کارگاه نقد فیلم (۱)

این نوشته پیش‌تر در «نقد خوانندگان» مجله «فیلم» منتشر شده

واقعیت انکارناپذیری است که بخشی از خوانندگان مجلات تخصصی سینمایی در جست‌وجوی جایگاهی فراتر از یک خواننده عادی هستند و به بیانی ساده، خودشان دغدغه نقدنویسی دارند.

کسی که دغدغه نوشتن دارد احتمالاً بر این گمان است که حرف‌های مهمی‌در سر دارد و می‌خواهد آن را با دیگران در میان بگذارد. بدیهی است که چنین فردی باید بر ابزار کارش یعنی همان نوشتن مسلط باشد. کسی که نوشته‌اش پر از غلط‌های املایی و اشتباه‌های آشکار دستوری (گرامری) است طبعاً تسلطی بر ابزار کارش ندارد و به جای ساختن چیزی نو فقط در حال خرابکاری است. تردید نکنید که یک متن پر از اشتباه تایپی و املایی و دستوری، دافعه بسیار شدیدی برای دبیران و سردبیران مجله‌‌ها دارد. البته کار ویراستار هر نشریه‌ای تصحیح اشکالات احتمالی هر متن است اما نوشته‌های به‌شدت مغشوش و بی‌سروسامان خیلی زود کنار گذاشته می‌شوند و شانس بسیار اندکی برای انتشار دارند.

این‌ها چند توصیه کاربردی برای مشتاقان نقدنویسی هستند: بدون عجله و سر صبر و حوصله بنویسید. نوشته‌تان را چند بار مرور و اشتباه‌های احتمالی‌اش را تصحیح کنید. از نوشتن به شکل محاوره‌ای یا با لحن عامیانه پرهیز کنید (مثلاً ننویسد «راجب این فیلم باهاس بگم که خیلی دوسش دارم»). نقد مکتوب فرقی اساسی با نقد شفاهی دارد؛ وقتی مکتوب منتشر شد دیگر جایی برای توضیحات تکمیلی و رفع ابهام نیست (یا دست‌کم بلافاصله و همیشه نمی‌‌شود این کار را کرد). نوشته تا دوردست‌ها سفر می‌کند و خودش باید مفسر خودش باشد. پس تلاش کنید نقطه ابهامی‌باقی نگذارید و پاسخ پرسش‌های احتمالی خواننده نقدتان را پیشاپیش بدهید.

مطالعه هدف‌مند را از یاد نبرید. کلاً هدف‌مندی چیز خوبی است و اگر در مواردی به نظرتان خوب نبوده، ما تضمین می‌کنیم که در مورد مطالعه خیلی خوب است. اینترنت‌گردی نباید جای مطالعه را بگیرد. یک منتقد فیلم، طبعاً باید فیلم ببیند؛ زیاد هم ببیند.

آسیب‌شناسی چند نقد

در نقد نارنجی‌پوش (داریوش مهرجویی): «مسلماً تماشاگری که برای تماشای یک فیلم سینمایی به سینما آمده از دیدن نارنجی‌پوش راضی برنخواهد گشت. می‌پرسید چرا؟ دلیلش واضح است؛ چون اساساً مینی‌مالیسم در سینما کاربرد ندارد، آن هم یک مینی‌مالیسم تبلیغاتی.» این نقد که سرجمع پنج‌شش خط بیش‌تر نیست در همان یک‌سوم نخستش حکمی‌صادر می‌کند که برای اثباتش باید سطرها نوشت. این که «اساساً مینی‌مالیسم در سینما کاربرد ندارد» حتی اگر حکم درستی باشد اما به‌شدت دور از ذهن و غریب است. اگر نویسنده بتواند این نظریه را بسط و شرح دهد احتمالاً با نقد یا مقاله جذابی روبه‌رو خواهیم بود ولی او عملاً در حد همین جمله باقی می‌ماند و دو سه خط بعد، نقدش را تمام می‌کند. 

در نقد انتهای خیابان هشتم (علیرضا امینی): «وقتی آدم از سینما بیرون بیاید و احساس کند وقتش زیاد تلف نشده، می‌تواند نتیجه بگیرد که فیلم، فیلم قابل‌قبولی بوده است. اگرچه این جمله فقط برای فرار از وجدان‌درد بود و می‌دانم که فضای جدی و تلخ فیلم بیان جدی‌تری را برای شروع یادداشت می‌طلبد.» این جمله‌های آغازین، نشانی از عمق و جدیت ندارند اما نویسنده خودش وعده بیانی جدی‌تر می‌دهد. ادامه نقد چیزی در حد ده سطر است و در آن به‌اختصار آمده: «فیلم به موضوعات مهمی‌پرداخته، می‌توانستیم با فیلم‌نامه‌ای منسجم‌تر روبه‌رو باشیم، و بی‌انصافی است که به تدوین خوب فیلم و طراحی صحنه و نور خوب فیلم که توانسته در خدمت کارگردان باشد اشاره نکنیم. بازی‌های فیلم چیزی به ما نمی‌دهد ولی حیف است نگوییم که چه‌قدر حامد بهداد فیلم اندازه و به‌جا است.» از مقوله مهم «جدیت» که بگذریم به نظر می‌رسد این نقد مانند بسیاری از نمونه‌های پرشمار نقدهای خوانندگان از ادبیات نقدهای شفاهی تلویزیونی الهام گرفته است. باز هم تأکید باید کرد که نوشتن، رسانه‌ای سراسر متفاوت است. صدور حکم‌های کلی درباره خوب یا بد بودن فیلم‌برداری و تدوین و بازی‌ و… و دست‌بالا آن‌ها را «در خدمت فیلم دانستن» ربطی به یک نوشته تحلیلی ندارد. بهتر است از این مکررات پرهیز کنیم.

در نقد بوسیدن روی ماه (همایون اسعدیان): «فیلم ناموفق و برای مخاطبی که توقع دیدن فیلمی‌دیدنی داشته ناامیدکننده است. مشکل اصلی فیلم‌نامه‌ است که کشش ندارد. داستانک‌های فرعی هم برای خالی نبودن عریضه‌اند و بی‌تأثیر مثل داستان دوست‌پسر نوه احترام‌سادات. کارگردانی هم بجز بازی گرفتن‌های خوب نکته خاص دیگری ندارد.» این دقیقاً شروع یک نقد است. اگر پایان نقد بود باز می‌شد چشم بر این همه حکم قطعی و ناگهانی بست. اما واقعاً مخاطبی که چنین نوشته‌ای را می‌خواند قرار است چه‌طور برای ادامه خواندنش تشویق شود؟ به انگیزه دانستن چه چیز بیش‌تر؟ شاید بهتر باشد چنین نتیجه‌گیری‌هایی به‌تدریج و از دل تحلیل‌های موجود در متن بیرون بیایند. البته این اعلام ضربتی گاهی می‌تواند به شگردی اساسی در نوشتن یک نقد تبدیل شود؛ مثلاً اگر منتقدی بنویسد: «همشهری‌کین فیلمی‌عمیقاً ارتجاعی است. در این نوشته نشان خواهم داد چرا.» هر سینمادوستی کنجکاو می‌شود که واقعاً بداند چرا نویسنده چنین حکمی‌می‌دهد. اما اگر حکم‌هایی مثل بازی خوب بود، فیلم‌برداری بد بود، فیلم‌نامه خوب بود و تدوین بد بود همان آغاز نقد بیاید واقعاً نویدبخش چه چیزی جز پریشانی و آشفتگی یک نوشته خواهد بود؟

در نقد میگرن (مانی شجاعی‌فرد): «میگرن قطعاًً فیلم بدی نیست، مخصوصاً اگر بدانیم که اولین تجربه کارگردانش است. اما آیا فیلم خوبی است؟ به طور قطع نمی‌توانم بگویم بله، اما می‌شود گفت اثری‌ست که بیننده را تا پایان مشتاق نگه می‌دارد.» مقدمه‌چینی برای رسیدن به اصل مطلب کار معمولی در نوشته‌های تحلیلی است اما مقدمه‌ای این‌چنین که هم صرفاً بازی با کلمه‌هاست و هم قضاوت سطحی خوب یا بد بودن را در پیش گرفته می‌تواند بدجور دافعه ایجاد کند. خوب یا بد بودن یک فیلم (البته از نظر منتقد) باید نتیجه ضمنی تحلیل و استدلال باشد و نتیجه‌گیری به این شکل پوست‌کنده و خام، رویکرد مناسبی برای یک نوشته تحلیلی نیست.

در نقد بغض (رضا دُرمیشیان): «جیغی که دختر وقتی وارد مغازه می‌شود می‌کشد چنان قابل‌باور و خوب از کار درآمده که نشان از روایت درست داستان و بازنویسی چندباره فیلم‌نامه بغض را تأیید می‌کند.» استدلالی غریب و به‌شدت سست با جمله‌بندی کاملاً اشتباه در خوش‌بینانه‌ترین حالت، نتیجه شتاب بسیار برای نقد نوشتن و فرستادن آن است. نویسنده چنین نقدی بی‌رحمانه به خودش ستم می‌کند. حتی اگر بی‌خیال منطق جمله‌های بالا شویم، دلیل قابل‌قبولی برای این بی‌دقتی عجیب (آن هم در نوشته‌ای که به شکل تایپ‌شده برای مجله فرستاده شده) پیدا نمی‌کنیم. مرور نوشته و تصحیح آن، بارها و بارها، بی‌تردید نتیجه بهتری به دست می‌دهد. و این هم یک اصل روان‌شناختی درباره مرور یک متن توسط نویسنده‌اش: معمولاً خود نویسنده وقتی بلافاصله مطلبش را می‌خواند اشتباه‌های املایی، تایپی و دستوری خودش را نمی‌بیند. بهتر است نوشته را دست‌کم چند ساعت و حتی گاهی یک روز کنار بگذاریم و بعد سراغش برویم. یک بار تجربه کنید. به امتحانش می‌ارزد. در فرصتی مناسب بیش‌تر به این موضوع جذاب خواهیم پرداخت.

نکته کلیدی

«می‌خواهم» زیباتر است یا «می‌خواهم»؟ اگر می‌خواهید نوشته‌‌تان آراسته‌تر باشد کاربرد نیم‌فاصله در تایپ را یاد بگیرید. در همین مثال، اگر بعد از «می» به جای زدن space  هم‌ز‌مان space و Shift را بزنید، نیم‌فاصله ایجاد می‌شود. «کتاب‌ها» زیباتر است یا «کتاب‌ها»؟ (بعضی از نسخه‌های ویندوز فارسی این قابلیت را ندارند. برای جبران این کاستی باید برنامه‌ای بسیار کم‌حجم به نام Traylayout را دانلود کنید.)

 

5 thoughts on “کارگاه نقد فیلم (۱)

  1. سلام . تبریک بابت تغییرات در آرشیو…
    به امید آنکه هر تغییری در زندگانی‌مان مثبت و اساسی باشد…
    ——————-
    پاسخ: سلام. ممنون. هنوز خیلی مونده البته تازه استارتشه.

  2. خیلی به‌جا و درست بود. مرسی… فکر می‌کنم یک تمرین جدی برای نقدنویسی کشیدن فلوچارت برای همه‌ی مطالبی باشه که نویسنده قصد پوشش‌دهی اون‌ها رو داره. به این صورت که هر موضوع متفاوت رو در دسته‌بندی‌های کلی شماره‌گذاری کنه (۱، ۲، ۳، ۴ و …)، بعد این بخش‌های مجزا رو برحسب ترتیب حضورشون در متن بچینه و بعد سعی کنه نقاط اتصال بین هر کدوم از این بخش‌ها رو شناسایی کنه… وقتی ساختار کلی متن به‌دست اومد مرحله‌ی نوشتن تازه شروع شده و البته به‌نظر من بسیار آسون‌تر از مرحله‌ی قبلشه. می‌تونم بگم که ۷۰% متن در مرحله‌ی ساختارسازی شکل می‌گیره. البته هرکس روش مخصوص خودش رو داره ولی این هم فکر می‌کنم تمرین خوبی باشه. دلیل عمده‌ی ضعف نوشته‌ها اینه که نویسنده خودش نمی‌دونه چی می‌خواد بگه. با این روش حداقل خودش می‌فهمه درباره‌ی چه موضوع‌هایی قراره حرف بزنه.

  3. عالی بود. اما من که خسته شدم از بس نقد فرستادم و خونده نشد در مورد این موضوع راه حلی هست؟
    ———-
    پاسخ: راه حل این است که نقدتان آن قدر خوب باشد که نشود کنار گذاشت.

Comments are closed.