من یک عادت عجیب و افراطی دارم: یا سراغ چیزی نمیروم یا اگر بروم باید تهش را دربیاورم. مثلا به مدت دو ماه شبانهروز در تمام اوقات بیکاریام (باور بفرمایید حتی در دستشویی) از یوتیوب شعبدهبازی نگاه میکردم. دل و روده شعبدهبازی را درآوردم. از قدیمیترین ویدیوها تا جدیدترین. از پیشکسوتان تا تازهواردها. تمام قسمتهای شوی جذاب و موفق (پن و تلر: فریبمان بده)، همه شعبدههای گات تلنت کشورهای مختلف و… را دیدم. حتی یک مورد از زیر دستم در نرفت. حتی با کمیتمرین چند تا تردستی درجهیک هم با سکه و ورق یاد گرفتم که برای دوستان و خانواده و حتی در مطب برای بیماران انجام دادم و در همه موارد بازخورد مثبت گرفت. بعدا برایتان میگویم که چرا شعبدهبازی برایم بسیار مهم و فراتر از سرگرمیاست. میتوانم در این زمینه حتی کتابی بنویسم اما به نوشتاری بسنده خواهم کرد.
بعد از درآوردن ته شعبده بازی، سراغ دوربین مخفی از نوع prank رفتم و حدود یک ماه به شکلی افراطی و پیگیرانه، تمام prankهای جذاب و غیرجذاب و… را بلعیدم.
تماشای این حجم عظیم از prank گذشته از وجه سرگرمیاش، برای من حاوی نکاتی اساسی درباره وجوه جامعهشناختی و روانشناسانه است. از جمله این که چهقدر میزان بزهکاری و ارتکاب به دزدی در جوامع پیشرفته هم بالاست. و اینکه چه تفاوت معناداری میان واکنش و رفتار سیاهپوستان و سایر نژادها در مواجهه با شرایط بحرانی یا خاص وجود دارد. صحبت کردن از سیاهپوستان در شرایط فعلی شبیه سخن گفتن ازهالوکاست است. ژست لیبرال اجازه هیچ نقدی در این باره نمیدهد. انگ نژادپرستی آماده چسبانیدن بر پیشانی گوینده هر سخنی درباره سیاهان است. اما از این فریبکاریهای نمایشی (که نقاب پلشت آزادمنشیاند) که بگذریم، تماشای حجم خشونت و بزهکاری و بطالتی که در سیاهان در انبوهی از prankها دیدم، برایم شگفتیآور بود. انسانهایی بهشدت بیتحمل، آمادهبهخدمت برای تفنگ و چاقو کشیدن و مشت زدن به فک و دماغ دیگران. با بیرحمیو خشونتی باورنکردنی و فراتر از انتظار. و آمادگی عجیب و غریب برای دزدیدن مایملک دیگران به طرفهالعین (حتی کسانی که فقیر نیستند).
نقش انکارناپذیر ژنتیک در خصوص خلقوخو به کنار. اما آیا نارواست اگر بگوییم که حتی ایالات متحده هم بهرغم همه ادعاهای کرکنندهیهالیوود و سیانان و ایبیسی، و نمایش پرهزینه و هشتسالهی ریاست اوباما (که کمترین هزینهاش به آتش کشیدن خاورمیانه بود) نتوانسته از زیر سایه نژادپرستی و احساس سرخوردگی و نفرت ریشهدار سیاهان از سفیدپوستان بیرون بیاید و به جای عادی جلوه دادن رابطه میان نژادها، آن را حقیقتا عادی کند؟
و آیا جز این است که انتخاب ترامپ از سوی سفیدپوستان شوونیست و پاتریوتیک و نژادپرست آمریکا (با استعارت از ادبیات احمقانه روزنامه مزخرف کیهان) مشت محکمیبر دهان گفتمان سیاهسالاریهالیوود بود؟
بهار امسال وقتی نقدی با همین محتوا بر فیلم get out (فیلمیبیاندازه احمقانه و سیاهسالارانه) برای مجله فیلم نوشتم چند روز بعد مدیر مسئول مجله به من زنگ زد و صراحتا پرسید که آیا از طرف وزارت اطلاعات تحت فشارم یا مزدور روزنامه کیهان شدهام؟
ایشان مواضع من را ضدآمریکایی و همسو با کیهان دیده بودند در حالی که چشم بر انبوه نقدها و نوشتههای یک دهه اخیرم بسته بودند که قطعا هیچ سنخیتی با کیهان نداشت بلکه همواره حاوی نقدهای بیپروا به خفقان و سانسور و کوتهبینی متولیان بود. در این یک مورد هم علیه (آمریکا) چیزی ننوشتم که اگر مینوشتم هم دلیلی بر مزدوری نبود بلکه علیه فریبکاری دموکراتها نوشتم که برخلاف ادعاهای فریبنده و انساندوستانهشان عامل سیاهروزی خیلیها از جمله ما ایرانیها بودهاند: از جیمیکارتر پلشت تا اوبامای ابلیسصفت که دستش آغشته به خون بیگناهان بسیار در مشرقزمین است که برخی را من و شما خوب میشناسیم؛ بر آسفالت پایتخت کرختی و غم.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز