توجه بنمایید

 

از آن‌جا که «سالی که نکوست از بهارش پیداست» لذا پیشاپیش ایام باقی‌مانده‌ی سال را به خودم تسلیت عرض می‌نمایم اما از این‌جا که «از این ستون به اون ستون فرجه» بلکه فرجی حاصل شود و فرجی شود حاصل.

همان نیم‌چه مخاطب قدیمی‌سایت‌مان را هم این امپریالیسم خونخوار جهانی به کمک فتنه‌ی فیس‌بوک بر باد داده. دیروز با رفیق‌ شفیق‌مان حرف می‌زدیم در این باب و به نتایج خنده‌دار (همان تاسف‌آور سابق) رسیدیم که به هر حال گفتنش تکرار مکررات و مایه‌ی آن کتاب جناب سارتر است.

دوست دل‌نازکی دارم که می‌گوید نه‌تنها بفرما و بنشین و بتمرگ، یک کنش را به سه مفهوم متفاوت بیان می‌کنند بلکه خود لحن بفرما گفتن هم طیف گسترده‌ای از مفاهیم را تداعی می‌کند. حالا در این تعطیلات اول سال و دید و بازدیدهای مجازی، شما هم بفرمایید دهن‌‌‌تان را با این شکلات‌ها تازه کنید. بفرمایید با عشق. 

فکر کنم اگر من و شما برگزارکننده‌ی یک مسابقه‌ی ورزشی بودیم که سال گذشته یکی از قهرمانانش به قتل رسیده و قهرمانان دیگرش زده‌اند آدم کشته‌اند، قطع عضو کرده‌اند و تهش فلنگ را بسته و فراری شده‌اند، دیگر روی‌مان نمی‌شد آن مسابقه را برگزار کنیم. اما امسال هم به لطف دعای مردم و کمک مربیان، مسابقه‌ی قوی‌ترین مردان ایران یا همان مردان آهنین برای روکم‌کنی برگزار شد تا ثابت شود که پررویی چاره‌ی هر درد است.

سیروس مقدم مثل دیزل سریال می‌سازد. این بار امیر جعفری چک برگشتی بد به دلم نشسته. متن خوبی هم داشته تا این‌جا.

گفتند می‌ریزیم و فلان فیلم را از پرده پایین می‌کشیم. به راستی که تاریخ دو بار تکرار می‌شود: اول بار تراژدی و بار دوم کمدی؛ آن هم از نوع آبکی مغلوط مخلوط. آجیل عید روده‌برمان کند یا خنده؟

نام‌گذاری سیزده‌به‌در خودمان به نام روز طبیعت قطعا نه از روی علاقه‌ی وافر مسئولان عزیزمان به طبیعت که امتداد طبیعی دشمنی عمیق با هر راه و رسم ملی و باستانی است. خودشان خسته نمی‌شوند از این همه بطالت؟ خودتان خسته نمی‌شوید؟ رسم شیرین و معصومانه‌ی چهارشنبه سوری را با رویکردی اشتباه و با نظامی‌گری به نارنجک‌بازی و انفجار و میدان جنگ رساندید. دست از سر این طبیعت بدبخت بردارید که معلوم نیست چه خوابی برایش دیده‌اید.

شب آخر سال، از خانه بیرون زدم تا چیزی بخرم. دو سرباز با باتوم افتاده بودند به جان یک آدم مفلوک که افتاده بود روی زمین و با پوتین به سر و صورتش می‌کوبیدند. یکی از آشخورها می‌گفت پاشو پدر سگ و طرف می‌گفت: ..م به این زندگی. آه جناب سارتر! خوب شد دوست دل‌نازکم با من نبود.

اول سال است و فکر بیکاری، بی‌پولی و هزار بدبختی دیگر رهایم نمی‌کند. واقعا سالی که نکوست از بهارش پیداست؟ خدا نکند.

4 thoughts on “توجه بنمایید

  1. سلام
    من به شخصه بیشتر به ”از این ستون به اون ستون فرجه”اعتقاد دارم تا ”سالی که نکوست از بهارش پیداست”و به نظرم شاید بهتر باشه بگیم از این سال به اون سال فرجه!
    ضمنا چه خوب که چک برگشتی رو دوست دارید.امیدوارم تا آخرش هم خوب پیش بره و بعد از اتمامش هم نظرتون رو راجع بهش بگید.
    سلامت باشید

  2. این‌ها فقط ضرب‌المَثَل‌اند. همین.
    ولی «دیزل» را خوب آمدید!
    ————–
    پاسخ: ولی هر ضرب المثل عصاره قرن ها زندگی است. لازم شد مطلبی بنویسم درباره شان.

  3. البته. معلوم است که عصاره‌ی قرن‌ها زندگی‌اند. ولی مبادا سوءتفاهم بشود. راست‌اش تابه‌حال نتوانسته‌ام دامنه‌ی شمولِ ضرب‌المثلی را تعمیم بدهم به زندگیِ روزمره‌ی خودم اگر جایی‌اش مصداقی به نظر برسد از آن گزیده‌گویه. نتیجه‌ی چنین تعمیمی، گاه دلخوشیِ شاید نابه‌جا باشد و گاهی دلهره‌ی مضاعف. در صورتی که شاید گاهی نه آن دل‌خوشی زیاد لزومی داشته باشد و نه آن دلهره و فکروخیال واقعا.
    ولی کاش درباره‌شان بنویسید.

  4. اول سلام
    دوم هم این‌که سعی می‌کنیم این عادت خوب به My Favorites سر زدن‌مان که یکی‌اش این‌جاست ترک نکنیم، لذت‌بخش است.
    و سوم که شاید برای مقایسه زود است ولی «پایتخت» بهتر بود از «چک برگشتی» انگار…
    ————
    پاسخ: سلام. لطف دارید. اگر همین محبت‌های شما نباشد کم‌ترین انگیزه‌ای برای نوشتن نخواهم داشت.

Comments are closed.