(تذکر: لطفا آدمهای خیلی جنتلمنگ و متفکر و روشنفکر اینها را نخوانند.)
دو روز مانده به داربی، و اینجانب تصمیم گرفتم از همین حالا کرکری خواندن را شروع کنم تا لج آبیهای «شش تایی» را در بیاورم. راستش بعضی چیزها مثل داغ روی پیشانی آدم میچسبد و به آب کر و زمزم هم شسته نمیشود. این قضیهی شش تایی هم از همین جنس است. در هر حال من نه دل در گرو سرمربی فعلی پرسپولیس دارم و نه شیفتهی برخی از بازیکنان بهدردنخورش هستم؛ فقط زنده باد خود باشگاه پرسپولیس: به خاطر نام عزیزش، به دلیل خاستگاه مردمیاش، و برای همهی خاطرههای خوب و ستارههای بیرقیبش از حسین کلانی بگیر تا علی پروین و فرشاد پیوس و بیا تا علی کریمی… قرمزت است و دیگر هیچ.
با صدای جادویی زندهیاد فرزین، و ترانهی «پرسپولیس خسته»اش، به پیشواز این داربی میرویم… و خواهیم برد. هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
قرمزتههههههههههههههههههه
میزنیمشون رضا جون
به قول دوست بوشهری ما “هیجانیست بشر”
عجب
:((
شکلک خندان میخواستم :پی
((:
چه جوری لایکش کنم؟
———–
پاسخ: همین حضورت خاری است در چشم شش تاییا رحیمم جان.
هیپ هیپ……………هورااااااااااااااااا
هیپ هیپ……………هورااااااااااااااااا
۶ تایی ها اماده برای ۶ تا دیگه باشن.
بعله…اصولا آدمایی که از وضع موجود ناراضیند ناچار به نوستالژی پناه می برند.اونم از جنس پنجاه و دوییش. زنده باشی دادا اما چه کنم که ناگزیزی باخت تلخ تیمتون توو آزادی رو تجربه کنی.