رژیم بی‌اینترنت

وسواسی که آگاهی از سازوکار بدن انسان به جانم انداخته، سال‌هاست وادارم کرده در هفته یک یا دو روز را به نخوردن گوشت (چه سفید و چه قرمز) بگذرانم. نه برای این‌که بیش‌تر زندگی کنم، بلکه برای به تعویق انداختن بیماری‌های زمین‌گیرکننده‌ی عروقی (که کلیه و قلب و … را درگیر می‌کنند) تا دست‌کم در روزگار زنده بودن (پنجاه سال باشد یا هفتاد سال چه فرقی دارد؟) اسیر دوا و درمان نباشم. غذاهای گوشتی لذیذند اما چند بیماری بدخیم را به‌شدت پیش می‌اندازند و موجب تسریع فرسایش ارگان‌های بدن می‌شوند. باید میان آن لذت و این بلایا، میان‌داری کرد.

اینترنت هم برای من درست مانند گوشت است. آگاهی از خبرها و سروکله زدن با عکس‌ و فیلم‌ و موسیقی، جزئی حیاتی از زندگی امروز است اما بلایای خودش را هم دارد؛ آدم را هپروتی و خرفت و نادان می‌کند؛ آدم را به یک فضای گاه به‌کل دور از جریان واقعی زندگی می‌برد. آدمیزاد خودش متوجه نمی‌شود ولی اطرافیان همیشه می‌فهمند که طرف، ارتباط انسانی و مؤثری با دنیای پیرامونش ندارد و یک خرفت ابله به تمام معناست. حتی شما دوست عزیز!

خوش‌بختانه مرتکب، مدت‌هاست قید شبکه‌ی اجتماعی و انواع و اقسام اپلیکیشن‌های ارتباطی را زده‌ چون اساساً علاقه‌ای به ارتباط وسیع با دیگران ندارد. جدا از این، در کل گاهی خوب است آدم باخبر نباشد؛ نه سراغ اینترنت برود و نه اخبار را از شبکه‌های تلویزیونی (داخلی یا خارجی) دنبال کند. گاهی باید به به این مغز بیچاره، مرخصی داد. می‌شود هزار جور دیگر سرگرم شد؛ دقیقاً بدون اینترنت. مرتکب این اراجیف قاطعانه تصمیم گرفته‌ هر ماه دست‌کم یک هفته را مطلقاً بدون اینترنت بگذراند و اگر شد کل ماه را جز چند روز. تجربیده و جواب گرفته. لازم نیست همه بتجربند چون در هر حال نان و آب این زمانه در لاس‌خشکه‌ی سایبری است. باشد که رستگار شویم.

10 thoughts on “رژیم بی‌اینترنت

  1. خب در مورد گوشت که با هم تفاهم کامل داریم. حداقل من یکی با وجود اینکه از گوشت بدی ندیدم تا الان اما به قدری گوشت گریزم که اطرافیانم حتی در انسان بودن من هم شک کردند !
    در مورد اینترنت هم حقیقتا اگه وقایع و اتفاقات روز رو آدم دنبال نکنه اموراتش نمی گذره. البته باز هم خوشبختانه اینجا تفاهمی که با هم داریم اینه که بنده هم اهل شبکه های اجتماعی چندان نیستم. برای مثال هیچ حساب یا صفحه ی فیسبوکی از خودم ندارم و… .
    در مورد استراحت دادن به مغز هم با هم تفاهم داریم. البته فکر نکنم سر اینکه یک هفته بدون اینترنت باشیم با هم تفاهم داشته باشیم اما در کل گاهی میشه موسیقی گوش داد و گاهی میشه بیش از پیش فیلم هایی که علاقه داریم رو ببینیم و گاهی هم البته میشه کتاب خوند. ولو کتاب هایی که عاشقشونیم و تا حالا چندین بار خوندیمشون (من یکی که دلم برای جلال آل احمد خیلی تنگ شده و زیارتش و پستچیش) تا بلکه سرانه ی مطالعه ی این ملت هم ولو کمی کمتر از کمی افزاییش پیدا کنه.
    در کل فکر کنم من و شما تا الان به استثنای فیلم کوتاه شما و تعطیلی یک هفته ای اینترنت و البته میشاییل هانکه در سایر موارد با هم تفاهم داریم. باشد تا رستگار شویم.
    ———–
    پاسخ: حالا چه اصراری‌ هست که با هم تفاهم داشته باشیم؟ همین سه مورد آخری که نوشتی با نگاه و فلسفه‌ی پشت‌شان خودشان به اندازه‌ی کافی بر عدم تفاهم و بلکه بر خصومت دو جهان‌بینی دلالت می‌کنند. اصلا فقط نفرتت از هانکه (و توهین‌های مؤکدت به او) کافی‌ست تا دوستت نداشته باشم. با این حال، برایت آرزوی موفقیت دارم.

  2. از «داماد که صدابردار فیلم …است» و عروسی که زخم بستر گرفته تا «معتادم ولی تیپم شبیه تیمسارهاست»…
    پشت توقف پست ها نیز دخترکی شیشه‌ی ماشینتان را تمیز می کند…
    ————–
    پاسخ: چه‌قدر زشته که یکی بیاد زیر پست من، بی کم‌ترین ارتباطی، تبلیغ وبلاگ خودشو بکنه. مملکته داریم؟!!

  3. منکه کلا با هرگونه کناره‌گیری (البته شاید از نوع موقت‌ش) موافقم و اهل‌ش هستم 🙂
    ————-
    پاسخ: درود بر تو ولی تو رو خدا بعد این همه تجربه‌ی نوشتن، «منکه» دیگه چه صیغه‌ایه؟!!

  4. بله، بله. «من‌که» نه «منکه».
    البته اینم واسه خودش فکر کنم یه صیغه جدیدیه‌ها: «؟!!». علامت تعجب‌ش یکی باشه متداول‌تر نیست؟! 🙂
    اردت فراوان آقای دکتر کاظمی گران‌قدر…

  5. البته در سینما از اونجایی که من نوشته ها و مقاله هاتونو کم و بیش خوندم (خصوصا در ماهنامه فیلم) بجز همین جناب میشاییل هانکه فکر نکنم در سایر موارد اختلاف چندان چشمگیری داشته باشیم. تنفر از هانکه رو هم انکار نمی کنم اگرچه به ندرت پیش میاد از فیلمسازی نفرت پیدا کنم که خب شوربختانه هانکه یکی از اون هاست.
    به هر حال شما چه من رو دوست داشته باشی و چه نداشته باشی من دوستت دارم آقا رضا.
    در پایان هم اجازه میخوام برای اینکه صحنه رو کاملا دراماتیک و چه بسا رمانتیک کرده باشم این بیت شعرو بنویسم که :
    در بند آن نیم که به دشنام یا دعاست
    یادش بخیر هر که ز ما یاد کند

  6. سلام اقا رضا
    به تمام چیزهایی که گفتی کاش شب بیداری تا دیر وقت (۳و۴ صبح) اضافه کنی که از اونور کلا صبح تا ظهر رو از ادم میگیره.
    هرچند لذت دیدن و دوره چندین باره فیلم های ملویل مخصوصا “کلاه” با کیفیت رشک بر انگیز تصویر و صدای عالی، به از دست دادن قرار کاری و بانکی و عاطفی و … میرزه. نه؟

    یا حق

  7. آقا ما که از خوندن کامنت آقای قادری احساساتی شدیم لازم می‌دونیم اعتراف کنیم: ما هم دوست‌تون داریم…

  8. اتفاقاً هفته پیش بود که با خودم قرار گذاشتم یک هفته به فیس بوک سر نزنم. نزدم و آسمون هم به زمین نیومد. اینترنت هم دقیقاً کار تلویزیون رو مى کنه. زیاد که اسیرش بشى به قول تو از زندگى واقعى جدات میکنه. اتفاقاً اشاره ناخواسته به هانکه اون هم در خلال این بحث کاملاً با ربط بود. نگاه انتقادى هانکه به رسانه رو ستایش مى کنم. هانکه امروزى ترین هنرمند عصر ماست. اتفاقاً فیلم جدیدش در مورد چند نفره که از طریق اینترنت با هم آشنا میشن:
    http://www.imdb.com/title/tt3759292/

  9. تجربه ی خوبیه حذف کردن این فضاهای مجاز و تزریق غیر مجاز!
    حس وابستگی مزخرفی میاره برای آدم که انگار اگر وارد دنیای مجازی
    نشه، کائنات اون روز نمیچرخند…و زهی خیال باطل.

  10. – می‌شود هزار جور دیگر سرگرم شد؛ دقیقاً بدون اینترنت –
    فکر کنم مشکل خیلی ها همین یه جمله س .
    اگه فردی بدونه دقیقا باید تو اینترنت دنبال چه چیزهایی بگرده و از قبل بدونه میخواد کجا بره و جلوی طمع اینترنتی خودش رو بگیره این رژیم لازم نیست … میشه بجاش نوشت : جیره .

Comments are closed.