دلم برات تنگ شده جونم…


خب. امشب می‌روم سالن برج میلاد برای کنسرت خواننده‌ی محبوبم رضا صادقی. از ده‌دوازده سال پیش و آلبوم‌های زیرزمینی‌اش همراه صدایش آمده‌ام. سوز و حالش را بوده و هستم. و این اتفاق عجیب و بامزه همین چند روز پیش افتاد: اتوموبیل من و یکی از همسایه‌ها توی پارکینگ مورد عنایت جناب دزد قرار گرفته بود و تنها چیزی که از من به سرقت رفت سی‌دی رضا صادقی بود. معلوم بود جناب دزد جنس‌شناس هم هست.

——–

پی‌نوشت: جای شما خالی. اجرای رضا صادقی عالی بود. جای هیچ اما و اگری نداشت. و کاش می‌بودید و می‌دیدید بهنام ابطحی چه غوغایی کرد. شب بسیار خاطره‌انگیزی شد. نمی‌دانستم که این رفیق هم‌نام، هم‌سن خودم است. این عکس هم سوغات شما (کلیک کنید تا اندازه‌ی اصلی را ببینید.) 


5 thoughts on “دلم برات تنگ شده جونم…

  1. رضا صادقی خواننده محبوبم نیست اما تقریباً همه‌ی کارهاش رو را دنبال کردم. ولی بدون تردید قطعه «ماهگرد حلقه‌ها» از آلبوم «یکی بود یکی نبود» برام جزو بهترین‌هاست. خیلی خیلی دوست دارم این آهنگ رو. فضای بی‌نظیری که کاش اون رو در «دیگه مشکی نمی‌پوشم» دنبال می‌کرد. البته تو همین آلبوم قطعه «حق با تو بود» هم خیلی دلپذیر بود واسم ولی «ماهگرد حلقه‌ها» یه چیز دیگه‌ست…
    ————-
    پاسخ: جسارت می‌کنم و به عنوان کسی که خودش آهنگ هم می‌سازه و قبلا چهار تا کنسرت اجرا کرده و داره در حسرت برگشتن دوباره به دنیای شیرین موسیقی می‌سوزه و از سر فقر و بی‌پولی فعلا براش ممکن نیست، نظرمو درباره‌ی رضا صادقی می‌گم: واقعا مسلطه، با موسیقی هم‌نفسه و حنجره‌ش بی‌نیازه از میکسر و هر پردازش کامپیوتری. اجراش در کنسرت واقعا جای کم‌ترین تردیدی در توانایی‌هاش برام نذاشت.
    من این قطعه‌هاشو بیش‌تر دوست دارم: آهای کلاغ قارقاری، دلم برات تنگ شده جونم، وایسا دنیا من می‌خوام پیاده شم، راهمو سد کردی عزیز، داشتم فراموشت می‌کردم، حق با تو بود و البته اون آهنگ والس توی این آلبوم آخری که صدای آکاردئونش منو می‌بره به یه جاهایی که نمی‌شه وصف کرد و…

Comments are closed.