اصیلترین و واقعیترین واکنش یک تماشاگر (از جمله منتقد) هنگام تماشای فیلم رخ میدهد. هر واکنشی که با تاخیر و بر اساس مجموعهای از حسابگری و مصلحتاندیشی شکل گیرد مطلقا جعلی و فاقد ارزش است. گواهی میدهم که بر اساس تجربهی طولانی فیلمبینی با بسیاری از منتقدان سینمای ایران، نقدی که مدتی پس از تماشای فیلم ارائه میکنند (گاهی یکی دو دقیقه هم برای این تغییر فاز کافی است) در درصد قابلتوجهی از موارد ربطی به واکنش خام و کودکانه (و به همین دلیل بیپیرایه و اصیل)شان هنگام تماشای فیلم ندارد. دیدهام که با یک کمدی قهقهه زدهاند و نزدیک بوده جر بخورند (مگر کمدی وظیفهای جز این دارد؟) اما بعدا در مقام یک فیلسوف عبوس، بهشدت از آن فیلم بد گفتهاند. دیدهام که فیلمیمات و متحیر و حتی مرعوبشان کرده و پس از تماشای فیلم بهسختی میتوانند حیرت و تحسین خود را پنهان کنند یا تمام مدت از فرط هیجان ماتحتشان روی لبه صندلی در معرض سقوط بوده، اما بعدا نقدی نوشتهاند سراسر منفی در مذمت فیلم. بارها و بارها این رفتارهای غریب و شگفتانگیز و تأسفآور را دیدهام و برعکسش را نیز. یعنی فیلمیاصلا برایشان قابل تحمل نبوده و در مدت تماشای فیلم به من که همراهشان بودهام مدام یادآور میشدند که چه فیلم کسالتبار و بدی است اما بعدا نقدی چاکرمنشانه و یکپارچه تحسین برایش نوشتهاند. یا کسی که حوصله تماشای پنج دقیقه از فیلمیبا ریتم فیلمهایهانکه یا آنگلوپلوس و… ندارد اما برای جا نماندن از قافله خود را دوستدار آنان مینمایاند. این حد از نوسان وقتی بارها و بارها تکرار شود ربطی به قضاوت طبیعی آدمیزاد ندارد که میتواند بعدا تعدیل و تصحیح شود بلکه بهشدت پاتولوژیک و مشمئزکننده است. بسیاری از منتقدانی که من میشناسم اگر نتوانند دست بالا را در مواجهه با فیلمیداشته باشند و به اصطلاح پردازشگر مغزشان از مناسبات فیلم جا بماند و در فرایندی هیچکاکی تحقیر شوند (درستترش این است که به دلیل عقب افتادن از فیلمساز، احساس حقارت کنند)، نفرتی بیمنطق و عجیب را در خصوص آن فیلم نشان میدهند. در خصوص پدیدههای تازه و ناآزموده هم غالبا سکوت میکنند تا برآیند واکنشهای دیگران را ببینند و بعدا بنا بر مصلحت و منفعت، واکنش لازم را برگزینند. قضیهی حالگیری و خصومت شخصی و حسد و… که به کنار و به وفور در این حوزه رخ میدهد و شخصا بارها و بارها دیده و آزمودهام. نمونههای بسیار دقیقی هم در ذهنم است که از بیانشان معذورم.
اینگونه نقادی هیچ نسبتی با روان سالم آدمیزاد و مواجهه با هنر و لذت تماشای فیلم ندارد. اگر دوربین مخفی کار بگذاری و ریاکشنهای اینگونه منتقدان را در تمام طول فیلم ضبط کنی و بعد نقدشان را بخوانی، نهتنها خیلی وقتها شگفتزده میشوی که واقعا دیگر نمیتوانی کمترین احترامیبرایشان قایل باشی. و البته منتقدانی میشناسم که از تماشای هیچ فیلمیلذت نمیبرند و روحیه و خلقیاتی نزدیک به یک کارمند محترم دارایی یا یک مکانیک بیاحساس یا… دارند و گویی کسی موظفشان کرده فیلم ببینند و نظر بدهند. نکته جالب دیگر هم که نباید مغفول بماند، تناقضهای گاه بنیادین در نظرات یک منتقد دربارهی فیلمهاست. گاهی مصلحتاندیشی و حسابگریهای بیربط به متن، چنان ملغمه ای از نظرگاههای یک منتقد میسازد که به هیچ وجه نمیتوانی تصویر روشنی از ترجیحها و سلیقه شخصی او به دست بیاوری چون اساسا او بر اساس علاقه و سلیقه و لذت نظر نمیدهد بلکه به شکل بیمارگونه و جنونآمیزی بر اساس چیزهای فرامتنی فیلمها را نقد میکند و وقتی این نقدها انباشته میشود بهراحتی میتوانی بیبنیاد بودنشان را آشکار کنی.
فضای نقد ایران فضای بسیار مریض و نفرتانگیزی است. حتما حساب استثناها که شمارشان بسیار اندک است جداست اما این نقدها هیچ گفتوگوی سودمندی با فیلمها ندارند و نمیتوانند تصویری واقعی از سینمای ایران به دست دهند. این نقدهای منفعتطلبانه و آلوده به پستترین نفسانیات.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز