لیبرالیسم دیرزمانی روی کاغذ والاترین عرصهی تجلی تساهل و تسامح بود. اما آن آرمان کاغذی زیادی ناناز بود و در عمل به فرجامیرسید که در رفتار رسانههای چپ آمریکا با ترامپ پس از برگزیده شدنش به ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۶ دیدیم. اگر انزجار و نفرین تنها چیزهایی بود که این بنگاههای مالی بروز میدادند، میشد دست بالا گفت لیبرالیسم چپ میانهای با بلندنظری و ادب و احترام ندارد اما واقعیت این است که این مراکز لجنپرانی همسلک با اهریمنانی چون سوروس و بلومبرگ، از همان ثانیهی نخست نهتنها اپسیلونی تساهل و تسامح (ادعای بنیادین لیبرالیسم) و ادب و احترام نشان ندادند بلکه اقدامهای عملی بسیار جدی و خارج از تصور و شمار، برای تخریب و لجنمالی رقیب با توسل به دروغ و تهمت صورت دادند و بیوقفه (تاکید میکنم) تا همین ثانیه آن را ادامه دادهاند (و پشتیبان قسم خورده ی خشونتهای خیابانی ویرانگر بودهاند) و کمترین درسی از شکست تاریخساز و طلایی خود در سال ۲۰۱۶ نگرفتند.
میخواهم باوری تلخ را با شما در میان بگذارم. این رسانهها وظیفهی سرشتی و حیاتی خود را به زیبایی و در کمال شرافت ایفا کردهاند. ایراد از آنها نیست. ایراد از آرمان کاغذی و مطلقا دروغین لیبرالیسم است. زندگی اجتماعی در بافتار قدرت و سرمایه، یک جنگ سبعانه و بی رودربایستی است. بزکهای سیاسی در هنگامهی بحران کمترین رنگ و جلایی ندارند. کدام تساهل؟ کدام کشک؟ این جنگی بر سر قدرت و مالکیت و تصرف است و رسانه، اهرم اصلی این ماشین مهیب جنگی است. تمام ادعاهای لیبرال همواره چیزی جز دروغ غیرضروری نبوده. ما در وضعیت سرشاخ تاریخی قرار داریم و تا پایان زمین، دیگر هرگز از این سرشاخ خونین خارج نخواهیم شد. دیگر نقابها برافتاده و وقت چنگ زدن بر چهرهی یکدیگر است. ترامپ یک لکهی ننگ برای سیاست است. بگذارید باژگون بخوانم: ترامپ لکهی ناجوری برای تابلوی یکدست تباه و سیاه سیاست است، او نقطهی درخشان روشنی در این لجنزار قیرگون است. پس از او دوباره سیاست (به همان معنای متعفنی که میپسندید و میپسندند) با لبخندهای دنداننمای از سر توظف تمام زمین را در بر خواهد گرفت. پس جای نگرانی نیست. لبخند بزنید و شاد باشید. ترامپ ناسیاسی، نقطهی عطفی در تأمل روشناندیشانه و واگرایانه بر سرشت تباه سیاست و عقل سلیم سیاسی بود. او بارها تاکید کرد که سیاستمرد نیست. این را نگفت اما بر هر اندیشندهای آشکار بود که از بد حادثه سر از اردوگاه جمهوریخواهان درآورده و قرابت چندانی با ذهنیات عقبمانده و تفکر لژنشینانه ابلهانی چون خاندان بوش ندارد. جمهوریخواهان هم در هنگامهی بزرگترین بحران فروتنانه و رذیلانه تنهایش گذاشتند. بله ترامپ شاید یک بیزنسمن بددهن قلدرمآب بود اما بهانهی بسیار درستی برای تشکیک اساسی و بازاندیشی در مفاهیم مسلط سیاست است. او ماتریس مخوف قدرت سیاسی را به عالیترین شکل به چالش کشید و آداب دروغین و بی دستاورد دیپلماسی را به سخره گرفت. اقدامات صلحآمیز او ریشخندی بر دههها دیپلماسی فریبکارانهای بود که اساسا قصدی برای صلح نداشت و صرفا در پی بازتعریف متناوب توازن قوا و تنظیم فروش تسلیحات نظامیبه طرفین دعوا میگشت. ترامپ نقظه عطفی برای درنگی نو در سیاست و افشای ماهیت کثیف قدرت مستقر، پوکی گلوبالیسم چپ و نقش اهریمنی رسانه است. پس از ترامپ، دیگر امکان بازگشت به گذشتهای که در آن رسانهها معابد مقدس مخاطبان بودند، و سیاستمداران میتوانستند با لبخند و جملههای زیبا تودهها را فریب بدهند وجود ندارد. دیگر حتی به عنوان یک سینمادوست، حالا که ثمره تباه اندیشهی مسموم و چرک چپ را در روزگارمان آشکارتر از همیشه میبینم، اقدام الیا کازان در شهادت دادن علیه هواداران کمونیسم (و اساسا نفس مبارزه با تفکر مارکسیستی و سوسیالیستی) را اصلا تخطئه نمیکنم بلکه ستایشگرش هستم. کازان بسی فراتر از روزگار خود بود. ما دیر شناختیمش.
یکی از دستاوردهای مهم ترامپ و یکی از خسارتهای بزرگ دمکراتها (چه نام بیتناسبی برای این هیولاها)، از انحصار خارج شدن برخی شعارهای به اصطلاح progressive است که پیش از آن، چپها آن را ویژگی منحصر به فرد خود میدانستند: حقوق زنان، حقوق نژادها، حقوق دگرباشان جنسی و مهمتر از همه، دخالت ندادن مذهب در امور. کابوس امروز (و قطعا سالیان آتی) دمکراتها این است که ترامپ توانست همه این شعارها را از انحصار چپها خارج کند بهخصوص ویژگی آخر را رندانه و طوری که جمهوریخواهان ابله شاکی نشوند. هیچ چیز بیشتر از گرایش به راست منهای مذهب برای چپها خطرناک نیست و ثمرهاش را در آینده خواهیم دید. راست نو که هنوز هیچ پایگان حزبی ندارد بسیار باشکوه و مترقی است. دور نیست که برتریهای چشمگیر تفکر راست در اقتصاد، معیار نهایی انتخاب سیاسی شود. چپها با تمام سرمایه رسانهای شان بازنده اند؛ نه فقط امروز که در سالهای آینده در تمام زمین. آلمان پس از مرکل، فرانسه پس از مکرون… آه! چپها پیشاپیش باید در سوک بنشینند. باید به شعبده ای دیگر رو بیاورند. دیگر شعارهای قدیمیکار نمیکنند. از ادعای حقوق بشر کارتر تا “بلک لایوز متر” دمکراتها همه جز بدبختی برای زمین نداشته است. شعارهایی که صرفا دستاویزی برای رویکرد ماکیاولیستی چپهای خبیث است. آیا هنوز هم کسی میان شما هست که با دیدن خشونت و وحشیگری مدعیان ضدفاشیسم (آنتی فا)، معتقد باشد هیپیگری، آنارشیسم، دراگبازی، موسیقی هوی، آزادی مطلق جنسی، زندگی کمونی و چریکی و امثالهم ژستهای روشنفکری ارزشمندی هستند؟
انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا نقطهی ننگی برای لیبرالها و نقطهی عطفی برای شالوده شکنی سیاست در عالی ترین سطحش است.
،
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز