مادربزرگ خدابیامرزم یادم داده بود در قنوت بخوانم: «ربنا اجعل عواقب امورنا خیرا» و میگفت این بهترین دعای دنیاست. و زندگیها رفت تا دریابم چه نیک میگفت آن حکیم مکتبنرفته. پیرها بر لزوم عاقبتبهخیری تاکید بسیار دارند و در دعاهای خیرشان به کرات به این موضوع برمیخوریم. آدمیزاد تمایلی طبیعی به غرق شدن در شرایط اکنون دارد و تصور آینده برایش دشوار است. از همین روست که فقط اندک انسانهایی به دوراندیشی متصف میشوند. بقیه گویی جز جلوی پایشان یا امتداد نوک دماغشان را نمیبینند. احتمالا راز رستگاری انسان جز سحرخیزی، بهره بردن از اندکی دوراندیشی است.
آدمهای بیاعتقاد موجودات بسیار خطرناکی هستند مضاف بر آنکه دوراندیش هم نباشند. بیاعتقادی یعنی صدور مجوز هر جنایت و خطا، بدون اعتقاد به بازگشت امور. مرادم از اعتقاد، باور داشتن به دین و مذهب نیست، بلکه باور داشتن به چیزی فراتر از مناسبات فیزیکی و مادی محض است. اخلاق به آن شکل که در مدنیت تدوین شده، بر پایه تشویق و تنبیه در قبال انجام یا انکار قانونهای مورد توافق انسانها شکل میگیرد. چنین اخلاقی در معرض خطری هولناک قرار دارد: اگر من بیاعتقاد مطمئن باشم که در قبال فلان امر، مورد مؤاخذهی قانون قرار نمیگیرم مجاز به انجام آن هستم چون از سد قانون که بگذرم دیگر بازگشت و عقوبتی در کار نیست. به همین دلیل است که آدمهای بیاعتقاد موجودات بسیار خطرناکی هستند مضاف بر آنکه دوراندیش هم نباشند؛ یعنی از ماهیت بازگشت امور در عالم هستی غافل باشند.
داستایفسکی چه گران و نغز گفت: در جهانی که خدایی در آن نباشد همه چیز مجاز است. و پیرامون ما پر است از آدمهای بیاعتقاد. خدای داستایفسکی، خدای تقلیلیافتهی مذهب نیست؛ پدیدهای موهوم که قابلدرک نیست ولی برای رستگاری باید به او سرسپرد. خدا همان اراده و حکمت جاری در هستی است که هیچ خیری را بیپاسخ نمیگذارد و هیچ شری را. همینجاست که دوراندیشی و عاقبتبهخیری اهمیتی بنیادین پیدا میکند. بسیارانی را سالها مشغول جنایت دیدهایم و روزگار برقراریشان را جاودانی فرض کردهایم. دلیلش این بوده که به فرجام بد شر بر پایه حکمت هستی باور نداشتهایم.
ما قوانین رانندگی را رعایت میکنیم تا تصادف نکنیم و زیان نبینیم یا جریمه نشویم. فاجعه اینجاست: اگر مطمئن باشیم که ماشینمان ضدضربه است و میتوانیم بی کمترین خدشهای همه چیز را له و لورده کنیم و در ضمن کسی هم بازخواستمان نکند، چه اتفاقی میافتد؟ اگر به اصالت امر اخلاقی باور نداشته باشیم و صرفاً عضوی شریف از مدنیت باشیم، در چنین شرایطی خونسردانه دست به جنایت خواهیم زد.
دینباوران منتظر منجی آخرالزماناند و معتقدان به حکمت هستی، منتظر بازگشت امور. فرقی ندارد. انتظار به این معنا دلپذیرترین دلمشغولی آدمیزاد است و روان را از پلشتی زندگی در این دنیای جنایتبار پاک میکند. من همچنان منتظر خواهم ماند.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
همنشینی با نوشته هات هم لذت بخشه آقا رضا
درست مثل خودت
دگرگون می کنه آدمو
همیشه باشی و بنویسی
روحشان قرین آرامش و رحمت خدا باد که گفته بود “عاقبتبهخیری” بهترین دعا است. در آستانه گذر از نیمه قرن زندگیام ایمان کامل دارم که این بهترین دعا در تمام طول و عرض زندگیست.
بهقول شاعرهای: نهایت تمام نیروها پیوستن است… پیوستن به اصل روشن خورشید.
با مهر و احترام
چقدر لذت بردم از این کلمات…
مثلِ همیشه عالی…