شما بگویید: چه کنم؟

می‌خواهم از شما خوانندگان این روزنوشت درباره‌ی یک موضوع مهم (البته برای این‌جانب) نظرخواهی کنم به‌خصوص شمایی که دوست‌دار سینما و فیلم‌بین هستید و سینمای ایران را هم دنبال می‌کنید.

از اول اردیبهشت امسال با همراهی آقای امیر سیدزاده تهیه‌کننده‌‌ی سینما تقاضای پروانه ساخت فیلمی‌را به سازمان سینمایی ارائه کردم. الان در ماه دی هستیم و هیچ خبری از پروانه ساخت نشده. می‌شد فیلمم را چند ماه قبل آماده کرده باشم و حالا یکی از فیلم‌های حاضر در جشنواره‌ی فجر باشد. اما پروانه را صادر نکردند. یکی دو هفته پیش معاون نظارت و ارزش‌یابی سازمان سینمایی آقای محمد احسانی بی‌سروصدا از سمتش استعفا داد و بنا بر حکم آقای سرافراز رییس فعلی صدا و سیما، رییس شبکه یک تلویزیون رسمی‌جمهوری اسلامی‌ایران شد.

دیروز اسامی‌فیلم‌اولی‌های امسال فجر منتشر شد (جالب است که آقای احسانی مستعفی خودش یکی از انتخاب‌کنندگان بوده. چرا واقعاً؟ این همه دخالت چه لزومی‌دارد؟) و نگاهی به خلاصه‌داستان فیلم‌ها که بیندازیم خیلی چیزها دست‌مان می‌آید. به نظر می‌رسد سیاست دولت تدبیر و امید حسابی جواب داده و قلع و قمع اساسی در فیلم‌سازی مملکت رخ داده است. نتیجه‌اش را در جشنواره‌ی فجر امسال خواهیم داد. شواهد، جشنواره‌‌ای بی‌خاصیت را نوید می‌دهند. پای این پیش‌داوری خواهم ایستاد و اگر اشتباه کردم صمیمانه عذر خواهم خواست.

نگاهی به اسامی‌فیلم‌های اولی که امسال پروانه ساخت گرفتند نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها جلوی دوربین نرفتند و اساساً از اول هم چیزی جز تیری در تاریکی نبودند. فیلم‌ساز مشتاق، می‌خواسته اول پروانه بگیرد بعد برود سراغ فراهم کردن شرایط ساخت و واضح است که این راهکار عبثی در ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران کنونی است. اما کسی مثل من که همه عوامل فیلمش (از بازیگر تا فیلم‌بردار و آهنگ‌ساز و تدوینگر و سرمایه‌گذار و…) معین و مشخص بود مثل بسیارانی پشت در بسته ماند تا سیاست‌های تدبیرآمیز و امیدآفرین محقق شود.

حدود یک ماه پیش نامه‌ای عبث خظاب به آقای احسانی نوشتم که در روزنامه «بانی‌فیلم» منتشر شد. البته نمی‌دانستم ایشان همان زمان رایزنی‌اش را کرده و چمدانش را بسته و قصد کوچیدن به تلویزیون دارد. تأکید کرده بودم که ما هیچ نیازی به کمک دولت برای ساخته شدن فیلم‌مان نداریم و پرسیده بودم: «اگر فردا فیلمی‌بدون مجوز بسازم و در جشنواره‌های بین‌المللی با توفیق روبه‌رو شوم خود شما اولین کسی نخواهید بود که چوب ملامت را بر سرم فرود خواهید آورد؟ این چه تدبیر و مدیریتی است که از یک جوان پرشور شیفته‌ی هنر، یک معترض ناخوش می‌سازد؟ تا کی باید برای ساختن یک فیلم صبر کنیم؟»

تأکید می‌کنم که بنده اساساً اعتقادی به گرفتن مجوز برای کار هنری ندارم و این را صرفاً تحمیل یک منش دیکتاتوری می‌دانم و بس. اگر هم دنبال مجوز هستم برای این است که روال امور برای دیده شدن یک فیلم در سطح وسیع در کشور جمهوری اسلامی‌ایران و بازگشت سرمایه در سینما این است که مجوز ساخت و نمایش بگیریم و هیچ ابلهی نمی‌آید برای فیلمی‌که قرار نیست پولش را برگرداند برای من تازه‌کار سرمایه‌گذاری کند. اما طبیعی‌ست که اگر کارد به استخوان برسد سینمای دیجیتال امکان وسیعی خارج از حیطه‌ی کنترلی دولت‌ها فراهم می‌کند و می‌شود بدون مجوز هم فیلم ساخت و چیزی خلاف قوانین و ارزش‌های ذاتی یا اجباری کشور متبوع به متن آن راه نداد. تنها نکته‌ی غیرقانونی‌اش می‌شود همان مجوز که یک ابراز کنترلی مؤثر برای سرخورده کردن جوان‌ها و کاستن از شمار مشتاقان فیلم‌سازی است و فقط در کشورهای عقب‌افتاده‌ای مثل ایران در سازوکاری به‌شدت ایدئولوژیک اعمال می‌شود. نه این‌که فیلم عاشقانه و بزدلانه‌ی من از نظر ایدئولوژی مسأله‌ای برای ممیزان محترم داشته باشد بلکه آن‌‌ها در مرحله‌ی پیش از خواندن فیلم‌نامه جلوی ورود را می‌گیرند و  روند را قطره‌چکانی و کشدار می‌کنند تا عده‌ای کلاً بی‌خیال فیلم‌سازی شوند و عده‌ای که وضع جیب‌شان خوب است از میهن‌شان فرار کنند و عده‌ای هم از فرط استیصال زیر بار موضوع‌های تحمیلی بروند و فیلمی‌بسازند که هیچ اعتقادی به قصه‌اش ندارند.

اصلا بحث کلی به‌کنار، همین امروز در سینماهای تهران زباله‌هایی روی پرده است به نام آن‌چه مردان درباره‌ی زنان نمی‌دانند، کالسکه و مستانه و… که تزخرف، جهالت و بی‌سلیقگی و فقدان هرگونه زیباشناسی در آن‌ها فوران می‌کند و فیلم‌های زباله‌تری هم در راه است. آیا نیت مسئولان امر، اشاعه‌ی چنین فیلم‌های بنجلی است؟

چرا به جوان‌ها امکان رقابت با این فیلم‌های مطلقاً بی‌ارزش و خرفت داده نمی‌شود؟ پایین بودن ظرفیت اکران فیلم‌ها در سینماهای ایران (که تحلیلگران ساده‌لوح و نادان بر طبلش می‌کوبند)، کم‌ترین دلیلی برای سلب امکان رقابت نمی‌تواند باشد. جوانی که می‌خواهد اولین فیلمش را بسازد باید از امکانی برابر با فیلم‌سازانی مثل آرش معیریان و قربان محمدپور و… (که زباله پشت زباله می‌سازند) برخوردار باشد مخصوصاًٌ اگر نخواهد از جیب دولت هزینه کند. ساده‌اش این است: نتیجه‌ی این رقابت باید به کیفیت فیلم‌ من و معیریان و محمدپور برگردد. کسانی مثل آرش معیریان یا قربان محمدپور و… به کدام پشتوانه این همه فیلم سخیف و بی‌ارزش ساخته‌اند؟ همه می‌دانند که فیلم‌های‌شان دیگر فروش خوبی هم ندارد.  و چرا هیچ‌کس نمی‌تواند به هیچ وجه جلودارشان باشد؟ آیا ترویج بلاهت و ابتذال در دستور امر است؟

مخلص کلام: نمی‌دانم در این شرایط چه کنم. راه بوروکراتیک و اداری چیزی جز اتلاف وقت بیش‌تر نیست. فکر می‌کنم در چنین بلبشویی به جای پی‌گیری امور از کانال مسدود اداری با آن آدم‌های عجول و بی‌حوصله، باید سراغ سفارش‌های فرادستانه رفت. پیشنهاد می‌کنید به چه کسی مراجعه کنم؟ آقای ایوبی؟ آقای جنتی؟ آقای روحانی؟ من که عقلم قد نمی‌دهد. این که نشد راه فیلم ساختن. فیلم ساختن که این همه زجر نمی‌خواهد. در آن نامه به جناب احسانی مستعفی نوشتم: «اجازه بدهید فیلم‌مان را بر اساس فیلم‌نامه‌هایی که به تأیید نخبگان خودتان می‌رسانیم بسازیم و اگر بد بود اتوماتیک‌وار کنار خواهیم رفت. این تقاضای زیادی است؟»

واقعا این تقاضای زیادی است؟ شما دور از مطایبه و شیطنت (که ذاتی ما ایرانی‌هاست)، پیشنهادی دارید که بشود به این زخم زد؟

7 thoughts on “شما بگویید: چه کنم؟

  1. آقا، من واقعاً عقلم به جایی قد نمی‌دهد. با این حال پیشنهادی دارم؛ هرچند کمی ساده‌انگارانه‌ است و معجزه هم نمی‌کند ولی به‌ گمانم بی‌تأثیر نیست.
    به نظرم، شما به همراه آن بسیارانی که پشت درِ بسته مانده‌اند، بیانیه‌ای بنویسید! چیزی در مایه‌های «بیانیه‌ی اُبرهاوزن»؛ هرچند مناسبات سینمای آلمان با این‌جا تفاوت اساسی دارد، ولی… نمی‌دانم! بگذارید مثالی بزنم (البته شاید بیش از حد مع‌الفارق باشد): دوران خدمت سربازی، فرمانده‌ی قرارگاه همه‌ی دژبان‌ها (از جمله مرا) برای مدتی نامعلوم ممنوع‌الخروج (بخوانید لغو مرخصی) کرده بود. ما (دژبان‌ها) یک روز پس از اجرا شدن این دستور، نامه‌ای نوشتیم و تقدیم رئیس دفتر فرماندهی کردیم… خلاصه این‌که جواب داد و همه چیز به روال عادی برگشت.
    شاید برای شما هم جواب بدهد، دنیا را چه دیدی!

  2. رضا جان
    لابی نماینده مجلس خصوصا کمیسیون فرهنگیشون جواب میده که میدونم شما ادم کار کردن با اون غوماش نیستی.

    توی فارابی یا مرکز گسترش رفیق نداری؟

    واقعا جای خون گریه کردن داره انگار میخوای اعدامی از بالای طناب دار بیرون بیاری. حیف

    یا حق

  3. سلام آقای کاظمی
    اگر راهکاری عملی و عملیاتی مدنظرمان باشد به نظرم پیشنهاد آقای اشراقی بد نیست. بیانیه ها و فشارهای جمعی از نوع فشار افکار عمومی معمولا جواب می دهد. اما اگر بخواهیم واقع بین باشیم به نظرم در صورت فشار حتی اکثریت قاطع افکار عمومی در قالب هزاران بیانیه هم از دولت سینمایی فعلی فرجی حاصل نمی شود.
    مراجعه به آقایان احسانی و ایوبی و حتی روحانی تفاوت چندانی به حال شما نمی کند. شما باید به خدا مراجعه کنید. ما تاکنون چندین دولت سینمایی داشتیم. از دولت سینمایی آقایان انوار و بهشتی بگیرید تا دولت سینمایی آقای ضرغامی و دولت سینمایی آقای داد و تا پیش از دولت تدبیر و امید هم دولت سینمایی آقایان جعفری جلوه و شمقدری. اما هیچکدامشان حقیقتا حتی به گرد بی کفایتی دولت سینمایی آقای ایوبی هم نمی رسند که فیلمی را پس از چهار سال توقیف و نمایش در جشنواره و صدور پروانه نمایش و مجوز اکران پس از دو روز دوباره توقیف می کنند. در حیرتم چطور پروانه ی نمایش در این مملکت انقدر بی اعتبار شده؟ آن از “عصبانی نیستم” و این از “خانه پدری” ! توقیف بعدی از آن کدام فیلم پروانه نمایش گرفته است؟!
    طبیعی است که فیلم های اول خنثی مقدم بر فیلم شما باشند چرا که متاسفانه دولت سینمایی کنونی درست مثل دولت های سینمایی پیشین سعی در مهندسی نتایج و خروجی های سینمایی سال دارند به گونه ای که همه چیز خنثی باشد و صدای کسی درنیاید و همه گل بگویند و گل بشنوند و دور هم باشند و هیچ فیلم گزنده ای اکران نشود تا هیچ هزینه ای هم پرداخت نشود و نتیجه اش می شود حذف “عصبانی نیستم” از کاندیداتوری جشنواره ی فجر (حتی به رغم گرفتن جایزه) و توقیف “عصبانی نیستم” به رغم صدور پروانه نمایش و این آخری هم که دیگر نوبر است توقیف “خانه پدری” به رغم صدور پروانه نمایش و اکران دو روزه. وقتی آقایان به “آذر شهدخت پرویز و دیگران” جایزه می دهند که دیگر تکلیف معلوم است که چه می خواهند ! همگی خنثی و گعده ای دور هم باشیم. هم تدبیر است و هم امید !
    خلاصه اینکه شکایت به دولت سینمایی دردی از کسی دوا نمی کند. شما باید به خداوند شکایت کنید و بس.

  4. خیلی ببخشید اما فکر می‌کنم در چنین اوضاعی باید مقدار زیادی پوست کلفت و چند فقره کفش آهنین داشته باشید!
    ————-
    پاسخ: بله و البته نیرنگ و دغل. این رقم آخری را هم دارم تمرین می‌کنم تا استاد کنم.

  5. سلام
    نمی دونم در پاسخ این یادداشت و یادداشت آن جوان انزلی چی، چه چیزی میشه گفت
    فکر می کنم صحبت مستقیم با دکتر ایوبی راهگشا باشه. امیدوارم…
    من باور دارم که روزهای روشن شما فرا می رسه رضا جان. باور دارم..

  6. چند سالی است که برخی تهیه کننده ها فیلم های اول کارگردان ها را حمایت می کنند. به آن ها رجوع کرده اید؟

  7. آقای کاظمی عزیز …
    برای کسی / کسانی که برای وجب یه وجب این خاک و مردمش از صمیم قلب احترام ( احترامی که نه از روی عادت یا اجبار باشه، احترامی حقیقی ) قائله و فکر می کنه لیاقت و شان مشتاقان هنر ( و هر مفهوم ارزشمند دیگه ای مثل هنر ) در این سرزمین زیر بار تحمیل قوانین ایدئولوژیک و دگم و بی منطق رو به زوال و نابودیه ، خوندن کلمه هایی این چنین از جانب شمایی که تردیدی به عزم جزمت برای شرافتمندانه و درست کار کردن و بودن در سینما ندارم ، واقعا و و اقعا و از صمیم قلب ازت می خوام که تا اون جایی که میشه امکان یک دیده شدن فراگیر تر رو از فیلمت نگیری و تا اون جایی که میشه این توهین ها و تحمیل ها رو بخشی از فرآیند پیش تولید و تولید و پس تولید بدونی !!

    به همون اندازه که اعتقاد دارم میزها دست کسانی که هیچ تخصص و تعهدی ندارند ، اعتقاد دارم دوربین ها و فرصت ها دست کسانی بوده که حیفه حتی کلمه زباله رو براشون به کار برد !!

    پس چه بهتر که بیشتر و بیشتر و بیشتر این رنج رسیدن رو تحمل کنیم چون مطمئنم انعکاسش در ناخود آگاه فیلم پنهان میشه …

    خوب باشی…
    یا علی..

Comments are closed.