دیشب به تماشای نمایش زمستان ۶۶ (محمد یعقوبی) رفتم. هرچند کار را بینقص ندیدم اما دلایل دوست داشتنش هم کم نبود…
متن ایدههای خوبی داشت که البته برخیشان چندان به بار ننشسته بودند. به نظرم مهمترین نقطهضعف کار در بازیها بود. اگر فرصتی دست دهد دربارهی این نمایش یا دستکم به بهانهی آن چیزکی خواهم نوشت. هنوز فضای این نمایش توی گوشم زنگ میزند! باید ببینید…
محمد یعقوبی از آدمحسابیهای بیتکرار فرهنگ ایران است. نمیشود بیاعتنا از کنار نگاه خاصش گذشت. درود پروردگار بر او.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
آقای کاظمی!
سلام.
چه حیف که نخواهم توانست بروم و نمایش را ببینم.
ولی واقعا اگر وقت و حوصلهاش را داشتید، خواهش میکنم دربارهاش بنویسید.
یادم نرفته مطلبی که درباره تئاتر نوشتید برای مجله فیلم. این تجربه به من ثابت کرد که نوشتههای تئاتری شما، همپای تحلیلهایی که برای فیلمهای سینمایی مینویسید، واقعا خواندنی ست. واقعا خواندنی ست.
سپاسگزارم بابت لطفی که داشتید نسبت به فارسی نوشته شدن کامنت قبلیام.
——-
پاسخ: سلام. ممنون از شما. اگر بشود حتما.
آقا رضا دارم یه سفر میرم استانبول. آخرین فیلم نوری بیلگه جیلان اونجا رو اکرانه. جاتو خالی میکنم.
————–
پاسخ: به به. شدیدا دلم خواست. اما حال شما حال ماست. امیدوارم حسابی بهت خوش بگذره. برگشتی بگو که چطور بود فیلمش.