یک
چند ماه پیش که آقای جواد طوسی در خشت و آینهی مجلهی «فیلم» از ضرورت پاتوق فرهنگی نوشت و بر ضرورت همنشینی اهل قلم (به طور خاص، منتقدان سینمایی) از نسل گذشته و امروز تاکید کرد (و نام چند جوان از جمله من را برد)، حقش بود که به پاس این نگاه روشن و درست (که دست کم خودم با آن توافق کامل دارم) لااقل در حد یک یادداشت به استقبالش میرفتم. ولی به دلیل رخوت و کسالتی که زندگیام را فراگرفته، این یکی را هم پشت گوش انداختم. همیشه شاید وقتی دیگر… و حالا در مورد خودمان: بهمن شیرمحمد که از معدود دوستانم در تهران است بارها خواسته پیشقدم شود و دوستان اینترنتی را دور هم جمع کند و البته هر بار هم به دلیلی نشده و شاید هم مقدر است که هرگز نشود… خیلی از آدمهای اهل نوشتن، برخلاف نوشتههایشان و دستوپا زدنهای بیوقفهشان برای ارتباط با مخاطب، در زندگی شخصی گوشهگیر و آدمگریزند و حتی میتوان یک جور نفرت از انسانها را در رفتارشان دید. این مرام چنان متداول است که باید حالت عکسش را به عنوان استنثا معرفی کرد. من که بارها از پیشنهاد بهمن استقبال کردهام. آخرین بار نظرم این بود که شاید بتوانیم یک کارگاه گروهی خصوصی با چند نفر معدود برقرار کنیم و با هم دلبستگیهایمان را مرور کنیم. توپ توی زمین بهمن است.
دو
از توپ گفتیم و جام ملتهای اروپا هم از امشب شروع میشود. در این دوره هم دستکم چند بازی درجهیک و خاطرهساز خواهیم دید و تنهای خسته را به هیجانی هرچند گذرا میسپاریم. اصلا مگر زندگی چیزی جز همین دلخوشیهای کوچک است؟ آنهایی که با فوتبال میانهای ندارند نمیدانند از چه لذتی محروماند. لزومیهم به متقاعد کردنشان نیست.
سه
به یکی دو دوست آشنا به امور ابتدایی مدیریت سایت نیاز دارم تا زحمت بخشی از کارهای اجرایی سایت آدمبرفیها را (که خیلی هم کمحجم و ساده است) متقبل شوند. امیدوارم رفقای نزدیکتر پا پیش بگذارند. نشد هم بیخیال. خودش را اذیت نکن.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
* شما حرفهای همیشگیتان هم برای منیکی نامکرّر است. بدون تعارف.
* امشب، لهستان ــ یونان، ساعت هشتونیم، شبکهی سه.
* خیلی دوست داشتم کمک کنم ولی از مدیریت سایت چیزی سردرنمیآورم متأسفانه.
———–
پاسخ: حضور همیشگی و انرژی مثبت شما خودش کلی است.
آه اسفندیار مغموم! من درین سایت به نظاره ی خود می آیم…
لذت پنهان تعلل ما را نیز رها نمی کند.
شاید وقتی دیگر ببینیم که ما هم دوستی اینترنتی هستیم که به همنشینی جمعی انسان، دعوت شده!
————-
پاسخ: بیچاره اسفندیار 🙂
بسیار هم عالی! عجب پاتوقی بشود! حیف که از دور ما باید حسرتشو بخوریم! عوضش ما اینجا (اهواز) پاتوقهای دانشجویی فرهنگی رو هر روز کنار بوفه های دانشکده ها برگزار میکنیم :)) نوبت شماست که حسرت بخورید آقا رضا :)))
آخ که چه بازیهایی بشه!
یکشنبه اسپانیا – ایتالیا. جدال روح کولی منش فوتبال با نازیباترین فوتبال تاریخ! چه شود!
آقا رضا کارش چجوری من می تونم انجام بدم ؟
———-
پاسخ: یه ای میل به من بزن بهت بگم رحیم جان.
فقدان پاتوق فرهنگی واقعا مشکل بزرگی است. نمیدانید که خود بنده شخصا بعنوان جوانی علاقه مند به سینما، تا چه حد مشتاق دیدار اشخاصی همچون شما هستم. امیدوارم روزی این بستر مهیا شود(به همت خودمان باید اتکا کنیم.)
من با اینکه شهرستانی هستم ولی برای حضور در این پاتوق ها و همنشینیها حاضرم به تهران بیام وبا اشخاصی هم کلام شوم که اشتراکاتی (هرچند کلی) با یکدیگر دارند.
به امید عملی شدن این خواسته…
———-
پاسخ: درود بر تو و شور و انرژیات.
دیشب، وسط بازی چک و روسیه، نمیدانم چی شد یاد مقالهی «فوتبال علیه فوتبال» افتادم که با علی جعفرزاده نوشته بودید و در مجله فیلم منتشر شد. کاش جایی در وبسایتتان بازنشرش کنید. همکاریتان ستودنیست.
————-
پاسخ: اون مقاله واقعا مقاله ی کار شده و خوبی بود. فایلش رو گیر میارم و می ذارمش توی سایت. علی هم حرف نداره. یکی از بهترین دوستانم بوده و هست و خواهد بود. کاش بیش تر بنویسد.
تو همین مقاله “فوتبال علیه فوتبال” قسمتی که درمورد مستند زیدان نوشتید، فوق العاده است. از اون مقاله به بعد من علاقمند به یادداشتهایتان شدم.
——————
پاسخ: باعث خوشحالی من است. ممنون. این پست به ده کامنت برسد آن مقاله را در همین سایت منتشر خواهم کرد.
من هم هستم
منتشرش کن دوباره بخونیم و حال کنیم آقا رضا
آخ که می چسبه تو این روزها
———-
پاسخ: آره لولی جون. هنه جون.
عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کین عمر طی نمودیم،اندر امیدواری
بی ربطیش رو ببخشید دکتر.
————
پاسخ: دیر زی برادر.
سلام
۱- رضا جان اگه یادت باشه این قضیه دور هم جمع شدن، هنگام برگزاری جشنواره ۲سال پیش کلید خورد، به یه جاهای خوبی هم رسید ولی نمیدونم بهمن چطور تو همون روزهای آخر بیخیال ماجرا شد. در هر صورت من با همین پای لنگم و از همین تریبون!!! آمادگی خودمو برای هرجور کمک به بهمن شیرمحمد عزیز اعلام میکنم.این “مرور دلبستگی ها” این روزها واقعاً کیمیاست.من که به شدت بهش نیازمندم.
۲- یادجام ملتهای ۹۲ با برادران خوش تیپ لادروپ، اشمایکل و توماس هسلر بخیر. یاد شوت بیرون پای لوییس فیگو و کات عجیبی که برداشت و بادش موهای دیوید سیمن رو نوازش کرد بخیر. فینال رویایی ۲۰۰۰ ،گل دقیقه ۹۳ ویلتورد و زیرطاقی ترزگه…
———
پاسخ: آمادگی شما روی تخم چشم ما. پرچم بالاست.
سلام رضا جان
من هم سراپا در خدمتم
آقا من مخلص همه دوستان هستم. ولی یه فراخوان اینجا میزنم هرکی نیاد خونش پای خودشه ها از ما گفتن!!!
توپ هم توی زمین منه. با افتخار توپ توی زمین منه. صبرکنید این امتحانای لعنتی تموم بشه. آقایون فیلمباز، خودتونو واسه هفته اخر تیرماه آماده کنید. زمان و مکان دقیق متعاقبا اعلام میشود.
به امیرو: تو که از قدیمیهای اینجا هستی پسر. من مخلصتم. اما نیای میکشمت!!!!!!!