چه دنیای محشری

چند وقت پیش که به تماشای نمایش گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی  (سجاد افشاریان) رفتم جدا از همه‌ی جذابیت‌ها و خلاقیت‌های چشم‌گیر کار با گروه موسیقی بُمرانی هم آشنا شدم. در پایان آن نمایش سیامک صفری ترانه‌ی چه دنیای محشری لویی آرمسترانگ را با تنظیم بسیار خوب گروه بمرانی و  با شعری به زبان فارسی اجرا کرد. و همین انگیزه‌ای شد تا این ترانه‌ی ساده اما دل‌پذیر را به شما معرفی و پیشنهاد کنم.

چه دنیای محشری از آن ترانه‌های ماندگار و عمری است و من این تنظیم ارکسترال را (که می‌توانید از این‌جا دریافت کنید) بیش‌تر از اجرای اولیه‌اش دوست دارم. این هم ترجمه‌ی من از این ترانه:

I see trees of green…….. Red roses too

I see them bloom….. For me and you

And I think to myself…. What a wonderful world!

درختای سبزو می‌بینم

و گل‌های سرخو

که واسه من و تو شکوفه می‌دن

 و پیش خودم فکر می‌کنم که چه دنیای محشریه

I see skies of blue…..  And clouds of white

The bright blessed days…. The dark sacred nights

And I think to myself…..What a wonderful world!

آسمونای آبی رو می‌بینم

و ابرای سفید رو

روزهای متبرک روشن

و شب‌های مقدس تاریک

و پیش خودم فکر می‌کنم که چه دنیای محشریه

The colors of the rainbow…..so pretty in the sky

Are also on the faces…..of people going by

I see friends shaking hands…..sayin “How do you do?”

They’re really sayin……I love you

رنگای رنگین‌کمون

چه خوشگلن تو آسمون

و انعکاسشون

رو صورت مردمی‌که او پایین قدم می‌زنن

رفقا رو می‌بینم که با هم دست می‌دن

 و می‌گن چطوری رفیق؟

راستش اونا به هم «دوستت دارم» می‌گن

I hear babies cry…… I watch them grow

They’ll learn much more…..than I’ll never know

And I think to myself…..What a wonderful world!

صدای گریه‌ی بچه‌ها رو میشنفم

جلو چشام بزرگ می‌شن

یه چیزایی یاد می‌گیرن اینا تو زندگی

که به مغز من خطور هم نمی‌کنه

پیش خودم فکر می‌کنم که چه دنیای محشریه