کم ممیزی و ارشاد و هدایت و معناگرایی و از این چیزها در سینمای ایران داشتیم، حالا در فلان برنامهی تلویزیونی، بندهی خدا امیر ثقفی را گوشهی رینگ گذاشتهاند که «حق» نداری فیلم تلخ بسازی و تماشاگر را عذاب بدهی و از این حرفهای شگفتآور! اما خدا را شکر جناب ثقفی بوکسور بود و گوشهی رینگ گیر نکرد. حرف حساب هم کم نزد؛ مخصوصا آن حکایتی که دربارهی پادشاه و فرزندانش گفت، جای جواب نداشت. از کدام امید و زیبایی بگویم برادر؟
روزگار بدی است. خیلی بد.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سلام آقای کاظمی!
برنامهی دیشبِ «هفت» غمانگیز بود.
تمام که شد٬ مطمئن بودم رضا کاظمی حتماً چیزی دربارهاش خواهد نوشت.
خودتان خوب میدانید که اینجور برنامهها تأثیرشان را روی کسانی نمیگذارند که معیار دارند برای فیلمدیدن.
تأثیرشان را٬ شوربختانه٬ روی کسانی میگذارند که معیار ندارند و تازهتازه دارند سنگِ بنای معیارهایشان را میگذارند.
برنامهی دیشبِ «هفت» غمانگیز بود. غمانگیز.
نمی دونم تصمیم خوبی گرفتم یا نه … ولی تماشای برنامه ضد سینمایی هفت رو کنار گذاشتم. واقعا اعصاب می خواد تحمل بعضی اظهار نظرها و از اون بدتر ماست مالی های چندشناک جیرانی (این دومی بسیار بدتر از منتقد برنامه روی نِرو به پایکوبی می پردازد)… یاد بالش بیچاره ای می افتم که از شدت حرص و غضب تا سرحد مرگ در بغلم فشرده می شد و خم به ابرو نمی داد.
—————-
پاسخ: 🙂
اکثر آثار بزرگ هنری شاید در نگاه اول ملال آور باشن.برای مخاطب امروزی سینمای ایرانی تهرانی که اگر فبلم در تهران نباشه احساس افسردگی میکنه بهتر همان که شکنجه اش داد.منتقد کم سواد برنامه مبتذل هفت که اصلن قادر به تحلیل ساختاری هیچ فیلمی نیست حتما از فیلمی که ظاهرا درمورد او نیست بحثهای انحرافی درجهت کوبیدن هر فیلمسازی میکند. شنیدن اینکه تارکفسکی متفکر خوبی است فیلمساز خوبی نیست در آن موقع شب فقط رعد برقهای پی درپی وپرسروصدا نگذاشت که همسایه نازنین بر اثر داد من از خواب بیدار بشه.
———-
پاسخ: 🙂
حرف جیرانی خیلی تعجب برانگیز بود.اونجا که گفت:”خوبی فیلم های آمریکایی اینه که ته فیلماشون امید میدن ولی فیلم تو تلخه و امید هم نمیده” یکی نیست به جیرانی بگه تو خودت سلطان تلخ هایی عزیز! پایان آب و آتش امیدوار کننده بود؟ یا قرمز؟ یا شام آخر؟ همچین میگفت من آزار دیدم هر کی ندونه فکر میکنه خودش چقدر فیلم های رومانتیکی میسازه که اینقدر روحیه ی لطیفی داره.
————
پاسخ: 🙂 ببخشید که فقط لبخند میزنم. از بزرگان شنیدهام که موقع عصبانیت بهتر است حرفی نزنی…
از بزرگان شنیدهام که موقع عصبانیت بهتر است حرفی نزنی نه اینکه بخندی
حقیقت رو هرچقدر هم پنهان کنی آخر از یه جایی میزنه بیرون مهم اصالت حقیقت است اگر تلخ اگر شیرین وجود دارد و بهتر از هر دروغی ملموسه.
از سرود خواندن کلاغ نباید عصبانی شد…فردا از آن مرغ سحر است