شعر: هبوط

پشت این سیاه‌چاله‌ها

خدایی بود

که روزی از سر دلتنگی

بی‌کرانه‌های هیچ را به‌هم کوبید

مردی از آسمان فرود آمد

سردرگریبان

کنار خستگی‌اش به خواب رفت

زیر آسمان این زندان

دل به چشمک ستاره‌ی کم‌سویی بسته‌ایم

که آن‌جا نیست…

One thought on “شعر: هبوط

  1. سلام آقای کاظمی!

    چقدر احترام و ادبتان ستودنیست در قسمت خشت‌و‌آینهٔ این شمارهٔ مجلّه فیلم.
    مثل همیشه، یاد گرفتم از شما. متانت و وقار را، علی رغم گاه کدورت، گاه عصبیت، گاه رنجش خاطر.

    و چه تحلیل مبسوط، به‌ دور از پیرایه های مرسوم نگارشی، ارائه داده.اید در قسمت مباحث.ِ تئوریک همین شماره.سادگی‌ در عین عمیق‌ بودن را هم از این مطلبتان آموختم، در کنار باقی آموزه هایی که برایم داشت.

    مطلب مسعود ثابتی (خصوصاً، مقدمهٔ تک ستونی درخشانش بر سایهٔ خیال نیز واقعا ستودنیست و بسیار خاطره‌انگیز. مطلب یاشار نورایی هم البته عالی است و چه جذاب مفاهیم را به هم ارتباط داد).

    ایرج کریمی‌، مثل معمول، عالی‌ بود در مطلبش بر وودی آلن.

    انرژی گرفتم از عمق تحلیل هایتان. و چه خوب که در جهانی‌ زندگی‌ می‌کنم که مجلّه فیلم هست و شما هستید و در آان می‌نویسید.

    ممنونم واقعا

Comments are closed.