زن: چند تا دوستم داری؟
مرد: شونصد تا
زن: فقط شونصد تا؟ هفتهی پیش هزار و شونصد تا دوستم داشتی.
مرد: آخ آخ. راست میگی. یادم نبود. سه هزار تا خوبه؟
زن: خیلی کمه. بیمعرفـــــــــــــــت!
مرد: خب بذار ببینم… سه هزار میلیارد خوبه؟ میدونی چند تا صفر داره؟
زن: حالا شد یه چیزی. آی لاو یو تو.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
دختر: دیگر دوستات ندارم.
پسر: راست میگویی؟
دختر: آره..
پسر: باشه… حرفی نیست. برویم به کارهامان برسیم.
دختر: راست میگویی؟
پسر: آره.
دختر: باشه… حرفی نیست. برویم به کارهامان برسیم.
* قبل از عروسی
زن : منو به مسافرت میبری ؟
مرد : مرتب .
زن : منو کتک میزنی ؟
مرد : نه , چرا باید این کار رو بکنم ؟
زن : با من مهربونی ؟
مرد : شک نداشته باش .
زن : منو تو کارها کمک نمی کنی مگه نه ؟
مرد : کمک می کنم .
زن : لطفا به همسایه بغلی مون کمک نکن خیلی زبون درازه .
* بعد از عروسی
( مطلب را از پایین به بالا بخوانید ! )
داستانتون خیلی باحال بود..
مرسی