کابوسهای فرامدرن (نوشتهی رضا کاظمی، نشر مرکز)
دوران کابوسهای دَوَرانی
حسین جوانی
چهطور میشود برای یک کابوس خاصیتی چون مدرن، سنتی یا فرامدرن قائل شد؟ یا با قبول چنین حالتی، چهگونه میتوان اینگونه از مواجهه با یک مشاهده یا ادراک درونی را به قالب کلمات ریخت و شکل و شمایل یک داستان را از میان آنها بیرون کشید؟ کابوسهای فرامدرن، اولین کتاب چاپشده از رضا کاظمیدر حوزه داستاننویسی، بیش از هر چیز در حالوهوای این دو پرسش سیر میکند. کاظمیرا پیشتر بهعنوان شاعر، ترانهسرا یا منتقد سینمایی میشناختیم و چاپ این مجموعه داستان فرصت مغتنمیست تا با این بُعد از نویسندگی او نیز آشنا شویم.کابوسهای… مجموعه داستانی کمحجم اما مشتمل بر نوزده داستان است که همین نشان از کوتاهی داستانهای این مجموعه دارد. داستانها عموماً فضاهای کابوسی و وهمی دارند و اگر به شکل خاطرهای فردی روایت میشوند، شکلی از سَرخوردگی و انزجار از حالت بهدستآمده را در خود فروخوردهاند، با این حال، تفاوت موضوعها و موقعیتهای داستانی، چشمگیر است و کاظمی کوشیده اشکال مختلفی از داستاننویسی را تجربهکرده و در عین حال تواناییاش در نوشتن سبکهای مختلف روایی را اندکی به رخ بکشد.
داستانهای کابوسهای… (به قول مهدی سحابی در معرفی خوشیها و روزهای مارسل پروست) خاصیتی دَوَرانی دارند؛ به این معنی که اگر با دقت و صبروحوصله خوانده شوند، نقاط مشترکی در داستانها، فضاها و شخصیتهای داستانیشان خواهید یافت و یا به اینکه بعضی از داستانها تکمیلکننده دیگری هستند، پی خواهید برد. به عنوان نمونه دو داستان سه نفر پشت در و سالن انتظار نقاط مقابل همدیگر هستند و یا میتوان متصور شد شخصیت داستان شیر پسته آینده (و یا حتی گذشتهای) چون شخصیت داستان یک داستان کوتاه شبانه داشته باشد. از همین رو کابوسهای فرامدرن مجموعهای چند بُعدی است که میتوان با برداشتهای متفاوت با آن روبهرو شد و از دل یک داستان بهظاهر خاطرهگونه برداشتی سیاسی کرد و یا از نظاره صرف صحبتهای پراکنده در یک کافیشاپ به موضوعی جهان شمول، چون سیر باطل زندگی، رسید.
یکی از ویژگیهای بارز کابوسهای… حضور تعمدی نویسنده در داستانهاست که خودش را به شکل یک بخش از داستان به خواننده معرفی میکند و حتی در داستان اول (بچههای قصرالدشت بخوانند) از اینکه ممکن است داستان نوشتهشده کمکی بهحل ماجرای چندینساله بکند حرف میزند. این ویژگی حائز پیامیخاص از سوی کاظمیست. اینکه کاظمی بهعنوان نویسنده در حال حل شدن در وجود شخصیتهایی است که در حال نگارششان است اما در عین حال میکوشد فاصله منطقی خود را با آنها حفظ کند تا بتواند از درون زندگی آنها، داستان آن لحظه از بودنشان را برای ما روایت کند. چیزی شبیه به آن چیزی است که در شکل کمالگونهاش برای دکتر شریفی در آزاده خانم و نویسندهاشِ رضا براهنی اتفاق میافتد؛ به این معنی که این شخصیتها هستند که در اکثر موارد داستان را پیش میبرند و حضور نویسنده تنها دلیل(/ وسیلهی) جاری برای روایت است و عامل پیوند ما به شخصیتها، و در غیر این حالت ورود بهپستوهای ذهنی شخصیتها میسر نیست. به عنوان نمونه در داستان سه نفر پشت در تاکید بر اینکه کسی در حال نوشتن است که چندان به حالت روانی خود مسلط نیست، و حتی نمیشود بهخوبی جنسیت او را تشخیص داد و مسائلی که مطرح میکند، بیشتر موضوعاتی هستند که با در نظر گرفتن خط داستانی میشود نیمی از آنها را حذف کرد یا روایت کابوس(/ بازجویی)گونه شخصیت داستانِ یک داستان کوتاه شبانه و حضور نویسنده بهعنوان کاتب درونیات پنهان شخصیت، بسیار به کار داستانها آمده است. اما خواندن کابوسهای… برای عدهای شاید تبدیل بهیک آزار شخصی گردد! میزان ارجاعات اجتماعی، سیاسی، تاریخی، سینمایی و حتی درونمتنی مجموعه داستان بسیار زیاد است و این حس را منتقل میکند که گویی در حال خواندن خاطراتی رمزگذاریشده هستیم، اما این ویژگی بهظاهر منفی، بهترین خصوصیت کابوسهای فرامدرن نیز هست، چرا که تمام حسی که از طریق همراه شدن با شخصیتها و موقعیتهای پیچیده زندگیشان بهما منتقل میشود در گِرو همراه شدن، دلدادن و شاید حتی نفهمیدنِ مقطعیِ درونیاتشان است. سه ویژگی تکرارشونده کابوسهای فرامدرن (نویسنده درون متن، ارجاعات سینمایی مؤثر در داستان و سرگشتگی میان موقعیتهای رئال/سورئال) باعث میشود در صورت گرفتن سرنخ توسط خواننده، داستان نیمیاز بار خود را زمین بگذارد. با این حال میتوان بر کاظمیخُرده گرفت که دلیلی ندارد همگان نکته ارجاع داستان missed call به فیلم پنج در دو ی فرانسو ازون را بگیرند و پایان عجیب داستان را فهمیده و با آن همراه شوند یا داستان چندزمانیِ خدا را شکر را بهراحتی هضم کنند. با این حال جسارت کاظمی در تبدیل کردن چندباره فضاها در یک داستان قابلستایش است.
نکته جالب کابوسهای… وقتی با فاصله و اندکی خردهگیرانه به آن مینگریم، حسرت پوچی است که در اکثر داستانها جریان دارد و کاظمیگهگاه سویهای نوستالژیک بهآنها میدهد.گویی هم باید از آن گذشتهای که شخصیتهای داستانها را میآزارد فرار کرد و هم، زمانِ حال، چیز دندانگیرتری از آن گذشته نیست. پس کابوس و وهم، جای زندگی روزمره را گرفته و راه فراری باقی نگذاشته است؛ مثل همان نوارهای بتامکس که هم در آن برهوت غنیمت بودند و هم زود خراب میشدند.
کابوسهای فرامدرن به عنوان اولین مجموعهداستان یک نویسنده اثری قابلتأمل است: از سویی در رکود حاکم بر داستاننویسی ایران، چند داستان خوب و خواندنی دارد و از سویی نوید ظهور نویسندهای را میدهد که در صورت تمایل از پَس نوشتن نوولهایی با فضاهای چندگانه و شخصیتهای پیچیده بَر خواهد آمد.
(این نوشته پیشتر در روزنامه شهروند منتشر شده است)
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز