به همین پنجرهی بارانخورده قسم
تو بهانهی تمام سفرها
عطر دلآویز هوایی
باران که میبارد
کز میکنم گوشهی شعر
نامت
از خستگی انگشتانم سر میخورد
با شعلههای زردآبی ناآرام
در پیچ و تاب بخار چای
در انحنای دود سیگار
میرقصد
در تو آزادم
بی وزن
سپید
با تو
غصه
حریف
اما رفیق است
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
عالیه…