مشت

من همیشه مرد تنهایی و مبارزه بوده‌ام. با مشت‌هایی گره‌کرده که فقط برای دانه دادن به کبوتر‌ها باز می‌شوند.

6 thoughts on “مشت

  1. سلام به رضا کاظمی عزیز. که بی شک جزو بهترین های من هستی…..
    با خود گفتم ساعت ۵ بامداد روز ۵ مهرماه بهترین زمان و مکان برای تبریک تولد تو اینجاست. شاید از محدود کسانی باشم که میدانم در هر ثانیه زندگیت و هر لحظه آن با چه مشکلاتی در جنگ و ستیز بودی.وحال که میبینم با شکست گرفتاریها و سپری کردن دامنه کوه وآن ارتفاع بلند و نزدیک بودنت به قله, بسیار شاد و خرسندم.
    همانطور که قبلا هم گفتم,خداوند بهترین های من را , در مهرماه به من داد.
    پس به عنوان یک دوست ,باید آرزو کنم که تولدت هزاران بار مبارک باشد و امیدوارم به هر آنچه که دوست داری و لایقش هستی برسی.
    ضمنا سلام گرم من را به دوست مشترکمان (علی صوفی) هم برسان.دلم براش تنگ شده.
    این هم از شاملوی عزیز به خاطر میلادت:
    ناگهان عشق افتاب وار نقاب برافکند
    و بام و در به صوت تجلی در آکند,
    شعشعه ی آذرخش وار فروکاست
    و انسان بر خاست……………
    ——————
    پاسخ: درووووووود بر آقا مهران گل گلاب. صفای وجود.

  2. سلام داش رضا. تولدت مبارک. امیدوارم سالها زنده باشی و شاد.
    ————-
    پاسخ: سلام. صفای تو اداش.

  3. دو روز نیومدیم اینجا تولد بود اِی وای
    آقا رضا تولدت با اینکه دو روز گذشته باز هم مبارک باشه
    بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی
    ————-
    پاسخ: صفای وجودت. ممنون

  4. آقا رضا این جمله خیلی خفن رفته توی مغزم نمی دونم این جمله رو پیش خوندم ولی هر از گاهی توی ذهنم مرور میشه نمی دونم من رو یاد فیلم ghost dog می اندازه جمله جادوی عجیبی داره که من رو مجبور کرد حتما بهتون نظرم رو بگم
    —————
    پاسخ: 🙂

Comments are closed.