نگاهی به سن پطرزبورگ

 

نقطه‌ی قوت فیلم اجرای فاخرش است. در هر حال حضور افخمی‌را می‌توان پشت این اثر احساس کرد ولی وقتی او این فیلم را متعلق به خودش نمی‌داند کاسه‌ی داغ‌تر از آش شدن، عاقلانه نیست. بازی‌های فیلم درخشان و قابل توجه‌اند. تنابنده مانند همیشه عالی است و قاسم‌خانی با شناخت توانایی‌های خودش کاراکترش را با دقت و هوشمندی در مرحله‌ی نگارش نقش زده و در اجرا هم با استادی از کار درآورده است.

با این‌حال مشکل اصلی سن پطرزبورگ مثل اغلب فیلم‌های ایرانی، فیلمنامه‌اش است. سرهم‌بندی و توسل به منطق باری به هر جهت، در بسیاری از بخش‌ها وجود دارد که لابد به بهانه‌ی کمدی بودن باید آن را بپذیریم.( پذیرش کریم و فرشاد توسط آسایشگاه سالمندان به صرف یک ادعای شفاهی، ورود و خروج فرشاد و خواهر کریم به/از تونلی که به کلیسا می‌رسد، بی‌اطلاعی کریم از حضور فرشاد آن‌هم درست یکی دو ردیف پشت سر او در هواپیما  و…)

مشکل دیگر وجود سکانس‌های کاملا اضافه و یا بی‌جهت کش آمده مثل سکانس شام در منزل کریم، گفتگوی کریم و فرشاد قبل از خواب و…  است که به نظر می‌رسد اضافه کردن خط فرعی ماجرای خواهر کریم  و تعصب او هرچند به تنهایی موقعیت جذابی را شکل داده ولی کارکردی مشخص در کلیت فیلم پیدا نمی‌کند. گاهی هم به نظر می‌رسد نویسندگان صرفا برای اجرای شوخی‌های ایزوله‌ی مورد نظر خود، سکانس‌هایی را خلق کرده‌اند مثلا نگاه کنید به حضور پیرمرد آذری زبان در آسایشگاه سالمندان و مداخله‌اش در هنگام تماس تلفنی کریم که بی حضور پیرمرد می‌توانست به یک گفتگوی نیم دقیقه‌ای ختم شود. همیشه وقتی یک قصه‌ی اولیه به خودی خود پیچیدگی و پتانسیل کش آمدن ندارد نویسنده به ناچار به اضافه کردن داستانک‌های فرعی رو می‌آورد ولی اشکال کار در سن پطرزبورگ این جاست که همین زمان فعلی فیلم، طولانی و خسته کننده است و لفت و لیس دادن برای کش آمدن در بسیاری از سکانس‌ها به چشم می‌خورد و مشخص نیست واقعا چه ضرورتی دارد اثری که می‌تواند به یک فیلم شسته رفته‌ی نود دقیقه‌ای تبدیل شود، یک فیلم صد و بیست دقیقه‌ای پرگو و پر از اضافات باشد. در این میان نمی‌توان نقش احتمالی تدوین در خلق این پرگویی و کسالت را نادیده گرفت. به نظر می‌رسد حتی جاهایی که دیالوگ‌ها آن قدر کش می‌آیند که بدجور به ورطه‌ی بی‌مزگی و سردی فرو‌می‌افتند،سازندگان فیلم دل‌شان نیامده صحنه را قیچی کنند.

نویسندگان سن پطرزبورگ مانند اغلب کمدی‌های این سال‌های سینمای ایران تنها راه واقعی خندان تماشاگر را توسل به شوخی‌های زیرکمری می‌دانند و واکنش هیجان‌زده‌ی تماشاگران هنگام تماشای فیلم هم اثبات‌کننده‌ی همین نکته است. به جرات می‌توان گفت که جز چند موقعیت کمیک جذاب و مانور روی قضیه‌ی هوس‌بازی فرشاد و تعصب کریم(که وصله‌ی فیلم است و نه پیش برنده‌ی آن و اشکال کار در این است که وصله بودنش به چشم می‌آید)، تقریبا تمام شوخی‌های کلامی‌فیلم که عمده‌ی جذابیت آن‌را برای تماشاگر شکل می‌دهند جنسی و زیر کمری‌اند و واقعا لزومی‌به نقل آن‌ها در این مطلب نیست چون گردانندگان مخابرات و اینترنت در سیاست‌های‌شان با مسولان سینمایی هماهنگ نیستند و نقل آن‌چه در فیلم گفته شده می‌تواند به منهدم شدن یک سایت منجر شود.

تعدد شوخی‌های کلامی‌کنایه آمیز و بازی با جمله‌های سخیف (مثل آن‌چه فرشاد هنگام گریم کریم می‌گوید و…) و بهانه قرار دادن واژه‌های اسپانیایی برای به زبان آوردن واژه‌های ممنوعه کمابیش از جنس همان رویکردی است که متاسفانه مهمترین آسیب سینمای کمدی ایران در این سال‌هاست.  هنوز هم مشکل اساسی سینمای کمدی ما، ناتوانی در خلق موقعیت‌های جذاب متعدد است و این خلاء گاه با لودگی و گاه با الصاق و تزریق عناصری از جنسیت و توالت و آفتابه و گاز و … پر می‌شود. سن پطرزبورگ از آن فیلم‌هایی است که ایده‌ی اولیه و پتانسیل بسیار مناسبی برای شکل‌گیری یک کمدی موقعیت بکر و سرزنده دارد و می‌توانست اثری منسجم و موجز باشد ولی در شکل فعلی مجموعه‌ای است از یک سری موقعیت کمدی اولیه، یک سری موقعیت الصاقی بی ربط به داستان، هزل کلامی، اسلپ استیک، کمدی لاندو بوزانکایی و…  که یک کولاژ بی‌سلیقه را به وجود آورده‌اند.

با این اوصاف و با همین نسخه‌ی طولانی و کشدار موجود، عجیب است که می‌خوانیم نسخه ی اصلی طولانی‌تر و حضور امین حیایی پررنگ‌تر از این بوده و یک شخصیت زن هم به کل از قصه حذف شده است. فکرش را بکنید که یک فیلمنامه‌نویس که قطعا در موقعیت کسی مثل بیضایی نیست ـ که شاید تنها فیلمساز ایرانی است که از روی فیلمنامه‌هایی با تایم بیش از دو ساعت فیلم ساخته و اکران هم کرده ـ در مرحله‌ی نوشتن فیلمنامه‌ای برای سینمای معلوم الحال ایران با این وضعیت گیشه، آن‌را با زمان احتمالی بالای دو ساعت نوشته و بخش‌های قابل توجهی از آن حذف شده و تازه فیلم موجود هم نیم ساعت اضافی دارد. واقعا چه در سر چنین نویسنده ای می‌گذرد؟ آیا او درهنگام نوشتن توانایی تخمین زمان فیلم را ندارد؟ ـ چنین مشکل عجیب و تاسف انگیزی سر فیلم بی پولی حمید نعمت ا…. هم وجود داشت و با وجود زمان طولانی فیلم سکانس‌های بسیاری از فیلم درآمده بود ـ  البته شاید کارگردان در هنگام اجرا عنان زمان را از کف داده و یادش رفته کات بدهد و یا شاید بتوان باز هم  پای همان قضیه ی تدوین زمخت و راف کات گونه‌ی فیلم را به عنوان یک توجیه به میان آورد که جایی برای یک بخش قابل توجه از راش‌ها باقی نگذاشته است.

جدا از کاستی و اغتشاش در کلیت فیلم، متاسفانه حتی در یک نگاه جزیی  هم، بعضی از شوخی‌های فیلم به بار ننشسته که برای نمونه می‌توان به موقعیت‌هایی اشاره کرد که تکرار یک موقعیت پیشتر به کار رفته‌اند مثل سکانس‌های مربوط به ذهنیت فرشاد از حضور در زندان که به جز دفعه‌ی اول(تاس بازی و ریسک کردن) در باقی موارد بی‌مزه و باری به هر جهت به نظر می‌رسند(به جز موردی که به یک پاساژ صوتی بسنده می‌کند و ماهیتا با بقیه فرق دارد)، یا تکرار موقعیت خوب گفتگوی فرشاد و کریم درباره‌ی خواهر کریم در سکانس جلوی خانه‌ی آن خانم ـ با بازی اندیشه فولادوند ـ در تکرارش در سکانس گفتگوی قبل از خواب به شدت تکراری و اضافی است و می‌توانست کوتاه یا کلا حذف شود) و …

با این‌حال نگاه من در سطرهای بالا خیلی کمال‌گرایانه بود و اگر بخواهم به شرایط فعلی این سینما منصفانه نگاه کنم، سن پطرزبورگ را یک فیلم «باید دید» برای تماشاگر این سینما می‌دانم، فیلمی‌که تماشاگر این مملکت را حسابی می‌خنداند. سن پطرزبورگ اجرای بسیار آبرومند و دلنشینی هم دارد. برای یک رهگذر، نمای بیرونی یک ساختمان مهم است تا فریفته‌اش کند و سن پطرزبورگ خوشبختانه چنین روبنای چشمگیری دارد.