اگر همین فردا دانشمندان اعلام کنند که کد پدیده سالخوردگی یا aging را در ژنوم انسان پیدا کرده اند و افراد با پرداخت هزینهای می توانند نامیرا شوند و در هر سنی که هستند بمانند چه اتفاقی میافتد؟ درصد زیادی از مردم به هر طریقی شده این هزینه را میپردازند تا نامیرا شوند. با گذشت زمان بسیار کمی از این روند، مرگ و میر کاهش می یابد ( هرگز صفر نمیشود چون سوانح و قتل و جنایت هرگز صفر نمیشوند) و میزان کلی جمعیت تا چند وقت رو به افزایش میرود.
پیامد قطعی بعدی، دستور دولتها برای توقف یا محدود کردن بچهدار شدن به یک فروند بچه آن هم تا زمانی کوتاه است. پس از این زمان کوتاه، اجازه تولید بچه کلا از انسان ها سلب میشود. مگر اینکه گروهی از سوی دولتها مامور شوند درصدی از آدم ها را مخفیانه بکشند تا بالانس جمعیت حفظ شود. در گزینش سوژه برای این قتلهای استراتژیک، اول پارتیبازی و رشوه ملاک خواهد بود و بعد احتمالا قرعه کشی و یا قتل راندوم. راه دیگر قتل استراتژیک افزودن مواد سرطان زا به آب و غذای برخی نواحی و یا در معرض اشعه قرار دادن مخفیانه ساکنان برخی مناطق برای کاستن از بار جمعیت است.
از سوی دیگر درصد بسیار زیادی از انسانها که فقط به خاطر ترس از مرگ و پیری و فراموش شدن صاحب بچه میشدند خود به خود میلشان برای تولید بچه را از دست میدهند. عده ای هم که عاشق بچه برای پر کردن اوقات فراغت و رهایی از بیکاری و افسردگی هستند ناچار میشوند سراغ تفریحهای دیگری بروند و به صرف خوشگذرانی خود بچه تولید نکنند. عدهای هم که بچه را به عنوان نیروی کار و عصای پیری تولید میکردند چون همیشه جوان و پرتوان میمانند قید یک نان خور اضافی و یک موجود کنجکاو و فضول نیمه شب را میزنند تا با خیال راحت پس از خستگی کار روزانه دمی بیاسایند.
با همه تدابیر صورت گرفته و با تمام سختگیریها، عدهای مخفیانه اقدام به تولید بچه میکنند که بیشتر آنها به سرعت از کار کرده پشیمان میشوند چون با تغییرات گستردهای که در ساز و کار اداره کشورها صورت گرفته دیگر نه ماما و دکتر زایمان به کار میآید، نه شیر خشک، نه سرلاک، نه پوشک بچه و نه هیچ تسهیلات مربوط به نوزادان در هیچ جای زمین تولید نمیشود. خیلی از بچهها به دلیل فقدان مراقبتهای دوران بارداری، ناقص الخلقه به دنیا میآیند و به زودی میمیرند. برخی در مواقع کم شیری مادر به نوزادان قاچاقی خود شیر گاو یا بز می دهند و بچه شان دچار انواع آلرژی ها و بیماریهای گوارشی میشود، میخواهند به پزشک اطفال مراجعه کنند که میبینند هیچ پزشک اطفالی وجود ندارد. بعضی از والدین که عاصی شده اند خودشان بچهها را در خواب خفه میکنند و شبانه جایی دفن می کنند.
… خلاصه درصد کمی از این بچه های قاچاقی زنده میمانند و چون مدرسه ای برای آن ها وجود ندارد و حتی لباس بچه ها هم تولید نمیشود خود مردم به سرعت قید بچه دار شدن قاچاقی را هم می زنند… چند سال میگذرد و آنهایی که از اول این داستان هزینه پرداخت این نامیرایی را نداشته اند خود به خود پیر میشوند و میمیرند و ان ها که پول پرداخت کردهاند سن خود ثابت میمانند. جوانها که چندان بد نمیگذرانند ولی خیلی از آدمهای بالای شصت یا هفتاد سال از وضعیت ثابت خود که همراه بیماری ها و خمودگیهای قبلی شان است به ستوه میآیند و آرزوی مرگ میکنند. آمار خودکشیهای مخفی یا علنی و انفرادی یا دسته جمعی در این گروه سنی تا حدی افزایش مییابد. نوجوانها و کودکان از اینکه به بلوغ نمیرسند و نمیتوانند متنعم شوند دچار عقده های روانی شدید میشوند و حتی از روی کینه و عقده برخی از جوان های خوشبخت را غافلگیر میکنند و به قتل میرسانند.
( ادامه دارد) …
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
جالب بود 😉 ادامشو نتونستم پیدا کنم 🙁