ماجرا از آنجا شروع شد که دو شب قبل، سایت با یک مشکل فنی روبرو شد که باعث شده بود نتوانم به پنل سایتم دسترسی داشته باشم و پست تازهای بگذارم و یا حتی کامنتها را تایید کنم. موضوع را با مسوول server سایت که دوست خوبم است در میان گذاشتم و امیدوار بودم که مثل همیشه مشکل حل شود. ولی شب قبل ناگهان با ای میلی از این دوست عزیز روبرو شدم که نوشته بود ناچار شده کل سایت را از روی سرور حذف کند!!! (صورت مساله را پاک کند!) این یعنی هر آنچه از سال ۸۵ تا به حال در سایت شخصیام قرار داده بودم از نوشته تا عکس و فایلهای دیگر، همه دود شده و به هوا رفتهاند و قابل بازگشت هم نیست. شوکه شده بودم. به هرحال مسوول این جنایت، دوستم بود و نمیشد حرف ناجور بارش کنم. اگر کشورمان صاحب قانون اینترنتی و کپی رایت و از این چیزها بود این دوست عزیز بابت این سهل انگاری بهای گزافی باید میپرداخت ولی میدانیم که اینطور نیست و متاسفانه این جنایتکار، دوستم است. نمیشود که بکشمش.
چه باید میکردم؟ حس کسی را داشتم که خبر مرگ عزیزترین کس را به او رساندهاند. ذرهای ناراحت نبودم. فقط با تمام وجود مبهوت و شوکه بودم! باید با این فاجعه کنار میآمدم.
شما را به وضعیت کندر در سه روز کندر سیدنی پولاک ارجاع میدهم. وقتی فقط یک تک پا رفته تا ناهار بخرد و به اداره برگردد و ناگهان با اجساد آبکش شدهی همهی همکارانش روبرو میشود! یک چنین حال قزمیتی داشتم!
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند
وای رفقا! شما حتما میتوانید حسم را درک کنید. مثلا تصور کنید یک روز به خانه بیایید و مادرتان یا همسرتان یا خواهر و برادرتان یا همخانهایتان توی چشمهایتان نگاه کند و بگوید که متاسفانه ناچار شده است آرشیو دی وی دیهایتان و یا همهی کتابهای کتابخانهتان را توی سطل زباله بریزد و بدهد آشغالانس ببرد! وای خدای من این حس بد را نصیب هیچ کس نکن.
به هر حال این اتفاق رخ داد.
بامزهاش این است که در یک روز گذشته چهل پنجاه تا ای میل به دستم رسید که در قسمت subject نوشته شده بود: Re:Hi یعنی اینکه این ایمیلها در پاسخ به ای میلی از من با موضوع Hi است. بعضیها ابراز لطف کرده بودند، یکی دو نفر ابراز تعجب و یکی دو نفر هم ابراز کنجکاوی برای اینکه بدانند من کی هستم!!! ولی خیلی عجیب است، چون من هرگز ایمیلی به این مضمون برای کسی نفرستادهام. احتمالا یک شیرپاک خوردهای خواسته یک حالی بدهد و بسیار محتمل است که مشکل سایت هم مرتبط با این موضوع باشد چون دقیقا این دو رویداد همزمان رخ دادهاند. جای شکرش باقی است که حرف نامربوط یا دشنام و ناسزایی در این ای میل کذایی قرار نداده است تا حیثیت کمرنگ و نزار این حقیر را با خاک یکسان کند.
دیشب فقط نیم ساعت برای بهت وقت گذاشتم. به ساعت نگاه کردم و لبخند زدم و با خودم گفتم: هی پسر! تو مگه همینو نمیخواستی؟ یه خونه تکونی اساسی!
تا صبح پای کامپیوتر نشستم و با ایمانی قابل تمسخر، با همان دانش فنی اندکی که در زمینهی اینترنت دارم تا جایی که میتوانستم آرشیو سایتم را از طریق گودر و فید و کش گوگل بازیافت کردم و البته فقط توانستم هشتاد درصد نوشتههای پستها را بازیافت و در فرمت word ذخیره کنم.
حالا این سایت را از سر نو آغاز میکنم. به تدریج نوشتههای قدیمیبازیافت شده را هم در سایت قرار میدهم. البته قصد ندارم به همان سیاق گذشته این سایت را ادامه دهم. دستهبندی موضوعی را دقیقتر و کاربردیتر خواهم کرد و نظم و سامان بیشتری به سایت خواهم داد. طراحی سایت را هم در زمانی اندک به یک جای مطلوب میرسانم.
شما هم فکر کنید از همین امروز با من آشنا شدهاید. مسوول این سایت در قبال همهی عشقش به نوشتن و به مخاطبانش فقط یک انتظار و خواهش از آنها دارد: حضور پویا و رونق بخشیدن به بخش نظرها برای گفتگو و همدلی بیشتر. این مهمترین چیزی است که در این روزگار پژمرده و سرد به آن نیاز داریم.
از اینکه با من همراهید و مرا دوست خود میدانید به خود میبالم. نوشتن، همهی دارایی من است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
دوست داشتنی ترین پستت از دیدگاه من در زندگی قبلی ات:
من به روایت خودم
از این پس این پست را بیشتر به چشم یک دفترچه خاطرات عزیز ببینید و خودمانی تر خودتان را روایت می کنید. چرا؟ برای چه کسی؟ نمی دانم. این کاری است که دوست دارم انجام بدهید
من
من تنها هستم. همیشه تنها بوده ام. در یارکشی های فوتبال مدرسه هم همیشه آخرین نفری بودم که معلم ورزش به زور به تیم باقیمانده می فرستاد. تنهایی خوب است ولی باید منفذ گریز برای پاره وقتهایی هم وجود داشته باشد.
عشق
تنها منبع اعتقادی ام است. مهم است. انسان بی عشق کم می آورد.انسان نیست.
من
وضع مالیم خیلی خراب است. فرسنگها زیر خط فقر هستم.
دوست
چیز خوبی است . هیچ وقت بیش از دو سه تا را همزمان نداشته ام.خیلی چیز خوبی است.
درد
لازم است. برای دانستن جغرافیای بدن. برای دانستن زیر و بلندی های زمین. برای دانستن قدر عافیت. برای انسان تر شدن.
ریا
نسبت سببی و نسبی با آن ندارم. ریا مهمترین فاکتوری است که آدمها را با آن می سنجم.
مرگ
چیز بدی است.
من
من غمگین است…
—————————
پاسخ: من همچنان غمگین است. درضمن این آواتارت رو هم هستیم. کاش همه بچهها یه آواتار داشته باشن. خوشگلتره. بهشون یاد بده رضا.
میتونین به این سایت برین و آواتار بسازین. با هر عکسی که دوس دارین. http://en.gravatar.com/
فرض کن بعد از دو ـ سه روز گرفتاری میخواهی سر بزنی به یکی از سایتهایی که دوستش داری و هر نوشتهاش خبر از روحی حساس میدهند. بعد یکدفعه میبینی که……
همان است که نوشتید. ولی خوب! یا علی
برو که رفتیم برایِ یک شروعِ دوباره
—————–
پاسخ: آره کشتی به راهش ادامه میدهد
سلام رضا جان…
چه اتفاقی وحشتناکی
آقا همه جور پاییئیم برای یه شروع جدید
———————
پاسخ: سلام. تو همیشه اولینی فرهاد. برو که رفتیم.
سلام
چه حالب یکی از این ایمیل ها برای من هم آمد وبا اینکه من ازخواننده های قدیمی مجله فیلم هستم ,حتی آخرین نوشته شما را درمجله خوانده ام و می شناختمتان ولی خب خیلی هنوز هم باعث تعجب که ایمیل من را ازکجا آورده اید .روزگار غریبی است .خب اتفاق خوبی بود که با وب شما اشنا باشم .و متاسفم برای اتفاقی که براتون افتاد یکی از اون دادهای شون پنی می زدید که در فیلم رودخانه میستیک زد.
——————
پاسخ: سلام. ماجرای عجیبی بود. ولی لااقل باعث آشنایی ما با چند دوست تازه هم شد. پیروز باشید
سلام این چرا این رنگیه نمیشه تشخیص داد! فعلا شوکه هستم. چیزه میگم آدرس این دوستتونو به ما هم بدین/ این خیلی کم رنگه عمو رضا.
با هاتون همراهیم مثل همیشه.
—————-
پاسخ:چی چه رنگیه؟ از اثرات شوک شاید باشه 🙂 ممنون
رضا |، ما تو رو از دست نمی دیم رفیق . خیالت تخت . تنگ ریش سایتت نشستیم و به حرفات گوش می دیم .
————————-
پاسخ: فدای تو.
جانت سلامت…
———————
پاسخ: سپاس از لطف شما استاد بزرگوار
خدا صبرتان بدهد! من هم همچین حسی را (البته در مقیاس آزمایشگاهی!) تجربه کرده ام! خوبی اش این است که می توانی از نو همه چیز را بنا کنی.
تولد دوبارتان مبارک!
—————-
پاسخ: ممنون. ایشالا تولدتون جبران کنیم 🙂
سلام آقا رضا.
“فقط بعد از اینکه همه چیز رو از دست دادیم,آزادیم تا هر کاری بکنیم”/تایلر دردن, در باشگاه مشت زنی
———————–
پاسخخ:سلام. از فیلم محبوب آس رو کردی و خجالتمون دادی سعید جان
وای.چقدر حالم گرفته شد.می دونی چند وقت بود می خواستم آرشیو اینجا رو برای خودم ذخیره کنم و داشته باشم.لعنت به این تنبلی.واقعا آدمهای مریضی پیدا می شن.اما مهم نیست.ما به کارمون ادامه می دیم.بهتر و با انگیزه تر از قبل.شما هم یک قولی بده عمو رضا.که آرشیو اینجا رو ردیف کنی.
—————————-
پاسخ: آرزوم بود که یکی الان از راه میرسید و میگفت ایناهاش رضا! من آرشیو کردهم. میدونی اون وقت یه عمر غلامش میشدم.
اراده و پشت کارتان قابل تحسینه آقا رضا . مثال آرشیو دی وی دی را که زدید پشتم لرزید . واقعا اتفاق دردناکی بود . اما خوشحالم که باز هم با قدرت برگشتید .
———————–
پاسخ: قربانت. هنوز گرمم حالیم نیست 🙂
سلام
با رفتن به سایت زیر و وارد کردن نام هر سایتی، مقداری از آرشیو قدیمی آن را خواهید یافت:
http://www.archive.org/index.php
مثلاً اینطور:
http://web.archive.org/web/*/http://www.rezakazemi.com
—————-
پاسخ:ممنون دوست عزیز. مقداری هم باشد خودش کلی است. ممنون
خب تولد نوین شما مبارک باشه. گرچه دوستت دوستته و این گند رو اون زده که منظوری نداشته اما حقش این بود که قبل از مرخص کردن سایتت یه تماش باهات می گرفت و ازت می پرسید که اینکارو بکنه یا نه؟
بهرحال موفق باشی
———————
پاسخ: دوست نادان که میگن همینه دیگه.
تولد دوبارتون مبارک .
—————–
پاسخ: ممنون عزیز.
سشلام
برای من هم از همان ای.میلها امده بود.
البته من افتخار آشنایی حضوری با شما را ندارم و فقط خوانندهی مطالب بارزشتان در همین سایت بودم و چند فقرهای هم کامنت گذاشته بودم.
جدا از مشکل سایت، اینکه کسی ای.میل بدهد از طرف شما کار خیلی زشتی بوده.
به هر حال مان که همیشه خوانندهی مطالب شما بودم و خواهم بود.
خوشحالم که دوباره مینویسید.
با احترام
پویا
ضمناً حالا که میخواهید سایت را سر و سامانی بدهید، اطلاع داشته باشید که هنگکام نوشتن کامنتها، فونت کامنت هم هنگام نوشتن، سفید است و نمیشود متن کامنتی را که مینویسیم، ببینیم. بلکه باید آن را «درگ» کرد و خواند.
برای این مشکل هم چارهجویی فرمایید.
با تشکر
——————————
پاسخ: سلام. شما را خوب به یاد دارم دوست عزیز. بعد از نقد فیلم کنعان بسیار ابراز لطف فرموده بودید. ممنون
حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم بتو پیغامی چند
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گاهی چند
سلام
ایشالا که دیگه بد نبینی رضا جان .( راستی چرا فونت ها سفید شده؟ الان که دارم تایپ میکنم هیچی از نوشته هام نمی بینم.)
———————–
پاسخ: قربانت امیرو
سلام آقای کاظمی ،
اون میل برا منم اومد و کاملا مطمئن بودم که از طرف شما نیست. دیروز ناراحت شدم برا مشکلی که واسه سایت پیش اومده ، آخه داشتم یه لیست فیلمهایی رو که باید ببینم آماده می کردم و سایت شما هم خیلی در این زمینه به کارم اومد.(تا حالا نشده شما فیلمی رو تعریف کنید و من خوشم نیومده باشه ) البته من در دقایق پایانی روز جمعه که فک کنم این اتفاق غمبار افتاد همه فیلمهایی رو که شما و بقیه پیشنهاد داده بودن برا خودم ذخیره کردم( چه شانسی دارم من شایدم حس ششم!)
زودتر بخش پیشنهاد فیلم رو را بندازید که میخوام کولاک کنم.خوشحالم که برگشتین
——————–
پاسخ: سلام دوست گرامی. آنها را خوشبختانه بازیافت کردم. الان کار ما شده بازیافت. اگر کسی هم چیزی از مطالب سایت ذخیره کرده مخصوصا مربوط به نیمهی اول سال ۸۸ لطف کند و برایم ای میل کند. کولاک یادت نره دوست من.
این ایمیلی که می گویید برای من هم آمد! جالب اینجاست که من هم خواننده ی مطالب شما هستم و مطالب تان را در مجله ی فیلم دنبال می کنم.
بهرحال شاید خیری چیزی در قضیه بوده، همین که سایت تان را پیدا کردم خودش خیر است دیگر نه؟!
————————-
پاسخ: بله قضیهی جالبی بود. دو هفته پیش در وبلاگ دوست و برادر عزیزم آریان گلصورت به نام من من دری وری نوشته بودند. من واقعا متاسفم و نمیدانم با این اخلاق به کجا خواهیم رفت. 🙁
اول تبریک .دیروز منم اومدم جواب روز جمعه رو ببینم که سایت بالا نیومد.ولی خوب الان که یکی از دوستام بهم خبر داد زود..ولی متاسفانه…دوست دارید ادامه بدیم یا اونم بزاریم پای سایت قبلی و از صفر شروع کنیم که امیدوارم اینجوری نباشه!
———————–
پاسخ: سلام. ممنون از همراهیتون. یه مشکل اساسی با نام امیر داریم اینجا. شما هم یه امیر دیگه هستین. تورو خدا یه پسوند واسه نامهاتون انتخاب کنین.
آقا خدا قوت..
من هم واسه شما ناراحت شدم،هم خودم به فکر رفتم که مگه میشه به این مفتی همه چیز پاک شه.
خوب آدم با چه ضمانتی میتونه بیاد کلی وقت و هزینه بذاره یه سایت رو به جایی برسونه(واسه سرانجام اون فکری هم که به سرم زده نگران شدم)
!!!!! مگه mail یا gmail بچهها رو ندارید؟من امیریم که می خواستم دلایل انتخاب کیمیایی رو واسه بهترین کارگردان دهه انتخاب بگید.یادتون اومد؟مهم تر ادامه بدیم؟
————————–
پاسخ: من که میشناسم عزیز. بقیه بچهها که ایمیلو نمیتونن ببینن اشتباه میگیرن.
از این به بعد من جلوی اسمم یه نقطه میزارم.حالا ادامه بدیم بحثی که مربوط به ما دو نفر بیشتر میشه؟