من زندگی یک شب عادی را در یک شهرک عادی از بیرون نگاه میکنم… نمیدانم چند وقت است که از شبهای عادی بریده شدهام. به فکر هزاران شهر مثل این شهر میافتم، به فکر صد هزار ساختمان روشنی میافتم که در این ساعت آدمها، شب را به ریزش خود وانهادهاند. هیچکدام از آنها فکری را که در سر دارم، در سر ندارد. فکرهای دیگری دارد که بیتردید، برای من غبطهبرانگیز نیستند.
ایتالو کالوینو
از متن رمان اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز