خوانش نگاه سنجاقک

این عکس را همسرم در سفر ماه قبل‌مان به شمال گرفته است. در روستای چوشل بین راه لاهیجان و سیاهکل. ترکیب رنگ‌های این سنجاقک زیبا کم از طاووس ندارد.

عکس فریب‌کار است. این عکس به‌ شکلی تصادفی گرفته شده. سنجاقک لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. نمی‌شد از او خواست برای دوربین ژست بگیرد. موقعیت او در قاب، محصول کسری از ثانیه است؛ نه به دلیل توانایی عکاس بلکه به دلیل امکان گرفتن عکس‌های پشت هم که یکی‌شان دست بر قصا تا حدی قابل قبول شده.

 سنجاقک به دوربین/ چشم مخاطب نگاه نمی‌کند. حقیقت آن چیزی نیست که خود عکس وانمود می‌کند. حقیقت گریزپا و دست‌نیافتنی‌ست و واقعیت، رونوشتی کم‌رنگ از حقیقت است. عکس، چینشی آراسته است و حاصل بر‌هم‌کنش ابزار و چشم‌انداز. هر قاب، محل همگرایی واقعیت و مجاز است. ترکیب‌های یخ‌زده، بدل از حرکت و جنبش‌اند. حتی عکس‌های خبری و مستند هم از خلال نیت / ترجیح یا تصادف شکل می‌گیرند و گوشه‌ای محدود از یک گستره را نشان می‌دهند. همیشه در گوشه‌های ناپیدای هر قاب واقعیتی دیگر نهفته است؛ ای بسا مهم‌تر و آگاهی‌بخش‌تر از خود قاب.

اما این‌ها را می‌شود به هیچ گرفت. می‌شود فرض کرد: سنجاقکی زیبا با چشمان درشت و گیرا به ما می‌‌نگرد و نگاهش به تعداد نگاه بینندگان عکس منتشر می‌‌شود. می‌شود چشمان درشت محبوبه‌ای بی‌وفا را از این طریق تداعی کرد. می‌توانیم خود را از دریچه‌ی نگاه او تصور کنیم و هرگز راه به درک و دریافت او نبریم؛ آن نگاه بی‌تفاوت ستمگر. می‌توانیم راه تاویل بگشاییم و محتویات ناخودآگاه‌مان را بر قامت او برون‌ریزی کنیم. (کاری که نقد راستین به‌درستی می‌کند و نیت پشت اثر را محترمانه کنار می‌زند)

اما باز هم می‌شود از این فراتر رفت. می‌شود به دیدن زیبایی‌ قناعت کرد. زیبایی را بی‌واسطه و بی دخالت هر منطق ستود: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ… کمال مواجهه با زیبایی غرق شدن در آن است نه فلسفه‌بافی برای آن. انسان مغروق در نشئه‌ی زیبایی هرگز نیازی یا حتی فرصتی به/برای توصیف آن ندارد. نقد از همین شکاف سربرمی‌آورد: جایی که ضرورت تکثیر یا توضیح زیبایی به میان می‌آید، نقطه‌ی توقف لذت بردن راستین از زیبایی است.

هیچ کس در هنگامه‌ی حظ و سرخوشی توان قصه بافتن ندارد. (آدم‌ها هم در بلندای سرخوشی جسمانی‌شان همین‌طورند) سرتان را درد نیاورم: مرور و احضار چندباره‌ی خاطره‌ی یک سرخوشی، راهی برای گریز از ملال متعاقب آن است. عکس‌ها مثل فیلم‌ها، شعرها و داستان‌ها و … چنین ماهیتی دارند.

4 thoughts on “خوانش نگاه سنجاقک

  1. سلام.
    در حد سوادم و شایدم کم دقتی به نوشته تون.به خصوص دو پاراگراف آخر حس کردم یه جورایی درد دل من رو دارید میگید.
    این استاد مبانی سواد بصری ما پدر ما رو در آورده.هر جلسه یه عکس میندازه پای ال سی دی ۴ ساعت در مورد فنون وعناصر ارتباط بصری وسبکهای اکسپرسونیسمی و امپریالیسمی و سوسالیسمی و کمونیسمی و صهیونیسمی و هر چرت وپرت دیگه ای میگه ولی یه بار از یه نفر نظرشو نمی پرسه که فلانی این عکس به نظر تو قشنگه؟
    به نظر من سلاخی کردن یه اثر هنری در مرحله های بعدی هست.مرحله اول فقط آدم باید ببینه وبفهمه که ایا این اثر قشنگه خوبه لذت بخشه چیه بعد بیاد میل بافتنی دستش بگیره هی ببافه هی ببافه. تا خود خود صبح.
    من از این عکس لذت بردم.منظورم عکس سنجاقکه.یعنی اول خوب دیدم.و لذت بردم.حالا باید برم فلسفه بافی ومنطق چینی کنم که کنتراست رنگ بنفش و زرد مایل به خاکستری روشن خوب در نیومده یا سایه سنجاقک انتزاعیه یا هر چیز دیگه ای.
    امید وارم این کامنت مثل کامنت استیو مک کوئین خدایی نکرده توهیین تلقی نشه که اگه بشه ه والا دست من نیست.سرشتم این مدلیه.
    یا حق.
    در ضمن این عکس با چه سرعت شاتر وچه دیافی گرفته شده؟

  2. باسلام وقتتون بخیر. میخواستم نظرتونو راجع به ۴ فیلم ماموریت وپیانو و ایثار و قلبا وحشی که همگی برنده نخل طلا اند بدونم چراکه بنظر من شایسته نیومدند. البته از تارکوفسکی اینه را دیده ام که به شدت شیفته انم ولینچ هم جای خودرا دارد. اما ایا بنظرتون کمپون فیلمساز خوبیست من ازایشان پیانو و پرتره ای ازیک بانو را دیده ام. سوال بعدیم هم درباره دو فیلم معروف هیچکاک هست بدنام ایا بنظر شما ان صحنه که برگمن متوجه میشود که با قهوه اورا مسموم میکنند حرفه ای ساخته شده؟ وسرگیجه که من چندین بار صحنه اخرش رو دیدم ولی بازم متوجه منطقی دران نمیشم. اساسا شما غیراز روح وپنجره روبه حیاط فیلمی قوی از هیچکاک سراغ دارید؟
    ————-
    پاسخ: دوست عزیزم شما می توانستید سوالاتتان را از طریق صفحه‌ی تماس برایم بفرستید. بیایید تمرین کنیم که هر کاری را در وقت و جای مناسبش انجام دهیم. مخلص شما هم هستیم البته.

  3. سلام دوباره. اقای دکتر کاظمی حق با شماست گرچه حس میکنم کمی باسختگیری با بنده برخورد کرده اید. من نظر مختصر شمارا در مورد ۴فیلم برند نخل طلا ودو فیلم هیچکاک میخواستم. مطالب انقدرها هم افسار گسیخته نیست که شما ناراحت شوید.
    وکامنت دادن در صفحه ای با موضوع نامربوط حتما صحیح نیست اما خیلی هم غیرعادی نیست چراکه بنده نظر شمارا بعنوان منتقدی قابل قبول میخواستم.
    با ارادت

Comments are closed.