این مطلب در شماره ۳۹۸ مجله فیلم منتشر شده است
چیزهای مهمتر زندگی
در نگاه نخست «پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب» مستندی است که به بهانهٔ بازخوانی یک واقعهٔ خاص در زندگی این فیلمساز بزرگ ساخته شده است ولی از منظری دیگر این نقطه زمانی و پرونده قضایی پولانسکی دستاویزی برای مرور زندگی و کارنامهٔ پولانسکی است و مستند موجود به جز وجه گزارشی اش بسیاری از ویژگیهای یک مستند پرتره را نیز در بر دارد و جستجو در احوال پولانسکی را تا ریشههای هویت شناسانهٔ کودکی و خانوادگی او پیش میبرد. مارینا زنوویچ ، سازندهٔ این مستند در این راه زمان را از نظر مواد آرشیوی تا حد فیلمهای کوتاه آماتوری و سیاه و سفید پولانسکی به عقب باز میگرداند و سیر پاگرفتن و به شهرت رسیدن او را به تصویر میکشد.
مستند پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب مقولهٔ بارها مطرح شده ولی همچنان جذاب و مهم « داوری اخلاقی» را به عنوان یک جانمایهٔ اساسی پیش روی مخاطب میگذارد؛ داوری اخلاقی درباره وجوه پنهان ماندهٔ یک واقعهٔ به ظاهر شفاف و مشخص که با گذشت زمان و غبارزدایی از سر و روی آن، خود را آشکار میسازند و با دیدن گوشههای نادیده و به ظاهر کم اهمیت، امکان قضاوتی دوباره فراهم میشود ولی به گمان من مهمترین وجه فیلم هیچیک از اینهایی که بر شمردم نیست، این مستند به شکل ستایش برانگیزی مستندی درباره فردیت و واقعیت یک هنرمند است. هنرمندی با همه قوتها، کاستیها، آسیب پذیریها و شکنندگیهایی که هیچ شباهتی به شخصیتهای نامیرا و خللناپذیر قصهها و افسانهها ندارد. انسانی که ذهنش محل تلاقی خاطرات و خطرات یک زندگی پر از تصادف و تلخی و نومیدی است ولی به جای سر سپردن به ویرانی و تباهی، همچون بسیاری از انسانهای با موقعیت مشابه، برونداد ذهنش خلق و برساختن آثار شکوهمند هنری است. فیلم با نشان دادن گوشه گوشههایی از فیلمهای پولانسکی و همنشانی آنها با رخدادهای زندگی شخصی و هنری اش به شکلی ستایش برانگیز رابطه دوسویه و معماگونهٔ میان زندگی یک هنرمند و آثارش را نشان میدهد. گاه این رخدادها در آفریدههای هنرمند نشت میکنند و گاه آفریدههای این ذهن به شکلی پیشگویانه با رخدادهای آینده همخوانی دارند. برای نمونه فضای فیلم کوتاه سیاه و سفید و تلخ اندیشانهٔ پولانسکی با نام چاق و لاغر (۱۹۶۱) که در آن سرانجام خود او در نقش بازیچهای بی اراده، به شکلی مضحک به ضرب طبل اربابش میرقصد در اوج شهرت و محبوبیت همچون کابوسی در بیداری بر او نازل میگردد و این هنرمند در جریان پروندهٔ قضایی اش برای چند صباحی بازیچهٔ یک بازی روانفرسای مشابه میشود.
پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب، موسیقی درخشان و جادویی بچه رزمری ( ساختهٔ جاودانهٔ کریستوفر کومدا) را برای گشایش پرتره سینمایی پولانسکی به کار میگیرد که ایدهای نه چندان بدیع ولی همچنان گیراست. همگونی دقیق رزمری وودهاوس و رومن پولانسکی و انطباق ناباوری و تنهایی این دو شخصیت، شگفتآور و معماگونه است. چرا آوای لالایی هولناک و دردمندانهٰ رزمری بدل به نماد و نشانهٔ پولانسکی شده است؟ بچه رزمری نخستین حضور پولانسکی در عرصهٔ کمپانیهای بزرگهالیوودی است. در مستند درخشان و تحسین برانگیز «کودک در تصویر میماند» (۲۰۰۲) درباره رابرت ایونز، مرد افسانهایهالیوود و یکی از تهیهکنندگان کمپانی پارامونت، فصلی وجود دارد که او از آشنایی با پولانسکی و گزینش او برای کارگردانی بچه رزمری و تردیدهای کمپانی سخن میگوید. در آنجا هم لالایی دلنشین میافارو در بچه رزمری با تصاویر و فیلمهای آرشیوی از پولانسکی همراه میشود … تصویری که ایونز درخاطراتش از پولانسکی به دست میدهد این چنین است: «من فیلمهای کوتاه این لهستانی کوچولو را دیده بودم… در واقع رومن اصلا کوچک نبود. او بزرگترین لهستانیای بود که من در عمرم دیده بودم… ما باهم جور شدیم چون هر دو پیرو یک مکتب بودیم: مکتب زندگی.»
پولانسکی در یکی از درخشانترین آثارش، مستاجر( ۱۹۷۶) ، که مستند پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب بارها به آن رجوع میکند در قالب کاراکتری با نام ترلکوفسکی فرو میرود. کاراکتری لهستانی تبار که در فرانسه به دنیا آمده و شهروند این کشور است. در جریان ماجرای قضایی پولانسکی،تاکید دادگاه بر تشخیص روان نژندی و اختلالات شخصیتی در پولانسکی، فصلی کوتاه اما تاثیرگذار را در زندگی او شکل میدهد، هرچند هرگز سند پزشکی دال بر اختلالات روانی او به دست نمیآید ولی درماندگی و فرسودگی او در زمان گذراندن دورهٔ آزمایشی در آسایشگاه روانی زندان، تجربه ای کابوسوار را برایش رقم میزند. دست بر قضا این پریشانی و نژندی، یکی از بنمایههای آثار او چه پیش از ماجرای دادگاه سال ۱۹۷۷ و چه پس از آن است. در فیلم مستاجر که به نظر فیلمیکلیدی در کارنامهٔ پولانسکی و حایز اهمیت برای تحلیل و تاویل آثار اوست، ترلکوفسکی( با بازی پولانسکی ) در کشاکش وقایع داستان به شخصیتی دیگر مسخ میشود، اغتشاش و آشفتگی ذهنی تمام عیاری را تجربه میکند و انواع و اقسام پریشانیهای روانی را از سر میگذراند. هرچند با وجود ارجاع چندین باره به این آشفتگیها و حضور معنادار پولانسکی در نقش ترلکوفسکیِ نفرین شده، تفسیر و شرح خاصی در مستند به چشم نمیخورد ولی پولانسکی در این فیلم که چند سال پس از بحران بزرگ زندگی اش یعنی به قتل رسیدن همسر بازیگرش شارون تیت ـ که فقط دو هفته به زمان زایمانش باقی مانده بود ـ ساخته شده است حضوری بیپرده و خودافشاگرانه دارد و خود را همچون یک قربانی تمام عیار در میان اهریمنان انساننما تصویر میکند. فصل مربوط به واکنش پولانسکی به خبر قتل همسرش که با مجموعه ای از راشها و عکسهای آرشیوی و روایت ماجرا از زبان یکی از دوستانش همراه میشود تاثیر هولناک و ویرانگر این واقعه بر او را به گویاترین شکل بازگو میکند. این ویرانی چنان است که در همین تصاویر موجود نیز، درهم شکستن و فروریختن دردمندانه و یکباره او آشکار و پیداست. با همه اینها مصیبت بزرگ زندگی او درست یک سال پس از خلق دوزخ ترلکوفسکی گریبانش را میگیرد، مخمصه ای که زمانی چند او را فرو میپاشاند و تا سالها از سایهٔ آن رها نمیشود؛ تا خود امروز.
اهمیت مستاجر اما به همینها ختم نمیشود. تحقیری که در این فیلم در فصل بازجویی پلیس نسبت به ریشه خانوادگی لهستانی ترلکوفسکی به چشم میخورد همخوانی دقیقی با تجربهٔ نژادپرستانه و تحقیرآمیز پولانسکی در آمریکا دارد. این تحقیر بی حد و مرز تا آن جا بود که رسانههای خبری آمریکاییها او را به دلیل اصالتش و حتی به دلیل فیزیک ظاهری اش مورد تمسخر و تحقیر قرار میدادند و البته اینها همان رسانههایی بودند که پیشتر از او چهره ای دلپذیر، موفق و محبوب به نمایش میگذاشتند. تصاویر آرشیوی پر و پیمانی از واکنش و پوشش رسانههای خبری و تصویری به / بر دادگاه پولانسکی در این مستند وجود دارد. زنوویچ( سازنده این مستند) با تن دادن به زمان نسبتا طولانی ۱۰۰ دقیقه ای برای یک مستند تقریباً از هیچ سندی نگذشته و جزئیات پرونده پولانسکی را به تفصیل به تصویر کشیده است.
استیصال و واکنش پولانسکی در برابر خبرنگاران و عکاسها دیدنی و در عین حال قابل تامل و پرسش برانگیز است. پیش از این و در زمان مرگ همسر و فرزندش نیز، او آماج فرصت طلبیهای رسانهای بود. مستند پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب ویژگی ضد اخلاقی رسانهها در نظام سرمایه داری را به شکلی عریان نشان میدهد؛ رسانههایی که فارغ و مستقل از تولید محتوا به تولید برنامه برای پر شدن جدولهای زمانی و جذب مخاطب به هر قیمتی میپردازند. رسانههایی که مارشال مک لوهان نظریه پرداز بزرگ رسانهها از آنها با تعبیر حباب لامپ یا Light bulb یاد میکرد که خود فاقد محتوا (یعنی نور) است و در عین حال یک رسانه است. دست کم در یک مقطع زمانی پولانسکی به شکلی تمام عیار، شکار چرب و لذیذ این رسانهها بوده است و این حکایتی است که در گذر سالها بر سر بسیاری رفته است. از ماجرای جنجالی او.جی.سیمپسون تا جنجالهای مکرر مایکل جکسون که شیوه پوشش پر آب و تاب مرگش و بازیهای عجیب و سخیف رسانه ایِ پیامد آن ـ که خود مجالی مفصل برای تحلیل میطلبد ـ حکایت پوچمغزی همیشگی و لاعلاج رسانههای آمریکایی در همه زمانها است.
مستند پولانسکی سرشار از گفتگوهای اختصاصی امروزین با شخصیتهای مرتبط به پرونده پولانسکی است که به موازات گفتگوهای قدیمیِِ این افراد به نمایش در میآید. مرور زمان و تغییر ظاهری مصاحبه شوندگان دائماً بر قدمت و دیرینگی این ماجرا تاکید میکند ولی جالب است که گذشت سالها هنوز از اهمیت و حساسیت موضوع برای مصاحبه شوندگان کم نکرده است، برخی همچنان بر مواضع پیشین خود باقی ماندهاند و برخی نگاهشان به موضوع، تعدیل شده است. برخی از گوشههای نامکشوف و هولناک جریان دادگاه از لابه لای همین گفتگوها نمایان میشود، همان گوشههای نامکشوفی که امروز داوری ما را به چالش میطلبند و در آن روزگار، پولانسکی را سرانجام درمانده و گریزان کردند. با همه اینها هیچ گفتگوی اختصاصی با خود پولانسکی در فیلم وجود ندارد و تنها از مواد آرشیوی بهره گرفته شده است.
پولانسکی: تحت تعقیب و محبوب با تصاویری از یک گفتگوی قدیمیو به ظاهر صمیمیبا پولانسکی در هنگام صرف غذا در یک رستوران درجه یک آغاز میشود که در آن او از ریشههای شکل گیری فیلم محله چینیها( ۱۹۷۴) سخن میگوید. از فسادی که بر لس آنجلس آن دهه حکم میراند و دنیای سیاه فیلم بر پایهٔ آن شکل گرفته بود، فسادی که با دستهای آلودهٔ قدرت در لایههای سیستم سرمایهداری رخنه کرده بود. در اواخر این مستند و پس از مرور مفصل فراز و نشیبهای زندگی او، دوباره به همین گفتگوی درون رستوران بازمیگردیم؛ جایی که پولانسکی هنوز سرزنده و شاداب است و مشت کهنسال روزگار سیمای جوانش را چندان درب و داغان نکرده است. او که از کابوس آمریکا گریخته و دیگر قصد بازگشت ندارد با چشمانی پر از تردید به همصحبتش نگاه میکند . چشمانی که این اضطراب را فریاد میکشند که از تکرار آن پرسشهای عذاب آور خسته شده است، پرسشهایی که اتفاقا از سرش دست بردار نیستند و در اینجا هم بر سرش آوار میشوند. کلام پولانسکی در واکنش به محتوای این گفتگو ما را با واقعبینی هولناک و دردمندانه ای روبرو میسازد. پیش از آنکه کلام پولانسکی را بازگو کنیم بد نیست فلاش بکی بزنیم به آغاز همین نوشته و طرح این پرسش که به راستی کار آفرینش هنر چیست و پیچیدگیها و پریشیدگیهای روان یک هنرمند چه نسبتی با این جعل مرسوم دارد که هنر را امری معصومانه و هنرمند را منزه و مقدس معرفی میکند؟ Louis A. Sass که یک روان شناس بالینی شناخته شده است در کتابی ارزشمند با نام دیوانگی و مدرنیسم به تشریح نژندی و دیوانگی جاری در آثار ادبی و هنری مدرن پرداخته و نشانههای شاخص اسکیزوفرنی و برخی از اختلالات خلقی را از دل این آثار استخراج کرده است. در مطالعات او نامهای شاخصی همچون سالوادور دالی، آلن رب گریه ، فرانتس کافکا، ساموئل بکت و … به چشم میخورند که برخی از این نامها همچون سالوادور دالی موارد شناخته شدهای از اختلالات جدی روانی همچون اسکیزوفرنی بوده اند و یا در مطالعات دیگر، افسردگی سیلویا پلات (شاعر نامدار) و تاثیر آن بر آثارش به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهشهای مقدماتی پزشکی هم نشان داده که برخی جهشهای ژنتیک که میتوانند موجب اختلال کارآیی مغزی در درک و تفسیر رخدادها (یا همان اختلال روانی) شوند همزمان ممکن است جنبههایی از خلاقیت را در مغز تقویت کنند. در حوزه سینما هم نامهای معتبری که مورد( کیس) شناخته شدهٔ اختلال شخصیتی یا خلقی باشند کم نیستند؛ از اختلال وسواس و فروخوردگیهای روانی هیچکاک بزرگ گرفته تا بستری شدنهای رسمیو موسمیلارس فون تریر به دلیل افسردگی ماژور و چند نفر دیگر که تفصیلش بماند برای موضوع جذاب و نوین و البته مناقشه برانگیز سینما درمانی ((Cinematherapy که در تدارک تهیه مطالبی برایش هستیم.
مستند «پولانسکی …» بار دیگر این واقعیت را به روشنی پیش رویمان میگذارد که هنرمند هم انسانی چون دیگران است؛ نه لزوما موجودی محکم و منزه و یا عاری از خدشه و خلل. شاید کار هنرمند و امتیاز او در این است که کاستیها و ناکامیها را به آفرینش اثر هنری و شریک کردن دیگران در لذت رویارویی با آن والایش میدهد (والایش یا تصعید (Sublimation) یک مکانیزم جبرانی شناخته شده در برابر آسیبهای روانی است.) پولانسکی از مهلکهٔ آمریکا گریخت. تن و روان رنجورش توان تنبیه نداشت، او گریخت تا زنده بماند و چند شاهکار دیگر به سینمای جهان اضافه کند. هنگام اعلام نامش به عنوان برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای فیلم پیانیست(۲۰۰۲)، جای خالی صندلیاش را شکوه و اعتبار نامش پر میکرد و چه شکوهمند بود وقتی اسکورسیزی کبیر به احترام نام او با تمام وجود برخاست و غیابش را از هر حضوری گرامیتر و باشکوه تر برگزار کرد. حالا وقتش است که آن جمله طلایی پولانسکی کبیر خطاب به مصاحبهگر در اواخر فیلم را با هم مرور کنیم . آنجا که با نگاهی غمبار و ملتمسانه میپرسد: «به نظرت در زندگی من چیزهای مهمتری از اینها که میپرسی وجود ندارند؟» … و روزگار گواهی داده که چیزهای خیلی مهمتری در زندگی پولانسکی کبیر وجود داشته اند: چاقو در آب، تنفر، بچه رزمری، محله چینیها، مستاجر، ماه تلخ، مرگ و دوشیزه و … . شاهکارهایی از یک مرد کوچک و یک هنرمند بزرگ، خیلی بزرگ.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز