کودتای ۲۸ مرداد رخداد مهمیدر تاریخ معاصر است چون به شکلی قاطع شکاف میان آزادیخواهی و اندیشهی غالب تودههای مردم را نشان میدهد و نیز گواهی محکم بر انگارهی سلطه و استثمار است. جالب است که در افکار همان تودهها امروز مفهوم پربسامد «دشمن» که مدام از تریبون حاکمیت جاری است، مایهی مطایبه و حتی مضحکه است. نکتهی دردناک این است که «دشمن» دقیقا به همان معنای امپریالیستی مورد نظر حاکمیت وجود و حضور دارد و دست بر قضا سرمایهگذاری اساسیاش روی نادانی همان تودههای همیشه است.
سیستم سلطهجوی جهانی به معنای واقعی گسترده و پیچیده عمل میکند اما تشخیصش آنقدرها هم پیچیده نیست. نارضایتی از شرایط موجود نباید آنچنان ما را غافل کند که برخی مفاهیم را زاییدهی ایدئولوژی حاکم بدانیم و گمان کنیم در عالم واقع، معنا و موجودیتی ندارند. مفاهیم دستمالیشدهای چون استکبار، امپریالیسم، دشمن، تهاجم فرهنگی و… (حتی اگر از جانب کسانی مطرح شوند که چندان دوستشان نداریم) متاسفانه حقیقت دارند.
چندی پیش، دوستی به قصد تمسخر دوست دیگری میگفت فلانی در برنامهای تلویزیونی علیه سلطه و امپریالیسمهالیوود سخن گفته. طنز قضیه این است که دست بر قضاهالیوود نقش پیشرو و بسیار موثری در گسترش سلطهی فرهنگی ایالات متحده دارد. نکتهی راهگشا در تحلیلهالیوود این است که واقعا زندگی جاری در فیلمهایهالیوودی نسبتی با جریان معمول زندگی در آن سرزمین ندارد و از همین روست که فیلمهای اندکی واگرایانه (موسوم به سینمای مستقل) که جنبههایی از آسیبها و آسیبپذیریهای اجتماع را در قالب قصههای آدمهای بهشدت معمولی و ناقهرمان نشان میدهند همیشه ارج و قرب خاصی در طیف بهاصطلاح روشنفکر منتقدان سینمایی داشتهاند.
جنگ سرد و گفتمان رخنه و جاسوسی، تجربهی شکستخوردهای است. و این روزها مناقشهی ایالات متحده و روسیه بر سر ادوارد اسنودن، حتی جذابیت تریلرهای جاسوسی درجهسه را هم ندارد و بیش از حد مبتذل به نظر میرسد. امروز راهکار بسیار کارآمدتری برای رخنه وجود دارد. و متاسفم به عرضتان برسانم که اسمش «تهاجم فرهنگی» است هرچند این اصطلاح برایتان تداعیگر خفقان و تحدید اجتماعی باشد. این گرفتاریها را میشود در چارچوب مشکلات داخلی بررسی کرد و اصلا پیام اکثریت رایدهندگان انتخابات اخیر ریاستجمهوری هم چیزی جز اعتراض به همین دردها نبود؛ هرچند در رسانههای داخلی مدام به شکلی هیستریک بر این نکته تاکید شود که درد مردم فقط نان و اقتصاد بود و بس. و همه میدانیم که این نبود و نیست. اما همهی این خواستههای راستین نباید ما را به درک تودهوار از واقعیت برساند و حتی یک ثانیه ایالات متحده را با این کارنامهی سیاه و رسوا، دوست و غمخوار ملت ایران بدانیم. از رخداد ننگین و غمبار ۲۸ مرداد شصت سال قبل تا تحریمهای امروز که فقط و فقط مردم دردمند ایران را نشانه گرفته، همه گواه همین حقیقت تلخاند.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
همون شکافی که در اول نوشته بهش اشاره کردی تمام مطلبه رضا. یه بار یکی به من گفت چرا مسعود کیمیایی در قبولاندن قشری که اصرار به تصویر کردنش داره مثل سابق موفق نیست؟ گفتم برای اینکه اون موقع یه فرهنگ شمال شهری بود یه جنوب شهری. الان توی یه خانواده ۴ نفره، هرکدوم با فرهنگ خودشون زندگی میکنن. الان به تعداد جمعیت ایران از همه چی تعریف داریم: از دین، آزادی، عدالت و… یه نمونه کوچیکش برمیگرده به همون حادثه تلخ میدون کاج. بارها دیدیم که این نکته مطرح شده که اعدام یه عمل ضد بشریه و این حرفا. ولی وقتی جلوی چشممون یه اتفاق تلخ مثل همین میدون کاج میفته، طرفدار اعدام میشیم. واسه همینه که هرکس از مسئول و مدیر و وزیر و… به راحتی از عبارت “مطالبات مردم” استفاده میکنه چون هرچیزی که بگه قطعاً قشری رو در بر میگیره. البته بحث مفصلیه که میشه ادامه اش داد
۲۸مرداد کودتا نبود سر شاخ شدن« ک جی بی» و«سیا » بود که غائله بنفع سیا ختم شد…اکنون ۵۰ سال
است که حزب توده برای آن شکست اشک میریزد…امریکا بخاطر خدا موش نمیگیر داا