این چند سال به ضرورت کارم در مجله فیلم و سایت آدمبرفیها با جوانهای پرشماری آشنا شدم که ابراز دوستی و محبت کردند و گاه کارشان را از سایت ما شروع کردند و به جاهای خیلی خوبی هم رسیدند. البته تعدادی هم مفقودالاثر شدند یا زورشان را زدند اما به جایی نرسیدند چون بنیهاش را نداشتند. بدبختانه ویژگی مشترک بیشتر آنها این بود که دوستی و محبتشان دروغین و منفعتجویانه بود و بعدا که خرشان از پل گذشت تیپایی هم نثار بنده کردند. البته جز این هم از ایرانیجماعت انتظار نمیرود. خوشبختانه شاهد طاهری یک استثنای فوقالعاده در میان تمام این جوانها بود و دستکم تا این لحظه هست. او چند سر و گردن بهتر و بالاتر از بقیه مینوشت و حالا هم دارد خودش را به عنوان یک جوان صاحب اندیشه و دستبهقلم جا میاندازد؛ نمونهاش همین نقد خواندنی و خوبی است که در شماره اخیر مجله «فیلم» (مرداد ۱۳۹۲) بر گذشتهی فرهادی نوشته. ویژگی مهمتر شاهد، اخلاق و منش پرهیزکارانه و انسانی اوست. امیدوارم همیشه همینقدر خوب بماند. در کیفیت کارش که تردید ندارم، مرادم از خوب ماندن همان اخلاق راست و درست بود که در این زمانه کیمیاست.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
یه بار واسه خودش هم کامنت گذاشتم و اینو گفتم. شاهد طاهری یه آن داره تو نوشته هاش که خیلی ها ندارن. حتی با تجربه ها. البته این اون بعدش که من می شناسم. نکته بعدی هم حمایت و قدرشناسی توئه. تو هم تو رفاقت یه آن داری که خیلیا… بگذریم. خرابتم رفیق
به شدت صمیمی و متعهد و متواضع و باهوش…
در چنین مواقعی سخت میشه کلمات رو انتخاب کرد بدون اینکه خارج از چهارچوبهای کلیشهای باشه. واقعاً هیچ کلامی نمیتونه توصیف شایستهای از بزرگواری و برادری تو در حق من بده… اگر استاندارد نوشتههام به حد مجله فیلم رسیده، حداقل نیمی از اون بخاطر تو بوده. واقعاً جای هیچگونه تعارفات حالبهمزنی نیست. میدونی که از ته دل میگم این رو. چه از نظر فراهم کردن موقعیت برای آزمونوخطاهای نوشتاریام و چه از نظر تأثیرهای بیبدیلی که از دنبال کردن نوشتههات بر من گذاشتی، بهت مدیون و بینهایت ممنون.
از تو نظم نوشتاری و انتخاب وسواسگونهی کلمهها رو یاد گرفتم و همچنین ویژگی منحصربفرد نوشتههات رو که «کلمهسازی» باشه. واقعاً هیچوقت فکر نمیکردم پتانسیل زبان فارسی برای آفرینش ترکیبهای جدید، بدیع و در عین حال کاملاً کاربردی اینقدر بالا باشه و به جرأت میتونم بگم که تو تنها کسی هستی که زبان فارسی رو داری با نوشتههات اعتلا میبخشی… اینها رو گفتم تا بدونی اون تأثیرات ناخودآگاهی که ازش حرف زدم، ربطی به مناسبات همیشه تعارفگونهی ما ایرانیها نداره
امیدوارم با پرکارتر شدنم ثابت کنم که کار ما با همدیگه تازه شروع شده و زمان ماضی جایی در فعلهایی که بین ما ردوبدل میشه نداره.
باز هم ممنونم از حمایتهای همیشگیات و اعتمادی که در این مدت به من داشتی… تو رو برادر خودم میدونم و برادرانه دوستت دارم
————–
پاسخ: شرمنده میکنی برادر جان. ازت تعریف نکردم که ازم تعریف کنی. شما درباره من سخاوتمندانه اغراق فرمودی ولی چیزی که من گفتم واقعیت بود و همیشه گفتهم، فقط این بار مکتوبش کردم. بهترینها رو برات آرزو میکنم و مطمئنم به لطف پروردگار آیندهای درخشان در همهی عرصههای مورد علاقهات خواهی داشت. باقی بماند برای دیدار حضوری.
باز هم میگم که کوچکترین اغراقی نکردم و به تکتک حرفهایی که زدم باور دارم… امیدوارم روزی اولین نقد رو بر فیلم بلندت – که میدونم ساختهشدنش آرزوی توست و به یاری خدا در آیندهی نزدیک محقق خواهد شد – خودم بنویسم…
فدای قلب بزرگت و به امید دیدار
———–
پاسخ: خیلی خیلی مرسی. دمت گرم
برای هر دوی عزیزان (آقای کاظمی و آقای طاهری) آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم…
———–
پاسخ: مرسی عزیز. بهترینها نثار تو
شاهد جان شرمنده. من قبل از تو واسه نقد اولین فیلم بلند رضا نوبت گرفتم. شرمنده تم آقا 🙂
———
پاسخ: شیر یا خط میکنیم 🙂
آقا، تا بوده در این مملکت موازیکاری بوده! ما زور خودمون رو میزنیم بههرحال ببینیم چی میشه! 🙂
از پیامهای محبتآمیز دوستان هم واقعاً ممنونم
درود به شرافت و مهربانی و اخلاق شما رضای عزیز که این طور بزرگوارانه از شاهدِما گفتید .
و درود بر شاهد عزیزمون .
بی صبرانه چشم انتظار موفقیت های هر دوی شما عزیزان زندگیم هستم..
تبریک مجدد به شاهد عزیز و تشکر از رضا بابت این قدر شناسی. شاهد هنوز مونده تا به حقش برسه و مطمئنم که میرسه
—————
پاسخ: مخلص رفیق گل و بامعرفت. بهمن جان یه دونهای و همتا نداری.
درود بر شاهد طاهری و سلام به آقای کاظمی بزرگوار
نقد شاهد عزیز را خواندم ، گیرا، خواندنی و مسلط