یک
چند روز پیش دوستی میگفت دوران وبلاگنویسی مطلقا سر آمده است. حالا روزگار مینیبلاگ و شبکههای اجتماعی است و فردا معلوم نیست همین اندک هم چه بر سرش بیاید. راستش با این حرف خیلی هم مخالف نیستم ولی دلیلی نمیبینم که به حکم روزگار گردن بگذارم. میشود از مد افتاد ولی همچنان به راه خود ادامه داد. به قول آن دیالوگ فیلم پکینپا: زمونه شاید عوض شده باشه اما من نه.
دو
چند وقت پیش جایی بودم و دو منتقد سر فیلمیبحث میکردند. لحنشان اصلا دوستانه نبود و کار به تمسخر و توهین کشیده بود. پیش خودم فکر میکردم یک فیلم چهقدر ارزش دارد که به خاطرش دیگران را و البته خودمان را اینقدر آزار بدهیم؟ بعدا به یکی از آن دو نفر گفتم چه انگیزهای برای این همه تنش و چالش بیهوده داری؟ خسته نشدهای از این جنگ اعصاب؟ گفت راست میگویی. حرف باد هواست. نقد فقط به شکل مکتوب شکل میگیرد.
سه
کار فرهنگی کردن در این فضا واقعا دشوار است. باید به موازات پرداختن به برنامههایت فرصت مبسوطی هم برای سر و کله زدن با توهین و دشنام این و آن بگذاری. البته چون وقت طلاست خیلی زود به بیاعتنایی محض در قبال این جور چیزها میرسی. نتیجهاش عالی است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
دوران وبلاگ نویسی که سر اومده واقعا. دلیل اصلیش هم به نظرم اینه که توی شبکه های اجتماعی سانسوری وجود نداره و توی وبلاگ باید یه سری خطوط قرمز رو رعایت کرد.
«کارِ فرهنگی کردن در این فضا واقعا دشوار است. باید به موازات پرداختن به برنامههایت فرصت مبسوطی هم برای سروکلّه زدن با توهین و دشنام این و آن بگذاری.»
تأسف. نأسف. تأسف. …
یاد سخنی از ژان لوک گدار افتادم که گفته بود ((اینروزها با موبایل و اینجور چیزها همه مولف محسوب میشن))
کتابی داشتید در انتظار دریافتِ مجوّز چاپ اگر اشتباه نکنم. سرنوشتش معلوم شد؟
————
پاسخ: نه هنوز. فقط فرسایش است و بس.
چه دورانی داشتیم با وبلاگ نویسی… راستی رضا جان چرا کابوس ها رو دیر به دیر آپدیت میکنی؟ نکنه در فکر یه طغیان به سوی نابودی هستی؟(مثل قهرمان های سام پکین پا)
————-
پاسخ: نه اتفاقا مدتهاست تمرین آرامش میکنم. این کشور همه جوره انرژیات را مهار میکند و در اغلب موارد هدر میدهد. مثلا کتاب داستانت یا فیلمنامهات را اینقدر در صف مجوز نگه میدارند تا خسته شوی و بروی پی کارت. این واقعا یک سیاست حسابشده برای سرکوب اندیشه است. یاد گرفتهام که دیگر فکرش را تکنم. اتفاق به وقتش خواهد افتاد. و اما در مورد وبلاگ: بیشتر یک کار واکنشی است. یعنی هرچه بازخورد بهتری بگیری میتوانی بهتر ادامه بدهی. وقتی هم بازخوردی نیست یعنی مخاطبی نیست و همین انگیزهای باقی نمیگذارد. به ناچار رو میآوری به مونولوگ. بد هم نیست. تنهایی تقدیر مردمان غمزده است.