توقیف بهار و شاهگوش و…

یک

روزنامه بهار توقیف شد. به پیروی از مد اعتراضی این سال‌ها، باید گفت «آه! چه ظالمانه!» ولی با خواندن مقاله‌ای که باعث تعطیلی این روزنامه شده فقط می‌شود گفت «آوخ! از این همه حماقت!» واقعا نمی‌دانیم در چه کشوری با چه ملاحظاتی زندگی می‌کنیم؟ چرا به همین سادگی باید بهانه به دست ناظران کمین‌گرفته داد و یک امکان رسانه‌ای را زایل کرد؟ تکلیف آن همه کارمند، نویسنده و خبرنگاری که منبع درآمدشان کار برای این روزنامه بود چه می‌شود؟ واقعا چاپ مقاله‌ای که روایت شیعی از ماجرای غدیر را باطل اعلام می‌کند چه واکنش دیگری از مهم‌ترین و سرسخت‌ترین حکومت شیعی جهان می‌توانست در پی داشته باشد؟ و اصلا در گفتن این چیزها چه فضیلتی بود که تعطیلی یک روزنامه و بی‌کاری ده‌ها آدم فرهنگی را بشود با آن توجیه کرد؟ این همه نادانی واقعا که نوبرش است. میانه‌روی و دوراندیشی واقعا چیز بدی نیست.

دو

نخستین قسمت از سریال شاهگوش به کارگردانی داود میرباقری روی دکه مطبوعاتی بود و من هم خریدم و دیدم. میرباقری پشتوانه خیلی محکمی‌در نظام دارد و احتمالا به دلیل همین پشتوانه است که توانسته چنین اثر هشلهف و بی‌مایه‌ای را با این تبلیغات گسترده و حمایت‌های بی‌سابقه معنوی و شاید هم مادی، به خورد خلق‌الله بدهد. از متن و دیالوگ‌های باسمه‌ای تا بازی‌های به‌شدت روی نرو بازیگران، همه و همه مصداق بارز سردستی‌گری و ابتذال‌اند. سودش نوش جان سازندگانش.

سه

کاش یکی پیدا می‌شد مثل رسوایی اخیر داوری فوتبال و ماجرای رشوه و… گوشه‌هایی از کژی‌های سینمای ایران و معدودی از نقدنویسان آلوده‌دست را عیان می‌کرد. ده سال پیش شأن منتقد سینما این‌قدر نازل و شرم‌آور نبود. حالا هر ننه‌قمری در سینمای ایران با به رخ کشیدن بدکاری‌های دو سه نفر، همه منتقدان را به یک چوب می‌راند. خدا را چه دیدی؟ شاید این تشت هم روزی از بام بیفتد.

5 thoughts on “توقیف بهار و شاهگوش و…

  1. چقدر زیبا نوشتید از توقیف ” بهار “….به همین سادگی عده ای ، از کارشون ، اخراج شدند…

  2. «رضا» جان درود. خوبی رفیق؟ دل‌ام یک‌دفعه هوای‌ات کرد و گفتم بعدِ مدت‌ها بیایم و سری به سایت‌ات بزنم… دل‌تنگ‌ات هستم، رفیق… موضوعِ فیلم‌نامه را نیز هم‌چنان پی‌گیری می‌کنم…
    —————-
    پاسخ: سلام امیرجان. دل به دل راه داره. همیشه به یادت و نیز دل‌مشغول کار عزیز مشترک‌مان هستم. پاینده باشی

  3. راستی «رضا» جان، سرانجام مجموعه‌داستان‌ات را خواندم و شهریورماه در فیس‌بوک معرفی کردم… قلم‌ات مانا، رفیق…
    ————
    پاسخ: درود بر تو و سپاس بسیار. امیدوارم پیشنهاد دوستانی چون تو سبب شود که تعداد بیش‌تری کتاب را بخرند و بخوانند.

  4. سلام
    واقعا حیف به ۳ هزار تومن . شهر ما با این پول میشه یه ساندویچ سوسیس بندری با نوشابه و یه سس خرید تازه یه آدامس هم می ده بهت واسه بعد ساندویچ
    ———-
    پاسخ: سلام. شهر خوبی داری. حسابی قدرشو بدون.

  5. درود
    چقدر دلم برای این سایت و نوشته هایتان تنگ شده بود . حضورتان در این فضای مجازی غنیمت است . خیلی خوشحالم از اینکه در این سایت مینویسید و حضور دارید ؛ از اینکه سایت ” آدم برفی ها ” برخلاف جریان ” زرد ” و ” مبتذل ” این روزهای سایت های به اصطلاح سینمایی حرکت میکند و هنوز هم مطالب بسیار ارزشمند و قابل تاملی در آن منتشر میشود . خیلی خیلی خوشحالم که مطالعه جدی در باب سینما را از ماهنامه ی فیلم و از نوشته های شما شروع کردم ….
    فیلم ” اگر اصغر اسکار بگیرد ” را دیدم . تجربه لذت بخشی بود که در هر لحظه اش همان ” رضا کاظمی ” همیشگی نویسنده را یادآور میشد . همان حسی که در دل تک تک داستان های کتاب ” کابوس های فرامدرن ” موجود بود . همان حسی که در بهاریه نوروز خودش را به رخ میکشید . همان حسی که در تک تک نقدهایتان وجود دارد و هر یک را تبدیل به یک اثر ” تالیفی ” میکند . فیلم یادآور همان حس همیشگی و لذت بخش نگاه ” رضا کاظمی ” بود ….
    امیدوارم که بیشتر فیلم بسازید و ما هم راحت تر به آن ها دسترسی داشته باشیم !
    ———-
    پاسخ: سلام. ممنون برای تمام الطافت. واقعا خیلی خوشحال شدم که فیلمم رو دیدی و خواهشم ازت اینه که اونو به دوستان و آشنایان و خلاصه هر کسی که فکر می کنی مناسبه بدی تا ببینن. در این مورد کپی کار به شدت پسندیده و مجازیه. همیشه موفق باشی. بازم این طرفا تشریف بیار.

Comments are closed.