این هم برای باران خوب تهران. من که از وسوسهی زیر باران رفتن نتوانستم چشم بپوشم. (عطسه) 🙂
توجه: عکس تزئینی است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سایت رسمی رضا کاظمی؛ فیلمساز، منتقد سینما، داستاننویس و شاعر
این هم برای باران خوب تهران. من که از وسوسهی زیر باران رفتن نتوانستم چشم بپوشم. (عطسه) 🙂
توجه: عکس تزئینی است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
Comments are closed.
بَهبَه.
وسوسهی عجیبیست.
خوش به حالِ کسی که این وسوسه همیشه باهاش است.
و هزاران افسوس به حالِ کسی که این وسوسه هرگز٬ هرگز باهاش نیست.
رضا جان امروز تمام کلاس های دانشگاهم رو پیچ دادم و شروع کردم تو پونک راهپیمایی های طولانی مدت ، هی میخواستم بهت زنگ بزنم و ببینمت اما…
————-
پاسخ: حکایت ما و رفقا حکایت جن وبسماللهست. هی لیز میخوریم.
سلام آقا رضا.
اینجا هم مثل همیشه بارونه و جات واقعا خالیه.
اما کاش تو این بارون زیبا , یکم دلمون خوش بود………
ولی مطمئن باش خبرهای خوب در راهه.
خبر آمد خبری در راه است.
آره رضا…عطسه! هه هه هه.
سلام آقای کاظمی! من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم حال و هوای قشنگی داره و به حس و حال من خیلی نزدیکه فکر کنم همیشه دوست داشته باشم بیام اینجا !
————-
پاسخ: سلام. ممنون. باعث خوشوقتی است
هفته ی پیش نیمه شب در پاریس رو دیدم.. وقتی صحبت از بارون و راه رفتن زیر اون میومد ته دلم خالی میشد بخدا… حالا این سه-چهار روز بارونی رو هدیه ی خدا به خودم می دونم. مثل دیوانه ها زیر بارون راه میرم و هیچ غمی ندارم.