتگان تا ابد در متن قصه جوان می ماند ، و من که به سن و سال آن دو بر رنج و اندوه مشترک شان گریستم ، در فرامتن بی رحم زمان هر روز خسته و شکسته تر می شوم و نگاهم را از آینه می دزدم…اما صبر کنید ; درست مثل خود فیلم ، که نشانگر جای خالی مرحمت عشق بود ، جای یک نفر سوم در این عکس خالی است ; یک نفر که خیلی عزیز بود… “

  2. اتفاقاً فرهاد ریاضی اون یادداشت رو توی فیس بوک منتشر کرد رضا. بله کامران نفس عمیق هم رفت…

Comments are closed.