برای شب یلدا -۱۳۹۰

پاییز جان هم رفتنی شد. این پاییز برایم مثل سال‌های قبل نبود. کلی نامرادی و چشم‌به‌راهی به جا گذاشت. فصل‌ها می‌گذرند و عمر است که می‌گذرد و جز آرزوی فردایی بهتر چیزی در دست‌مان نیست. گرفتار بد زمانه‌ای هستیم. خوشی را از ما دریغ کرده‌اند اما هرجور شده به بهانه‌های کوچک دور هم بودن و شادی دل می‌بندیم. این روزها هم می‌گذرند. زمستان آمده. آدم‌برفی‌ها فرصت کوتاه زندگی را به‌راحتی از دست نمی‌دهند.

این هم برای زمستان… به سلامتی باغبانی که زمستانش را بیش‌تر از بهارش دوست دارد. به سلامتی آزادی… زندانی‌های بی‌ملاقاتی… دیوان حافظ را باز کن و… شب یلدایت مبارک.

3 thoughts on “برای شب یلدا -۱۳۹۰

  1. سلام
    شب یلدای شما هم مبارک
    غزل خونی از حافظ امشب می چسبه
    خدا کنه دل کسی امشب خون نباشه
    پاسخ: سلام بر رحیم نازنین. روزگارت بر مراد باد برادر.

  2. سلام رضا جان.
    نمیدونم چرا یلدای هر سال, داره بی لطف تر از سال گذشتش میشه.
    دیگه حافظ هم به نیت ما یه جواب درست و حسابی نمیده……
    اما امیدوارم برای دیگران خوش باشه و حالشو ببرن.
    یلداتون مبارک……………..
    ————-
    پاسخ: به سلامتی آقا مهران گل که یکدونه است. زنده باشی. فردای این شب یلداآفتاب عشق بر تو بتابد.

  3. سلام آقا رضا

    خزان زندگی‌تون همیشه رو به پایان باشه و شادی‌های آینده پیش روی
    من که دیشب گرفتم تخت خوابیدم، امیدوارم یلدای دل‌نشینی رو سپری کرده باشید

    پیروز باشید

Comments are closed.