شعر: تکه‌پاره‌ها (۲)

لبخند بزن

حتی روسیه و چین هم

نمی‌توانند عشق ما را وتو کنند

***

سر صبح رگبار زد

تمام روز

نعش‌ خاطره‌ها را به دوش‌ می‌کشیدم

***

آخرین سیگار شب را فرو کن توی زیرسیگاری لبریز

دشنه‌ای زیر بالشت بگذار

شهر امن و امان است

***

پای پنجره‌ی بی‌آسمان این آپارتمان

دست دعا کارساز نیست

***

تابستان که تمام ‌شود

پیش چشم بقال و چغال

برهنه خواهد شد

درحت زیبای صبوری

که سایه‌سار تنهایی‌ام بود…

***

لامبادا

تانگو

تویست

چه فرقی می‌کند

مرد تنها با باد می‌رقصد…

***

مردی کریه

با ته‌ریش سوزنی

و دو چشم بی‌زور

دارد بعد روزها مسواک می‌زند

تقصیر آینه‌ نیست…

***

دختر به مردی دیگر فکر می‌کرد

من به مرگی دیگر

***

چراغ سبز شد

و راننده‌ی پراید

بی‌اعتنا به بوق ممتد ماشین‌ها

مرده بود

***

مادربزرگ

یک عمر

خدا را قایم کرده بود

توی جانمازش

***

سیب سرخ حوا

سیب گلوی آدم

سیبی که پوسیده توی یخچال قزمیت آزمایش

من آخرین بازمانده‌ی اساطیرم

و جلوی این یخچال خالی

سخت گرسنه…

***

موسی نشست روی جدول

روبه‌روی برج

به پنت‌هاوس فرعون نگاه کرد

و نمی‌دانست

تا اطلاع ثانوی آسانسور خراب است…

4 thoughts on “شعر: تکه‌پاره‌ها (۲)

  1. سلام بر جناب کاظمی و همه ی دوستان
    فوق العاده بود آقا ! حتی روسیه و چین هم نمی‌توانند عشق ما را وتو کنند…
    اشعار شما همیشه پر از واژه ها و تعابیر نو و در عین حال، غافلگیر کننده اند! البته همراه با یک تلخی و سیاهی اجتناب ناپذیر !!!!!
    —————-
    پاسخ: ممنون. پاینده باشید.

Comments are closed.