قاعدتا وقتش است که این پست طولانی (به طول روزهای جام جهانی ۲۰۱۴) را تمام کنم اما راستش دلم نمیآید. باید حسنختام مناسبی دستوپا کنم. بگذارید ببینم. میخواهم به واقعیتی اعتراف کنم: میدانم بسیاری از کسانی که در این یک ماه به سایتم سر زده و این پست را دیدهاند با خودشان گفتهاند چه آدم شکمسیر و بیدردی است و چه دغدغههای چیپ و مسخرهای دارد. ضمن احترام به این عزیزان (که با بعضیهاشان افتخار آشنایی از نزدیک دارم) دلم برایشان میسوزد که نمیتوانند از جادوی فوتبال لذت ببرند. من ابدا شکمسیر و بیدغدغه نیستم و اتفاقا در یکی از دشوارترین مقاطع زندگی حرفهایام قرار دارم و چند وقتی است میزان تنش و اضطرابم در اوج است. اما فوتبال عزیز، در بزنگاه این روزهای سخت به دادم رسید و توانستم شرابوار به جان درکشمش تا دمیاز هولناکی بیرحم واقعیت فرار کنم و در ساحت فانتزی پناه بگیرم. این همان کاری نیست که عشاق سینما، با غرق کردن خودشان در فیلمها میکنند؟ فوتبال! ای فوتبال عزیز! نمیدانم اگر تو نبودی چهطور میتوانستم این روزهای بد بیرحم را بگذرانم. و سپاسگزارت هستم رفیق شفیق! آرژانتین دیرباز! که تا آخر خط انگیزهای شدی برای همراهی و مست و افسونم کردی. فوتبال عزیزم! جادوی شفابخش تو را هرگز از یاد نخواهم برد. و اینگونه بود که این پست هم تمام شد. تا روزی دیگر و رؤیایی دیگر.من مؤمنانه پرواز را به خاطر سپردهام. در پناه خدا.
(شرح عکس: تماشای بازی فینال)
از هرچه بگذریم، بیمعرفتی است اگر از این رفقا یاد نکنم؛ اینها که با همهی فرازونشیبشان، لذت تماشای جام جهانی را مضاعف کردند و با آیتمهای جذاب و انرژیبخششان دلگرمیشبهای این تابستان طولانی شدند. با همهی انتقادهایم به فردوسیپور، او خودمانیترین و دلپذیرترین برنامهساز فوتبالی ماست؛ مردی از جنس مردم کوچه و خیابان نه از جنس مردم موهوم مطلوب تلویزیون رسمی. جاودانی با همهی شلبازیهایش، مجرب و پخته و باهوش و نکتهسنج است (و البته آرژانتینی هم هست). تکگویی جانانهی محمدحسین میثاقی (این جوان ریزنقش تیزهوش) پس از باخت ناراحتکننده و ظالمانهی ایران به آرژانتین، مهرش را تا ابد به دلم نشاند و قابلمقایسه با فصیحترین خطابههایی است که در عمرم شنیدهام. تعارف نمیکنم: اگر او آن شب نبود، نمیدانستم چهطور با شوک آن باخت دیرهنگام کنار بیایم. و بالاخره: حمیدرضا صدر هرچند در نقدنویسی سینما، جایگاهی در میانه داشت در تحلیل جامعهشناسانهی فوتبال به حکیمیدنیادیده و بلندنظر میماند و ژرفا و وقار کلامش برای من کیمیاست. سپاسگزارش هستم. از او بسیار آموختهام نه فقط در فوتبال بلکه در مرام و معرفت زندگی. خسته نباشید آقایان عزیز.
اینجاها بود که نیمخیز شدم و آه! چرا؟ چرا؟ چرا؟
ضربهی سر گوچی در بازی با نیجریه. میشد گل بشود و آه!
ضربهی سر اشکان دژاگه در بازی با آرژانتین… آه!
فرار گوچی در بازی با آرژانتین، ضربهی کاتدار در وضعیت نامتعادل… آه!
ضربهی شیلی به تیر دروازهی برزیل در آخرین لحظههای وقت اضافه… آه!
حملهی وحشیانهی مانوئل نویر به هیگواین… اخراج… ضربهی پنالتی… اما صبر کنید! این داور ابله نظر دیگری دارد… آه!
تک به تک مسی در بازی فینال… آه!
تک به تک پالاسیو در بازی فینال… آه!
تک به تک هیگواین در بازی فینال… آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه! آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه! آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ!
قرار باشد نشود نمیشود… اما ممنون رفقا. قشنگ بود. دروووووووود.
فینال جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل
آلمان (۱) – آرژانتین (۰)
میتوانم کلی دربارهی اتفاقهای این مسابقه فک بزنم؛ از اشتباه داوری تا تک به تک خراب کردنهای آرژانتینیها و تعویضهای بد سرمربی آرژانتین و چلمنگبازی پالاسیو و آگوئروی بیشعور که اگر دم دستم بودند یک لگد محکم میزدم به… اما آلمان تیم خوبی بود که بردنش به هیچ وجه کسی را ناراحت نمیکند. بر خلاف انتظارم، شکست آرژانتین ناراحتم نکرد و خیلی راحت و سریع (همان موقع تماشای بازی) با آن کنار آمدم دلیلش هم چیزی نبود جز موقعیتهای درجهیکی که آرژانتینیها بر باد دادند و با صدای بلند اعلام کردند همین نایبقهرمانی بسشان است؛ من هم که کاسهی داغتر از آش نیستم. اما هر بازی یک نقطهی تمرکز، یک لحظهی طلایی دارد و برای من (به دلیلی که خواهم گفت) واکنش مسی به این باخت بود. او بسیارانی را در حسرت اشکش گذاشت و مرا بیش از پیش شیفتهی خودش کرد. در حالی که بازیکن مشنگ و کلهخری مثل آگوئرو (در عجبم که چرا سابیا او را به جای لاوتزی به بازی آورد) مثل ابر بهار اشک میریخت (و حیف که دم دستم نبود که توجیهش کنم)، مسی فقط عصبانی بود و سعی میکرد میمیکی نداشته باشد. یکی از بزرگترین حسرتهای نگارنده در زندگی این است که در دو مقطع مهم زندگیام (یکی جلوی فرمانده در سربازی و یکی در محضر سردبیر) به هر دلیلی نتوانستم جلوی احساسات رو به انفجارم را بگیرم و به جای هر واکنش دیگر اشک ریختم و هر دو عزیز تا مدتها بابت آن اشکها (که تنها چارهام برای رهایی از احساس بدم در آن لحظهها بود) ملامتم میکردند. البته آنها نمیدانستند که گریه جایگزین یک واکنش احتمالی دیگر بوده، اما حالا با تمام وجود باور دارم که اشک ریختن جلوی دیگران همانقدر بد است که در خلوت، خوب. دیشب به مسی حسادت کردم. او که سرگذشت غریب و پرفرازونشیبی داشته و قصهی زندگیاش بهراستی شایستهی فیلم شدن است (که خوشبختانه فیلم هم شده) بیش از هر کسی در طلب فتح جام جهانی بود اما در پس این ناکامی، مثل یک حکیم دنیادیده و دریادل، فقط نگاه کرد و مراسم بیهوده و اجباری مدال گرفتن را تاب آورد تا مراعات ادب کرده باشد.
آلمان قهرمان شد و این قهرمانی برازندهاش بود. مبارکش باشد. آرژانتین نایبقهرمان شد و در این جام، دل کسانی چون من را به تپیدن واداشت و حکایت عاشقیت را زنده کرد. نمیگویم به آیندهاش امیدوارم چون فوتبال مثل زندگی در آمریکای جنوبی تابع هیچ منطق و خردی نیست. به جایش میگویم: همین حالا را عشق است که دوم جهان شدی و در فینال هم زیبا و زهردار بازی کردی و زورت را تمام و کمال زدی. دمت گرم تیم محبوب دوستداشتنیام. با آرزوی بهترینها. در پناه پروردگار.
پیشنهاد: اگر میخواهید با شهر دلربا و زیبای بوئنسآیرس و فرهنگ آرژانتینیهای دوستداشتنی بیشتر آشنا شوید شدیدا پیشنهاد میکنم فیلم فوقالعاده دلنشین Sidewalls را ببینید.
به استقبال فینال جام جهانی ۲۰۱۴
از کارشناسان تا بازیکنان بزرگ سابق و کنونی فوتبال و اکثریت غالب فوتبالدوستان همه به شکلی بیرحمانه بر این نکته تأکید دارند که آلمان تیم کاملی است و آرژانتین اصلا تیم نیست و فقط لیونل مسی را دارد. این حرفها فقط نوجوانان کمسنوسالی را میتواند فریب بدهد که بازیهای دو تیم در جامهای جهانی قبلی را ندیده و با واقعیت فوتبال بیگانه باشند. آلمان این دوره به هیچ وجه بهترین آلمان چند دورهی اخیر نیست و خدا میداند اگر آن برد دور از عقل برابر برزیل سستبنیاد همیشه اشکآلود (لعنتی) مثلاً احساساتی اتفاق نمیافتاد هرگز این آلمان را بهترین آلمان این سالها نمیدانستند. آرژانتین هم هرگز این قدر تابع تاکتیک تیمینبوده. از این مهمتر برخلاف نظرات عوامفریبانهی رایج، نقش رهاییبخش مسی در تقابل با بازی بستهی تیمها به بازی خود او با توپ خلاصه نمیشود؛ بلکه بیشتر به دلیل بازی بدون توپ اوست که بخش زیادی از انرژی تیم مقابل هدر میرود.
مصاحبههای دو سه روز گذشتهی بازیکنان و مربیان و کارشناسان آلمانی و آرژانتینی بیانگر یک واقعیت روانشناختی بسیار قابلتوجه است: تقریباً همهی آلمانیها و دوستدارانشان گفتهاند ما بدون تردید بهآسانی بازی را میبریم. اما همهی آرژانتینیها یا دوستداران آرژانتین گفتهاند آلمان تیم بزرگی است، بازی سختی را پیش رو داریم و تلاش میکنیم که ببریم. تنها استثنای آلمانی، فرانتس بکنباوئر بوده که بازی را دشوار و برابر و غیرقابلپیشبینی توصیف کرده است. با این وصف این فینال تجلی تمامعیار رویارویی تفرعن و تواضع است. برای من تماشای این تقابل بسیار جذابتر از تقابل تاکتیکی دو تیم است.
بازی ردهبندی
هلند (۳) – برزیل (۰)
حرف خاصی نیست. فقط نتیجهی غیرمستقیمیکه از این بازی میشود گرفت این است: برزیل چه شانسی آورد که به آرژانتین نخورد.
*
چیزهایی که از جام جهانی فوتبال آموختم
– فوتبال هم مثل سینما میتواند دوستیها را بههم بزند (!) چون دوست داشتن یا نداشتن یک تیم مثل دوست داشتن یا نداشتن یک فیلم نظر دیگران را دربارهات عوض میکند. به درک! ننگ بر آن جاندار دوپایی که اینقدر ابلهانه به مقولهی دوستی نگاه میکند حتی اگر خود من باشم.
– تیم ملی ایران با هر تیمیبازی کند شمار مخالفان آن تیم یکشبه رکورد میزند. همچنان اکثریتی به رهبری استاد فردوسیپور بر این نکته اصرار دارند که ما بهتر از آرژانتین بودیم و اگر داور پنالتی را برایمان میگرفت برنده میشدیم. واقعا اگر داور پنالتی را برایمان میگرفت برنده میشدیم؟ این تن بمیرد! کام آن!
– ما نهفقط مردم جوگیری هستیم بلکه بسیار فرصتطلبیم. هر طرف زر و زورش بچربد ما همان طرف هستیم. یکشبه عاشق چیزی میشویم که فکر میکنیم در حاشیه (یا متن) امنیت قرار دارد و میتوانیم با خیال آسوده به آن تکیه کنیم. با دوست داشتن بالذات و بما هو میانهی چندانی نداریم. ما نوادگان همان مردم غمانگیزی هستیم که صبح میگفتند زنده باد مصدق و غروب که شد فریاد برآوردند …!
– آدم فقط وقتی بیخیال تحسین غمخوارانهی دیگران شود (مثل «حیف شد که تو شکست خوردی ولی این چیزی از ارزشهایت کم نمیکند») سراغ راهی میرود که جایی برای غمخواری باقی نگذارد. آرژانتین در این دوره از جام جهانی دقیقا همین کار را کرد. من یکی که غافلگیر شدم. دفاع بیسامان آرژانتین دقیقا بعد از بازی با ایران و نیجریه ناگهان رنگ و رو عوض کرد و بهترین دفاع جام شد. در این یک مورد میتوانیم افتخار کنیم که ضدحملههای خوب تیم ملی ایران آرژانتین را به خودش آورد تا یک فکر اساسی به فکر دفاعش بکند. بازی باز و بیمحابا با نیجریه اتمام حجتی برای یاران مسی بود. تا قبل از شروع جام و حتی تا پایان مرحلهی گروهی، ناطقان شیرینبیان همگی متفقالقول بودند که بلژیک پدیدهی بزرگ این دوره است اما کسی جرأت نکرد بعد از بازی آن تیم ملوس با آرژانتین بگوید چرا بلژیک حتی صاحب یک موقعیت نشد!!! و اگر آرژانتین حمله نکرد کدام فرشتهی الهی گل را چسباند به تور دروازهی عزیزان؟
– در اندوهناکترین لحظهها هم تماشاگران همهی تیمها به محض دیدن تصویرشان بر اسکوربرد ورزشگاه به شادمانی و شکلکبازی میپرداختند. اما این مسخرهبازی را در شب شکست سهمگین برزیل ندیدیم. کسی حوصلهی خودنمایشگری نداشت. برزیلیها واقعا فقط برای بردن به تماشای بازی تیمشان مینشستند.
– فوتبال سرگرمیخوبی است اما فرصت جانانهای برای ابراز وجود ملتها و نمایش فرهنگشان است. الجزایر پیش و پس از این جام، کلی توفیر میکند. اندک احترامیکه ایران به دست آورد با هیچ دیپلماسیای میسر نبود و… . وحشیگری کامرونیها (خودزنی و با مشت به مهره گردن بازیکن تیم مقابل کوبیدن به قصد قطع نخاع کردنش و…) ازیادنرفتنی است و… .
– هر اشک و لبخندی معنای خاص خودش را دارد. لبخندهای تسلیمآمیز کریم بنزما وقتی در بازی با آلمان هرچه میزد به در بسته میخورد نشان از سلامت روانی یک انسان داشت که انگار با صدای بیصدا میگفت «خدایا میدانم که گل زدنم مقدر نیست.» اما خندههای عصبی و گشاد آرین روبن در پایان هر نیمهی بازی با آرژانتین هیچ تفسیری جز یک رفتار هیستریک الکی نمیتوانست داشته باشد. اشکهای بازیکنان پس از شکست فقط در اندک مواردی حاکی از اندوهی راستین بود؛ مثل اشک آندو در پایان بازی با بوسنی یا اشک جیمز رودریگز بعد از شکست برابر برزیل.
– نمیشود مثل مترسک روی نیمکت نشست و تیم را هدایت کرد. دلبوسکهی بزرگ خیلی دیر این را فهمید. سابیای آرژانتینی با بضاعت اندکش در مربیگری لااقل این را خوب میدانست. شاید او مربی بزرگی نباشد اما برای جوانهای تیمش در حکم یک پدر مهربان و نگران است. دیدهاید حتی با بازیکنان تیم مقابل (وقتی برای پرتاب اوت به نزدیکی او میآیند) چهگونه رفتار میکند؟
– هیچ ثانیهای از زندگی را نباید دستکم گرفت. این را نابغهای به نام مسی یادمان داد. چرا سپاسگزارش نباشیم؟ دلم سوخت (و هنوز میسوزد) برای کیروش وقتی در دقیقهی نود بازی با آرژانتین با باز کردن دستهایش (در حالی که لبخندی از سر رضایت بر لب داشت) اشاره کرد که دیگر تمام است و فقط یکی دو دقیقه مانده. دقیقا فقط یکی دو دقیقه مانده بود! آه!
نیمهنهایی
آرژانتین (۰) – هلند (۰) (برنده آرژانتین در ضربات پنالتی)
۲۴ سال انتظار کشیدم؛ از آن روزی که اشک مارادونا را در فینال جام ۹۰ دیدم و کودکی ۱۰ ساله بودم تا امروز. اوووووووووووووووه خیلی طولانی گذشت. حالا مو و ریشم بیرحمانه در حال سفید شدن است و من همچنان کودکانه با پیروزی آرژانتین به وجد میآیم. فقط عشاق فوتبال میدانند یعنی چه. به افتخار خودم که مؤمنانه در تمام این سالها دوستدار آرژانتین ماندم و این همه سال برای چنین شبی منتظر. من ماندم و آنها برگشتند. میخواهید بدانید راز این دلبستگی چیست؟ خوب گوش کنید: دیهگو آرماندو مارادونا؛ برترین فوتبالیست تمام دورانها. از دیروز تا همیشه؛ فراتر از هر تدبیر و تاکتیک. و این مسی دوستداشتنی، بدون خالکوبی و مدل عجیب مو و حلقه در گوش و بینی و هرگونه نمایشگری و اطوار؛ مردی که سخت میشود دوستش نداشت. من که آسان عاشقشم؛ مثل آبی آسمانی پیراهن آرژانتین.
آلمان (۷) – برزیل (۱)
فاجعهای که به لطف میزبانی به تعویق میافتاد بالاخره در بدترین شکل ممکن رخ داد. این اسمش تحقیر نیست مواجهه با هولناکی واقعیت است. برای همین نزد برزیلدوستان واکنشی از جنس بهت و تأمل و شاید جنون در پی دارد نه افسوس و اندوه. طبیعی است که این نتیجه ربطی به تفاوت کیفیت فوتبال دو کشور ندارد بلکه محصول مستقیم گره خوردن آرزوهای ملت تکساحتی (برزیل جز در ساحت ورزش و اندکی پورنوگرافی چیزی برای ابراز وجود ندارد) به سرنوشت اجتماعی و سیاسیشان است. به ثمر رسیدن چهار گل در شش دقیقه شوخی سیاهی با چنین مردمیاست. ادامه دادن برزیلیها تا دقیقهی نود در عین پذیرش شکست، درخشش گوهر ورزش است.
در آستانهی نیمهنهایی
برزیل برخلاف انتظار میزبان خیلی خنثایی برای جام جهانی بود. احتمالا ترس از گسترش اعتراض به وضعیت اقتصادی نامساعد طبقهی فرودست، باعث شد برزیلیها خیلی ریختوپاش نکنند و همه چیز خیلی ساده و ابتدایی برگزار شود. برگزاری تقریبا نیمیاز بازیها در ساعت یک بعد از ظهر (به وقت محلی) هم که به احتمال زیاد ریشه در مسائل اقتصادی داشته ضربهی جبرانناپذیری به زیبایی تصاویر مسابقات زد.
گرما و مهمتر از آن رطوبت بالای هوای برزیل تأثیر منفی بر کیفیت بسیاری از بازیها گذاشت و خیلی از تیمهای اروپایی را کلافه و ناتوان کرد.
اشتباههای داوری به شکل بیرحمانهای زیاد و مهمتر از آن، تأثیرگذار بودند. خود برزیل هم سود بسیاری از اشتباههای «انسانی» برد. اشتباه داوری اسپانیا را در همان گام نخست زمینگیر کرد و قهرمان چهار سال پیش جهان با بازیکنان مسنش دیگر یارای برخاستن نداشت.
چند بازی پرگل اولیه همه را سر شوق آورد و گمان میرفت همان روند ادامه خواهد یافت اما در مراحل حذفی باز هم احتیاط بر هیجان غلبه کرد و از زیبایی بازیها به شکل چشمگیری کاسته شد.
تیر دروازه موجودیت خودش را قاطعانه اعلام کرد و حضوری پربسامد و مؤثر داشت. برزیلیهای بدجنس از این یکی هم نفع بردند!
هیچ تیمیاز چهار تیم حاضر در نیمهنهایی آنقدر مسلط و مقتدر بازی نکرده که بشود حسابش را از بقیه جدا کرد و جام را برازندهاش دانست.
آلمان در بازی با غنا و الجزایر اصلا خوب نبود و فرانسه را هم خیلی نازیبا و بیجان برد. برزیل از همان اول با حمایت داوری و یک بازی کاملا متزلزل و نامنسجم پیش آمد و در بازی با شیلی تعریف دوبارهای از «سگشانسی» ارائه کرد. با مصدومیت نیمار و غیبت تیاگو سیلوا کارش مقابل آلمان باهوش سخت است. پیشبینیام این است که حد اعلای ناداوری را در بازی برزیل و آلمان خواهیم دید و از این حیث، کار آلمان اصلا ساده نخواهد بود اما از نظر تاکتیکی و فهم تیمی، برزیل در برابر آلمان حرفی برای گفتن ندارد.
هلند هرگز به شکوه کاذب بازی با اسپانیای نگونبخت برنگشت. پیدا بود که آن شکست عجیب و تحقیرآمیز، اصلا طبیعی نیست. در ادامه نه فانپرسی برگ برندهای رو کرد و نه تیم هلند نشانی از شادابی داشت. فقط روبن بود که یکتنه با دویدنهای انفجاریاش و البته با فریب داور تیمش را پیش آورد. نارنجیها در بازی با کاستاریکا انبوهی از فرصتها را از دست دادند و هیچ راه چارهای برای گریز از از ضد فوتبال کاستاریکا (که سخت بشود دفاعیاش دانست؛ چون بیشتر اللهبختکی و خرکی بود) به ذهنشان نمیرسید.
آرژانتین زیباتر از سه تیم دیگر نیمهنهایی فوتبال بازی میکند اما بالقوه بسیار آسیبپذیر است. با همهی علاقهام به این تیم دوستداشتنی، باید اعتراف کنم که تقریبا در تمام بازیهایش در این جام، شانس یار دوازدهمش بوده و البته لطف داور هم شامل حالش. این بار مسی تمام توانش را در طبق اخلاص گذاشته و رومروی دروازهبان هم کماشتباه بوده. مصاف آرژانتین با هلند سختکوش و جانسخت دستکم روی کاغذ به نفع هلند است اما جادوی فوتبال ناب آرژانتین و در صدر همه، مسی را نباید دست کم گرفت. تا جام که را خواهد و میلش به که باشد. به من که باشد میگویم در دست مسی باشد هزاران بار قشنگتر است.
یکچهارم
آرخنتینا (۱) – بلژیک (۰)
اگر مصاحبههای سرمربی و بازیگران بلژیک پس از این بازی را خوانده یا شنیده باشید به نکتهی مشترک جالبی برمیخورید: آنها بیش از آنکه دربارهی عملکرد بزدلانه و مستاصلانهی تیم خودشان حرف بزنند بر این موضوع تأکید میکنند که آرخنتینا تیم خوبی نبود و بدتر از این، همه آرزوی شکست آرخنتینا در مرحلهی بعد را بر زبان میآورند. از تیم ملوس و متوهم بلژیک که بگذریم، آرخنتینا نشان داد که مثلا پدیدهها را هم با سلطهی ویرانگر تکنیک و تاکتیکش حسابی کنفت و بیچاره میکند. بلژیک مطلقا تسلیم و بیچاره بود و حرفی برای گفتن نداشت. کافیست واکنش بامزه و معنادار دروازهبان بلژیک بعد از مهار ضربهی تک به تک مسی در آخرین دقیقهی بازی را به یاد بیاورید: او با تمام وجود مشعوف بود که توپ مسی را گرفته با اینکه میدانست ثانیهای دیگر تیمش حذف خواهد شد. ایگواین بالاخره گلش را زد و فوقالعاده هم زد. هم جواب مارادونا را داد و هم جواب انتظار طولانی هواداران آلبیسلسته را. حالا یک قدم مانده تا کابوس برزیلیها. نوبت هلند مکانیکی و چغر است؛ هلند نازیبا؛ هلند بولدوزر. سخت است.
هلند (۰) – کاستاریکا (۰) (برنده هلند در ضربات پنالتی)
موتور هلند تازه در دقیقهی هشتاد روشن شد اما خوششانسی کاستاریکا در حد اعلای خودش میداندار بود. کاستاریکا به هر مرگی بود بازی را به ضربههای پنالتی کشاند تا شاید با تکیه بر مهارهای ناواس یک اتفاق رؤیایی را رقم بزند و برود جزو چهار تیم برتر جهان. اما راستش اگر میشد خیلی مبتذل میشد. کاستاریکا واقعا در برابر هلند هیچ حرفی برای گفتن نداشت و اصلا تیم خوبی نبود. حقش بود که در پنالتی ببازد و خوشبختانه باخت. تعویض دقیقهی ۱۲۱ فنخال و آوردن دروازهبان ذخیره برای گرفتن پنالتیها خیلی جالب و نبوغآمیز بود. جواب هم داد. هر بازی قصهی خودش را دارد. مربیان بزرگ این را بهخوبی میدانند.
آلمان (۱) – فرانسه (۰)
برخلاف انتظار، یک بازی بیکیفیت و کسالتبار. آلمان کمیبهتر از فرانسه بود و بردنش هم تعجبی نداشت. گویا ماه رمضان دمار از روزگار بنزما درآورده بود که در دو بازی اخیر تیمش اینقدر افتضاح شده بود. این نخستین محک جدی فرانسه در جام ۲۰۱۴ بود. نباید فریب بازیهای گروهی را میخوردیم (من که نخوردم). همین بلا شاید سر آرژانتین هم بیاید که تا این مرحله لیز خورده و پیش آمده و حریف مطرحی نداشته. فردا معلوم میشود.
برزیل (۲) – کلمبیا (۱)
شانس بزرگ برزیل بود که در این مرحله با کلمبیا بازی کرد. کلمبیا کاملا مرعوب برزیل بود و تقلای دقایق آخرش هم بیشتر برای خالی نبودن عریضه بود تا هماوردی با میزبان در سایهی تشویق آن همه تماشاگر. اساسا هم برزیل مقابل سبک شلمشوربای تیمهای آمریکای جنوبی راحتتر است. بازی برزیل و آلمان در نیمهنهایی یک محک اروپایی جدی برای برزیلیها خواهد بود. اتفاق خاصی هم قرار نیست بیفتد. دو تیم نفرتانگیز روبهروی هم. استثنائاً این بار نظر بنده به آلمان نزدیکتر است.
یک پرسش انحرافی:
شاید توافق نانوشتهای است یا شاید کسی حوصلهاش را ندارد که بگوید بازیهای ساعت هشت و نیم شب (به وقت تهران) همه از نظر بصری چهقدر مخدوش و آزاردهنده بودهاند. تیغ عمود آفتاب و سایهی مهیب سازههای لعنتی ورزشگاه جلوهی واقعا مزخرفی را شکل دادند که لذت تماشای بسیاری از بازیهای این جام را رسما زایل کرد. شاید دلیلش صرفهجویی در مصرف برق بوده! در هر حال لعنت بر اجداد برگزارکنندگان ابله مسابقات که این مساله اصلا برایشان مهم نبود.
یکهشتم
آرژانتین (۱) – سوییس (۰)
مرد میدان: مسی
شاید خیلیها روبهرو نشدن آرژانتین با تیمهای مطرح و بزرگ را خوششانسی بزرگش بدانند اما به گمانم آرژانتین بدشانس بوده که تیمهای بهشدت بسته و دفاعی خورده و نتوانسته تاکتیکهای هجومیاش را پیاده کند. سوییس با دفاع همهجانبه و تکیه بر ضدحملههای بیجان و البته به لطف بازی خوب دروازهبانش، نزدیک بود بازی را به پنالتی بکشاند اما مسی (بر خلاف یأسخوانیهای گزازشگر تلویزیون ایران که معلوم بود از آرژانتین خوشش نمیآید) باز هم جادوی خودش را رو کرد و آرژانتین را نجات داد. برای بازیکنی که لحظهبهلحظه توسط چند بازیکن مهار میشود همین یک لحظه کافیست تا «اتفاق» را رقم بزند (البته با کمک نابغهای مثل دیماریا) و پیکر بدخواهان را شکلاتی کند. و کاش کسی توضیح میداد نیمهی دوم وقت اضافه چرا پنج دقیقه وقت تلفشده داشت؟!!! خوشبختانه، این ترفند برزیلیها هم به شکلات نشست.
بلژیک (۲) – ایالات متحده (۱)
یک نود دقیقهی بیخود و بیمزه از دو تیم دوستنداشتنی و نچسب و دو نیمهی وقت اضافهی نفسگیر و فوقالعاده سریع و زیبا. یکی باید حذف میشد که شد. شیاطین سرخ بلژیک حریف آرژانتین در یکچهارم خواهند بود. امیدوارم به جای اینکه شاخ بشوند، ناز بشوند.
فرانسه (۲) – نیجریه (۰)
هرچه پیش میرویم پاها سنگینتر میشوند و تیمها خستهتر. فرانسه هم از این قاعده مستثنی نبود و نشانی از طراوت روزهای آغازین جام نداشت. بنزما هم. ولی بالاخره فرانسه برد تا بعد از کلی بازی بیهیجان اولین محک جدیاش در یکچهارم و در برابر آلمان باشد؛ آلمانی که در بازی با الجزایر حسابی دوید و خسته شد. این برگ برندهای برای فرانسه خواهد بود که ۱۲۰ دقیقه بازی نکرد.
آلمان (۲) – الجزایر (۱)
مرد میدان: مانوئل نویر
جو احساسی الجزایریها و ارادهشان برای انتقام گرفتن از تبانی ناجوانمردانهی آلمان غربی با اتریش در جام ۸۲ آلمانیهای احساسگریز را اسیر خودش کرده بود. آلمان بدترین بازیاش را انجام داد و راهروی میانی دفاعش تونلی بود برای ضدحملههای الجزایریها. مانوئل نویر عجیبترین عملکرد یک دروازهبان را به نمایش گذاشت و بیشتر از بسیاری از بازیکنان پایش به توپ خورد و در مقام یک دفاع آخر نقش بسیار مهمیدر حفظ دروازهی تیمش داشت. بازی جانانهی او را هرگز از یاد نخواهم برد. آلمان برد، چون فارغ از مسائل احساسی تیم بهتری بود. دیدار آلمان و فرانسه در یکچهارم قطعا تماشایی خواهد بود.
کاستاریکا (۱) – یونان (۱) (برنده کاستاریکا در ضربات پنالتی)
مرد میدان: ناواس
یونان بهرغم همهی حرف و حدیثهای دور و برش، بهتراز کاستاریکا بازی کرد و نزدیک بود برود به جمع هشت تیم برتر جهان. یونان باز هم در آخرین دقیقههای بازی احیا شد اما آخرش نشد که بشود و ناواس در پتالتیها به داد تیمش رسید. یک بازی دلچسب از دو تیم نچسب.
هلند (۲) – مکزیک (۱)
مرد میدان: آرین روبن
هلند گرمازده و بیحال، در حالی که نشان چندانی از آن تیم سرحال مرحلهی گروهی نداشت با یک چرخش جانانه در دقیقهی ۸۸ بازی باخته را مساوی کرد و بعد آرین روبن مثل یک سرباز راستین میهن، وظیفهی انسانی و اخلاقیاش را به بهترین شکل انجام داد و خودش را بر زمین زد و پنالتی و… تمام. و دیگر هیچ.
برزیل (۱) – شیلی (۱) (برنده برزیل در ضربات پنالتی)
مرد میدان: تیر دروازه
برزیل در روزی که بهشدت در برابر شیلیاییهای سختکوش و خوشتکنیک و سمج، کلافه شده بود به لطف تیر دروازه و البته درخشیدن جولیوس سزار در ضربات پنالتی توانست شیلی را حذف کند. فقط چند سانتیمتر تا فاجعهی به قول فردوسیپور «فاجعهی بلو هوریزونته» فاصله بود. اما برزیل برد چون بدجور به آن نیاز داشت. وقتی فوتبال به حیثیت و شرف آدمیزاد گره بخورد (یا گزه بزنندش) نتیجهاش میشود یک جو احساسی خطرناک مهارناپذیر که هر آن میتواند فاجعه بار بیاورد؛ فاجعهای که مدام به دست شانس، به لطف داور یا به لطف تیر دروازه به تعویق میافتد. به نظر نمیرسد برزیل برای بازی بعدیاش مقابل کلمبیا مشکل زیادی داشته باشد. کلمبیا در هر حال اسیر همان جو احساسی خاص آمریکای جنوبی است و همچنان با فوتبال حرفهای عقلگرا و احساسگریز اروپا فاصله دارد. چنین جوی به نفع میزبان است. آلمان را دریاب!
کلمبیا (۲) – اروگوئه (۰)
مرد میدان: جیمز
با اخراج سوآرز از جام جهانی، اروگوئه دیگر آن تیم زهردار مرحلهی گروهی نبود. … به خودی گازو بهرغم همهی اداهای میهندوستانه و متعصبانهی اروگوئهایها (قهرمان شمردن سوآرز و ظالمانه دانستن محرومیت و مرحومیتش) خنجر را تا دسته در کمر این تیم فرو کرد؛ با یک پیچ اضافه برای هواگیری. اما کلمبیا فقط به این دلیل نبود که بازی را برد. شاگردان پکرمن آرام و فکور، فوتبال را خیلی زیبا بازی میکنند؛ حسابشده و با یک همکاری تیمیمثالزدنی. با این همه سخت است که در مرحلهی یکچهارم حریف برزیل شوند. اما اگر بشوند تا ابد قهرمان ملت خودشان و دشمن درجهیک برزیلیها خواهند بود. قضیه شوخیبردار نیست؛ برزیل بهزور میخواهد قهرمان شود؛ اما زورش خیلی هم زیاد نیست.
حاشیههای دور گروهی
اینها چند نکتهی جامانده هستند
صلات ظهر
دو بازی تیم ملی فوتبال ایران و بسیاری از بازیهای دیگر گروهی، به وقت محلی در ساعت یک بعد از ظهر برگزار شد. مورد مشابهی را در بازیهای مهم دیگر به یاد ندارم. بازیکنان بدبخت کی صبحانه و کی ناهار میخوردند؟ کی غذا هضم میشد؟! تماشاگران کی ناهار میخوردند؟ اصلا بازی ساعت یک ظهر چه توجیه عقلانیای دارد؟
ملت زشت
نمایش علیرضا حقیقی در دروازهی تیم ملی فوتبال ایران، خیرهکننده و دور از انتظار بود. او بهتنهایی با واکنشهای عالیاش پنج شش گل مسلم را در بازی با نیجریه و آرژانتین برای ما خرید. عملکرد او از تمام دروازهبانهای پس از عابدزاده در تمام این سالها، بهتر بود. اما زیبایی چهرهی این جوان ایرانی، موجب حسادت مردان غالباً زشترو و کجوکولهی ایرانی است. شاید به همین دلیل است که پس از بازی با بوسنی، سیل فحشها را به فیسبوک بندهی خدا روانه کردند و او مجبور شد از فیسبوک خداحافظی کند. چه مردم نازیبا و درندهخویی هستیم. چه قدرنشناس و بیمعرفتیم. چه زشتخو و زشتروییم.
پروفسورها
امثال حمید درخشان و نیما نکیسا و… دور برداشتهاند که عملکرد تیم ملی ضعیف بوده و چه و چه. واقعا از کسانی که کارنامهشان سرشار از ناکامیو نقاط ضعف است انتظاری جز این نباید داشت. حسادت هم فاکتوری است که در ایرانیجماعت نباید از یاد برد.
جمعبندی دور گروهی
بهجز دو بازی همهی بازیهای این مرحله از جام جهانی را دیدم و دربارهی آنهایی که برایم مهمتر بودند چیزکی نوشتم. دربارهی فرانسه چیزی ننوشتم چون به نظرم حریفانش خیلی پرت و پلا بودند و محک مناسبی برای شناخت این تیم نمیتوانستند باشند. عیار فرانسه در دیدار بعدی بهتر معلوم میشود.
ناکامها
اسپانیا و ایتالیا و انگلیس و پرتقال چهار ناکام بزرگ بودند و همه در یک ویژگی مشترک: جان نداشتند و یا بد بازی کردند یا بهشدت بدشانس بودند. نتیجهی غیبت اینها در دور بعد، وفور حضور تیمهای دوستنداشتنی است که مرحلهی یکهشتم این دوره از جام جهانی را دستکم روی کاغذ دلمرده و ملالانگیز نشان میدهد.
آلمان و فرانسه
در میان تمام تیمهای حاضر در جام، این دو تیم اروپایی بیشترین هماهنگی و همکاری تیمیرا بروز دادند اما مشکل اینجاست که آلمان در بازی دوم و سومش در گلزنی بدجور مشکل داشت و فرانسه هم رقبای قابلی نداشت که حسابی محک بخورد. اما کریم بنزما فوقالعاده آماده است و بسیار قبراق به چشم میآید.
آرژانتین و برزیل
هر دو تیم بالاخره شمههایی از بازی هجومیو تکنیک نابشان را در بازی سومشان نشان دادند اما در یک نقطهضعف مرگبار مشترکاند: دفاع شکننده و رخنهپذیر. برزیل که موضوع بحث من نیست و امتیاز میزبانی را مثل انگشت اشاره صمدآقا توی چشم و چال هر کس و ناکس فرو میکند. اما آرژانتین: آنها کلاً بیخیال مقولهای به نام دفاع هستند و فوتبال را در سوداییترین شکلش بازی میکنند. دیوانهوار تا لب پرتگاه برقص. ظرایف تکنیکی و هماهنگی آنها در حملهوری، هنر ناب فوتبال را در چشمنوازترین شکلش به ما هدیه میکند. مسی هیجوقت اینقدر سرحال و تیزچنگ نبوده. اما آیا دفاع موهوم آرژانتین اجازه میدهد آلبیسلسته باز هم به قهرمانی نزدیک شود؟ شخصاً تردید دارم اما شدیداً امیدوارم. آرژانین باید سوییس و احتمالا بعد از آن بلژیک یا آمریکا و هلند را ببرد تا به فینال برسد. از هرچه بگذریم گذشتن از هلند کار آسانی نباید باشد.
آسیاییها
ژاپن و کره جنوبی زیبا و سریع فوتبال بازی کردند و حذف شدند. استرالیا در بازی دومش آبرومند و برومند بود اما مقابل اسپانیا حسابی کم آورد. ایران همهی داشتههایش را به لطف اندیشهی دفاعی سرمربیاش رو کرد و در جایگاه همیشگیاش ماند. فاصلهی فوتبال آسیا با اروپا و آمریکای جنوبی چندان زیاد نیست. بردن جز توانایی فنی و تاکتیکی، شخصیت و گستاخی و پررویی میطلبد که آسیاییها همین را اندکی کم دارند. اما یقین بدانید ده سال دیگر، هیچ فاصلهای میان برترینهای آسیا و تیمهای اروپایی نخواهد بود.
اروگوئه و کلمبیا
فوتبال را زیبا بازی کردند و ما را مهمان ضیافت شور و شهامتشان. هرچند به نظر میرسد محرومیت سوآرز برای اروگوئه سنگین تمام شود اما واقعا چیزی جز محرومیت سزاوار رفتار ددمنشیای من این نابغهی فوتبال نبود. شیلی هرچند خالی از لطف نبود اما به پای این دو تیم آمریکای جنوبی نرسید. شیلی تیم حرفهایتر و عاقلتری نسبت به دو تیم نامبرده است اما از بخت بد به برزیل میزبان خورده و محکوم است که نبرد را نبرد. آیا آنها حکم را میخوانند؟ اروگوئه و کلمبیا هم از بخت بد به هم خوردهاند. بازی دیوانهواری میتواند باشد؛ در حد مرگ!
یونان
شوخی شوخی بالا آمد؛ با گامهایی «سنگین» و نامتعادل و اگر فقط اندکی بز بیاورد احتمالا میتواند کاستاریکا را هم شکست بدهد و در جمع هشت تیم برتر جهان (بله؟!!!) قرار بگیرد.
الجزایر
هیچ تیمیدر این دوره از جام جهانی، فوتبال را اینچنین با دل و جان بازی نکرده. الجزایریها عاشقانه میدوند و حمله و دفاع میکنند. تماشاگرانشان مدام نگاهشان به الله است و دائم دست به دعا دارند. تیم سودایی غریبی است. حضورشان در این جام جهانی، لحظههای احساسی زیبایی را به یادگار گذاشته. تقابل آنها با آلمان در مرحلهی یکهشتم تقابل عقل و احساس است؛ تقابل ربات و انسان. اگر توماس مولر حتی بلد نیست پس از گل زدن شادی کند در عوض، الجزایریها شادمانی را در اوج احساس به نمایش میگذارند. شما کدام را ترجیح میدهید؟
هلند
هلند به اندازهی فرانسه و آلمان «تیم» نیست اما با فکر و برنامه بازی میکند. آرین روبن یکتنه با استارتهای فوقتصورش تیم را بالا آورده. هلند را بهسختی میشود دوست داشت و همچنین آرین روبن را. در هر حال هلند روی کاغذ شانس بسیار بالایی برای رسیدن به فینال دارد. البته اول باید مکزیک بدکله را از پیش رو بردارد. آرژانتین با آن دفاع بیسامانش حریف آسانتری برای هلند است.
ایران (۱) – بوسنی (۳)
مرد میدان: خودم که برای اولین بار یک بازی ملی را بدون کشیدن حتی یک نخ سیگار دیدم
ایران تمام زورش را زد اما واقعا تمام زورش همین بود. بعید میدانم دیگر کسی حوصلهی بحثهای تکراری دربارهی بازنگری کارنامهی تیم ملی و لزوم توجه به زیرساختها و از این حرفهای همیشگی را داشته باشد. اتفاق متفاوتی که در این دوره افتاد این بود که واقعا ایران بهترین بازیهایش در یک دههی اخیر را به نمایش گذاشت و از نظر سرعت و تاکتیک تیمیو آمادگی بدنی جلوهی قابلتوجهی داشت. کیروش تأثیر مثبت بسیار آشکاری بر فوتبال ایران گذاشته و اشتباه بزرگی است که به این زودی خودمان را از نعمت حضورش محروم کنیم. صمیمانه آرزو میکنم او بماند و اتفاقهای بهتری برای فوتبالمان رقم بزند.
در تحلیل بازی ایران و بوسنی نباید به دام حرفهای کلیشهای و کترهای مثل فلانی بد پاس داد، فلانی توپ را لو داد و از این قبیل بیفتیم. توان هجومیما همینقدر بود و همین بازی نسبتاً باز و بیپروا نشان داد که چرا در دو بازی قبلی با آن چیدمان بسته و چندلایهی دفاعی، عملکردمان چشمگیر و قابلقبول بود. اگر مقابل آرژانتین و نیجریه هم باز بازی میکردیم، آبکش میشدیم و سوژهی خندهی همگان.
اما بحث شیرین زیرساخت: (۱) استعدادیابی که در چند سال اخیر با توجه به اقبال خانوادهها برای فوتبالیست شدن فرزندانشان روند بهتری پیدا کرده، (۲) علمیتر شدن وضعیت مدارس فوتبال که با وجود بازیکنان خوب و باهوش سابق و مربیان جوان فعلی (امثال مهدویکیا،هادی طباطبایی و…) که تازه آستین بالا زدهاند چشمانداز امیدوارکنندهای دارد و (۳) بهتر و حرفهایتر شدن لیگ برتر فوتبال ایران که در صورت رفتن آدم نالایقی مثل کفاشیان و آمدن مدیری باهوش با یک تیم مدیریتی جوانتر و عاقلتر، کاملا قابل دستیابی است. (۴) حمایت مالی بیشتر دولت از فوتبال که این هم محتمل به نظر میرسد.
به عنوان یک ایرانی، از عملکرد تیم ملی کشورم بسیار راضیام و بهرغم بدبینی ذاتیام، به آیندهی فوتبال ایران بسیار خوشبینم. تجربهی حضور در جام جهانی و سر و کله زدن با اضطراب و دلشورهاش واقعا لذتبخش بود. من که کلی کیف کردم. امیدوارم چهار سال بعد باز هم در جام جهانی باشیم. آمین.
اروگوئه (۱) – ایتالیا (۰)
مرد میدان: آن مرد که گاز گرفت.
یکی از نخستین آموزههای خبرنگاری این تعبیر کلیشهای است که در حالت عادی گزارهی «یک سگ یک انسان را گاز گرفت» ارزش خبری ندارد اما «یک انسان یک سگ را گاز گرفت» ارزش خبری زیادی دارد چون یک رخداد غیرطبیعی است. بدیهی است که اگر انسان بالغ، انسان بالغ دیگر را گاز بگیرد قطعا ارزش خبری زیادی در کار خواهد بود بهخصوص که هر دو فرد درگیر در قضیه، سرشناس باشند. چند سال قبل در عرصهی سیاست داخلی خودمان، چنین اتفاقی افتاد و هنوز هم هر از گاهی از آن یاد میشود. اما در بازی اروگوئه و ایتالیا در جام ۲۰۱۴ با حرکت غریب لوییس سوآرز (گاز گرفتن شانهی بازیکن تیم ایتالیا) بالاخره خوراکی جانانه برای ژورنالیسم تشنهی اتفاق فراهم شد. معمولا از سر ملال، هر دوره از جام جهانی را جام شگفتیها مینامند و گویا همه موظفاند هر بار ابلهانه همین را تکرار کنند تا مبادا کسی گمان کند جام جهانی چیزی جز چند بازی و چند گل نیست. رفتار ظالمانهی بعضی از داوران در چند بازی، هرچند مجالی برای اتفاقسازی شد اما کافی نبود. گاز گرفتن سوآرز همان اتفاقی بود که باید میافتاد؛ چیزی از جنس دست خدای مارادونا که تا سالها از آن یاد خواهد شد. اما قربانی اصلی این تنور گرم ژورنالیستی و این سرخوشی بهظاهر غمخوارانه، کسی جز خود سوآرز نیست. دیگر نمیشود تردید کرد که او دچار یک اختلال جدی روانی است و به تعبیر عامیانه مغزش گاهی هنگ میکند و فرمان منع نمیدهد. آدمیزاد مجموعهای از تمایلاتی است که هرگز جرأت تحققشان را ندارد اما امان از وقتی که مغز دستور ناهیانهاش را صادر نکند و قوهی تشخیص مصلحت اجتماعی از میان برود. سوآرز شایستهی ترحم است نه تمسخر. به محرومیت او باید حمایت درمانی را هم ضمیمه کرد.
اما برای آنها که نمیدانند: خطر آلودگیهای باکتریال ناشی از گاز گرفتگی انسان بهمراتب بالاتر از مورد مشابه سگ و گربه است. دهان و حلق انسان منبع سرشاری از انواع باکتریهای هوازی و بیهوازی است که در صورت ورود به خون با احتمال بسیار بالا میتوانند موجب مرگ شوند. با این وصف، محرومیت سوآرز اگر نه با تکیه بر اصول اخلاقی بلکه از لحاظ ضرورت پیشگیری بهداشتی عاقلانه به نظر میرسد.
فرصت خوبی است برای هواداران ایتالیای ضعیف و بیرمق که باخت و حذف زودهنگامشان از جام جهانی را پشت این هیاهوی ژورنالیستی پنهان کنند. اما سه واقعیت را نباید از یاد برد: نخست اینکه دقایقی پیش از این نمایش دندان، داور یک پنالتی مسلم را برای اروگوئه نگرفت. دوم سوآرز واقعا بازیکن درجهیک و نابغهای است و سوم اینکه ایتالیا واقعا بد بود.
حاشیه: در گویش گیلکی به فردی که دندانهای فک بالاییاش در حالت عادی بیرون از دهان قرار دارد یا جلوتر از دندانهای زیرین است، «گازو» میگویند (البته فقط در بعضی از نقاط گیلان). گاز در گیلکی یعنی دندان. نمیدانم آیا در فارسی واژهای برای این وضعیت آناتومیک وجود دارد یا نه (همانطور که مثلا به کسی که باد رودهاش را نمیتواند کنترل گند میگویند گو…و)؟ کلاً گازو را پیشنهاد میکنم. ترکیب بامزهای است. و سوآرز یک گازوی دیوانهی دوستداشتنی است که متاسفانه باید درمان شود.
به استقبال بازی ایران و بوسنی
ایران حتما باید بوسنی را ببرد و آرژانتین هم نیجریه را ببرد تا ما بتوانیم صعود کنیم (البته تفاضل گل هم مهم است!). این یعنی کیروش باید راهکار متفاوتی را نسبت به دو بازی قبلی در نظر بگیرد. برای تیمیکه به برد نیاز دارد دفاع چندلایه و انتظار برای ضدحمله اصلا عقلانی نیست اما فوتبال منطقی (آنطوری که کیروش نشان داده میشناسد) بیش از شور و هیجان نیازمند صبر و استمرار است. در هر صورت چند نکته را باید در نظر داشت:
– آشکار است که ضربههای ایستگاهی نقطهی قوت ایران هستند. ارسالهای دقیق و خوب دژاگه در ضربات کرنر، نیازمند بازیکن سرزنی مثل کریم انصاریفرد است. گوچی سرزن خیلی خوبی نیست.
– کاربست یک مهاجم هرچند شیوهی مطلوب کیروش است اما در بازی مرگ و زندگی (وقنی چیزی برای از دست دادن وجود ندارد) بیش از حد لوس به نظر میرسد. این بار دیگر مساوی به هیچ دردی نمیخورد. در صورت تساوی در نیمهی اول، دستکم نیمهی دوم را از همان آغاز باید با دو مهاجم حمله کرد.
– تعویضهای دیرهنگام درد همیشگی فوتبال ایران بودهاند و اغلب به هیچ دردی نمیخورند. به دلایلی که از حوصلهی این یادداشت خارج است بهترین زمان برای تعویض دقیقهی ۵۵ بازی است.
– یک نفر باید نکونام را از نظر روانی توجیه کند که بدترین بازیکن دو بازی اخیر ایران بوده و خوب است کمیعقلش را (که قبلا ثابت کرده دارد) به کار بیندازد. نکونام اخیرا همان رفتارهای ابلهانهای را انجام میدهد که نسل قبلی فوتبالیستهای ایرانی استادش بودند. هرچه باشد او آخرین دایناسور بازمانده از نسل درب و داغان قبل است. بقیه بازیکنان گویا مال روزگار نو هستند و کمتر از این خودزنیها میکنند.
– خسرو حیدری و مسعود شجاعی ضعیفتر از بقیه و پر از اشتباه بودند. بهتر است در ترکیب اولیه نباشند.
– تکراری بودن سیستم بازی ایران دست کیروش را برای همه تیمها رو کرده. حالا وقت یک تغییر کوچولوی ظریف است.
– نتیجهی بازی آرژانتین و نیجریه نباید برای ما مهم باشد. آرژانتین قطعا برای بردن بازی خواهد کرد چون اگر به نیجریه ببازد حریف فرانسه خواهد شد. مگر مغزش عیب کرده؟ هیچ تیمیهم نمیتواند (آرژانتین که اصلا عقلش به این چیزها نمیرسد) برای مساوی برنامهریزی کند. اما آیا ما زورمان به بردن بوسنی میرسد؟ روی کاغذ نه؛ روی زمین شاید.
– بوسنی بیتردید جزو تیمهای ضعیف جام است. هرگز متوجه نشدم چرا کارشناسان ایرانی اصرار دارند بزرگش کنند. حساب کیروش جداست. او چیزی میگوید و چیزی دیگر در ذهنش است. حرفهایش را اصلا نباید جدی گرفت. او به معنای واقعی کلمه، دیپلماتیک حرف میزند یعنی پرت و پلا میگوید. مهم آن فکر ناب و موذیانهای است که در سر دارد.
ایالات متحده (۲) – پرتقال (۲)
مرد میدان: کریس رونالدو
مهم نیست بازیکنان بزرگی مثل رونالدو و مسی گاهی چهقدر بدفرم و ناآماده باشند؛ آنها همیشه مثل پلنگ در کمین ثانیهی موعود میمانند؛ یک ثانیه و نه بیشتر. رونالدو با همهی اعتبار و محبوبیت معنوی و جنسیاش، سرخوردگی بزرگی را بابت پرتقالی بودن تجربه میکند هرچند جرأت یا شجاعت بر زبان آوردنش را نداشته باشد. در عین حال او مغرور و بداخلاق و خودبسنده است و نگاهی متفرعنانه به همتیمیهای نه چندان خوبش دارد. در دو بازی اخیر پرتقال در جام ۲۰۱۴ او بیچارهتر و مستأصلتر از همیشه بوده. نتوانسته حتی یک توپ کاشته را به چارچوب دروازهی حریف بفرستد. اما او مؤمنانه به نبوغ و برتری ذاتی خودش باور دارد و درست به همین دلیل است که در دقیقهی ۹۴ بازی با آمریکا نشان میدهد رونالدو بودن یعنی چه. پس از بلایی که مسی در دقیقهی ۹۱ بر سر ملت ایران آورد و اشک را به چشم بسیارانی، این بار رونالدو تیم کشورش را دستکم تا چند روز دیگر امیدوار نگه داشت. همین هم خودش خیلی است؛ هرچند کافی نیست.
ایران (۰) – آرژانتین (۱)
مرد میدان: کارلوس کیروش
چهرهی مضطرب و داغان سرمربی آرژانتین گویای همه چیز بود. ایران به رهبری کیروش دوستداشتنی آنقدر هوشمندانه بازی کرد که سخت بشود از تحسینش خودداری کرد. کسی در برتری تکنیکی بازیکنان آرژانتین تردیدی ندارد اما تاکتیک هدفمند ایران حسابی اذیتشان کرد.
تصور میکنم اگر پنالتی را داور برایمان میگرفت و گل میزدیم بدجور زیر فشار آرژانتین قرار میگرفتیم و احتمالاً بازی را با گلهای بیشتر واگذار میکردیم. نباید زیاد خیالپردازی کنیم. توان ایران محدود و مشخص است و مهم این است که کسی کم نمیگذارد.
نکونام باز هم بدترین بازیکن ایران بود. حاجصفی و سیدجلال و آندو و دژاگه و البته علیرضا حقیقی بهترینها بودند. شجاعت و اعتمادبهنفس حاجصفی واقعا تحسینبرانگیز است و حقیقی بهراستی بینظیر بود. قوچاننژاد چنگی به دل نزد. مهاجم باید گل بزند؛ بقیهاش کشک است.
حالا فقط باید به بازی آخر فکر کرد. چه خوب است که لااقل تا آخرین روز مرحلهی گروهی، امید روی کاغذ و البته توی مغز ما همچنان زیگزاگ میرود. یادمان نرود این اولین بار است که چنین حس فوقالعادهای را در جام جهانی تجربه میکنیم. این حس شیرین اضطراب و انتظار را مدیون کیروش هستیم.
کاستاریکا (۱) – ایتالیا (۰)
مرد میدان: فناوری تشخیص عبور توپ از خط دروازه
ایتالیا خیلی زود یعنی در دومین بازی شد همان تیمیکه معولا هست؛ کند و کرخت و بیرمق. اما کاستاریکا ترجیح داد همچنان بر خر شیطان سوارکاری کند و خودش قاطعانه به مرحلهی بعد برود و میرایی گروه مرگ را به دو تیم نامدار این گروه هدیه بدهد. انگلیس که دود شد و حالا با توجه به طراوت بازی دوم اروگوئه احتمالا نوبت ایتالیاست که برود قاطی باقالیها مگر اینکه لاجوردیها برگردند به حالوهوای بازی اولشان با انگلیس. یکی از پرسشهای مضحک زندگیام از کودکی این بوده که اگر لاجوردی یک جور رنگ است چرا جز برای توصیف لباس ایتالیا مطلقا هیچ کاربرد دیگری در زبان ما ندارد؟!
بازی اروگوئه و ایتالیا بدجور حساس و جذاب خواهد بود.
اروگوئه (۲) – انگلیس (۱)
مرد میدان: آن مرد که آمد
چه خوب است آن کس که از غیبتش مینالیم و منتظر آمدنش هستیم ارزش آمدن را داشته باشد. همانقدر که ما از مصدومیت بیگزاده خودمان را نگران نشان میدادیم اروگوئهایها نگران مصدومیت سوآرز بودند. اما آن مرد آمد. خوش آمد. و دهن انگلیس بیمصرف را یکتنه سرویس کرد. آن مرد آمد و نشان داد یک من ماست چهقدر کره دارد. و تو نبودی ببینی چه غریبه جزیره… یه خاکه توی آب اسیره… .
شیلی (۲) – اسپانیا (۰)
مرد میدان: وارگاس
گاهی قرار است نشود. همه چیز جوری چیده میشود که نشود. اسپانیا ابدا بد بازی نکرد. اما قرار نبود این بار بشود. بقیهاش فلسفهبافی ذوقمرگانه است؛ مخصوصا اگر اسپانیا را دوست نداشته باشی. خداحافظ رفقا. خسته نباشید.
تیکی تاکا مرد. زنده باد تیکی تاکا!
این مطلب ۲۸ خرداد ۹۳ در روزنامه شرق منتشر شده است
نمایش باید ادامه داشته باشد
یک: فوتبال دراماتیک
یک پایان دراماتیک… یک بازی دراماتیک… اینها احتمالاً نخستین تعابیری بودند که نسبتی میان فوتبال و نمایش (به معنای عامش) برقرار کردند اما بر خلاف انتظاری که از سطح واژهها برمیآید، کاربست صفت «دراماتیک» برای یک بازی فوتبال، اغلب بهاشتباه چنان نسبتی را در ذهنها جا انداخته است. دراماتیک تا آنجا که به تعریف «درام» در نمایش مربوط میشود توصیفی است برای قصه یا روایتی که بر احساسات و عواطف مخاطب تأثیر میگذارد. اما خارج از حوزهی نمایش، دراماتیک سه معادل واژگانی مشخص دارد: ناگهانی، وسیع و ضربهزننده. گاهی نتیجهی دور از انتظار یک مسابقهی فوتبال تأثیری دراماتیک بر تماشاگر میگذارد. کسی انتظار نداشت اسپانیای قهرمان جهان در نخستین بازی جام ۲۰۱۴ با چهار گل اختلاف مغلوب دستوپابستهی هلند (نایبقهرمان دورهی قبل) شود. نتیجه واقعا دراماتیک بود. اما در عین حال کسی تردیدی ندارد که بازی اسپانیا و هلند بر اساس هیچ سناریویی اجرا نشده و یک روایت مقرر و تعیینشده نبوده است. پس در وصف این بازی به کار بردن «دراماتیک» به معنای یک نمایش جذاب و مؤثر، هرچند آسمان را به زمین نمیآورد اما ربطی به مقولهای به نام نمایش (اجرا بر اساس یک پیشنوشت) هم ندارد. به بیانی سادهتر همسانانگاری فوتبال و سینما، به دلیل دراماتیک بودنشان حاصل یک سوءتفاهم زبانی است. اما فارغ از این خردهگیری زبانبازانه، آیا نسبتی میان فوتبال و نمایش وجود دارد؟ این پرسش شاید یکی دو دهه قبل نشان از ذوق داشت اما در هنگامهی امروز بسیار دیررس و بیمعناست. دیگر کسی تردیدی ندارد که فوتبال در عالیترین سطحش، فراگیرترین و پرتماشاگرترین شو(برنامه)ی مهمترین شبکههای تلویزیونیست. هیچ رخدادی مثل فوتبال جمعیت روی کرهی زمین را سنکرونیزه (همخوان) نمیکند. میلیاردها چشم در زمان/ مکان/ اقلیمهای متفاوت کرهی زمین در یک لحظه به تلویزیون چشم دوختهاند و یک رویداد واحد را تماشا میکنند و احتمالاً بسیاری از آنها احساسی مشابه مثل هیجان، شادی یا اندوه را تجربه میکنند. نه مراسم پرآبوتاب اسکار، نه تحلیف فلان رییسجمهور و نه هیچ رخداد ورزشی (حتی المپیک)، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دیگر، تاب رویارویی با فراخوان عظیم فوتبال را ندارند. رخدادی بزرگ مانند فاجعهی یازده سپتامبر هم بهرغم بهنگامیاش (اتفاقی که به جبر سازوکار تاریخ باید در همان مقطع زمانی میافتاد) به دلیل نابهنگامیاش (از منظر بیخبری تماشاگر) و البته به دلیل ماهیت و سازوکار خبررسانی در نقاط مختلف کرهی زمین، امکان جمعآوری تماشاگر در یک لحظهی واحد را نداشت.
این امکان یکتا، فوتبال را به عرصهای بیرقیب و بیبدیل برای نمایش تلویزیونی بدل کرده است. مایلم بر «تلویزیونی» و «زنده» بودن فوتبال تأکید کنم تا درک بهتری از تفاوتش با سینما به مثابه تصویری مهیا، مقرر و البته «مرده» به دست دهم. سرنوشت قصه در سینما پیشاپیش مشخص است. اما بیتردید نشانههای پرشماری از نمایشگری در فوتبال قابلشناسایی است. تأکید وسواسی و تبعیضآمیز زباندانهای ایرانی بر افتراق میان «بازیگر» و «بازیکن» (اولی در سینما و دومیدر فوتبال) و «تماشاگر» و «تماشاچی» (باز هم اولی در سینما و دومیدر فوتبال) دیگر کارکرد سنتی خودش را از دست داده است. فوتبال از سطح یک سرگرمینازل و صرف، به یک نمایش زندهی تمامعیار دگردیسی یافته است. «بازیکنان» بداههسرایانی هستند در اوج «بازیگری»، و بخش قابلتوجهی از بینندگان مسابقات فوتبال (آن هم در عالیترین سطح مانند جام جهانی) در متن فرهنگ و اندیشه زیستهاند و هوچیگران بیمغز نیستند، و البته «تماشاگرنما» هم نیستند! آنها بهراستی «تماشا» میکنند.
دو: خورهی دوربین
بسیاری از بازیگران فوتبال، پس از زدن گل ترجیح میدهند به جای تماشاگران حاضر در استادیوم به سوی یکی از دوربینهای کنار زمین بدوند. اگر در گذشته اولین واکنش سرخوشانهی گلزنها این بود که خوشحالی خود را با تعدادی از هواداران نشسته بر سکوها یا صندلیها تقسیم کنند حالا بسیاری از آنها نگاهشان را به لنز دوربین میدوزند؛ دریچهای به دوردست. با همین تهمید، در یک لحظه میلیونها و گاه میلیاردها نمای نقطهنظر (POV) را میآفرینند: من لمیده بر کاناپهی خانهام در تهران، دیگری نشسته بر صندلی در کافهای در پاریس، آن دیگری رهگذری پشت ویترین یک تلویزیونفروشی در توکیو و… همهی ما نمای نقطهنظر (دیدگاه) را در نابترین و بیواسطهترین شکلش تجربه میکنیم. چند شب پیش، آرین روبن پس از زدن گل به اسپانیا روبهروی لنز دوربین کنار زمین به چه کسی نگاه میکرد و برای چه کسی شکلک درمیآورد؟ پاسخش این است: من. و اینگونه است که من نه در حاشیهی مجازی متن که مجازاً در متن بازی (به قول نخنما و مکرر فوتبالیها «مستطیل سبز») هستم.
دوربینها همهجا هستند. جذابیت تماشای فوتبال سالهاست از متن بازی فراتر رفته و تکیهای اساسی و زیباشناسانه بر فرامتن دارد. فوتبال محصور و محدود به نود دقیقه دویدن بازیکنان در مستطیل سبز ـ متن بازی ـ نیست و بخش مهمیاز جذابیت و سرزندگیاش را از حاشیههای فرامتن به دست میآورد. دیگر حتی اسلوموشنها محدود به کنشهای بازیکنان نزدیک به توپ نیستند و همهی آدمهای توی ورزشگاه از چند ده هزار تماشاگر تا اعضای دو تیم و حتی حیواناتی که گاه سرزده پا به حریم ورزشگاه میگذارند (از کبوتر تا سگ) و یا آدمهایی که با رفتار و ظاهری عجیب و غریب به زمین وارد میشوند میتوانند سوژه و شکار دوربین شوند. همه چیز زیر نظر است (دوربین همهجا هست) و این حجم از کنترل که چیزی از چشمش پنهان نمیماند یادآور «برادر بزرگ» رمان ۱۹۸۴ جرج اورول است.
نمایش تنهای تفتیدهی بازیگران و انقباض عضلاتشان در هوا و زمین، و دفرمه شدن صورتشان هنگام شادی، غم، حیرت، افسوس و… در تصاویر بسیار آهسته با وضوح تصویری بسیار بالا، نهفقط زیباییشناسی تازهای از واقعیت جسمانی فوتبال پیش رو میگذارد بلکه برداشت تازهای از فوتبالیست به مثابه یک انسان شکننده و حساس و نه صرفاً یک ابژه (یک مهرهی بازی) به دست میدهد. جام ۲۰۱۴ تا اینجا دستاورد چندان خارقالعادهای در تصویربرداری و پیشرفت کارگردانی تلویزیونی مسابقات رو نکرده است. البته در نماهای بسیار آهسته با نرخ فریم بر ثانیهی بسیار بالا، میزان ارتعاش و پرپر زدن نور به حداقل ممکن رسیده است. سونی حامیاصلی این مسابقات، اعلام کرده که برای نخستین بار تصاویر با کیفیت ۴K و ultra HD ضبط و ارسال میشوند. هدف غایی، در شعارشان آشکار است: وضوح بیشتر، جزئیات بیشتر. باید حس کنیم که در متن هستیم. فناوری تشخیص عبور توپ از خط دروازه که امسال برای نخستین بار در جام جهانی به کار گرفته شده، با اینکه چند بار به صحنه آمده اما هنوز ضرورتی حیاتی برای احقاق حق تیمها پیدا نکرده است و البته خطای «انسانی» داوران، در همین چند بازی نخست، چنان بیداد کرده که گذشتن توپ از خط دروازه کوچکترین مشکل تیمها شده است!
مهم نیست که دوربینها اشتباههای عجیب و گاه باورناپذیر داوران (مانند آن پنالتی بیدلیل برای برزیل در بازی با کرواسی)، شیطنتهای زیرکانهی بازیگران برای فریب داوران و کلاً همه چیز را ثبت میکنند و نمایش میدهند. مهم نیست که خارج از قاب ورزشگاهها، دوربینهایی شخصی با وضوح بسیار پایینتر از دوربینهای سونی، اعتراضهای سرکوفته در خیابانهای برزیل را ثبت میکنند و در سطحی وسیع به نمایش میگذارند. مهم این است که هیچ چیز نمیتواند این نمایش عظیم سودآور را متوقف کند. نمایش باید ادامه داشته باشد!
برزیل (۰) – مکزیک (۰)
مرد میدان: گیلرمو اوچوآ
دومین تساوی جام ۲۰۱۴ بعد از تساوی ایران و نیجریه اما این کجا و آن کجا. یک بازی پرهیجان و پایاپای. اما با این همه، برزیل آنی نیست که فکرش را میکردیم. زهر ندارد. آنچنان هجومیو زیبا بازی نمیکند. نیمار هم آن ستارهای نیست که مدام در بوق میکنند. دستکم همسنوسالهای من که بهبهتو و روماریو را در سالهای دور دیدهاند میدانند که چهقدر کلاس بازیشان با این جناب نیمار فرق داشت. درست است که مکزیک و اروگوئه گربهسیاه برزیل هستند اما باز هم کمتر کسی پیشبینی میکرد که برزیل در خانهی خودش با آن همه هوادار سینهچاک از پس مکزیک برنیاید. واکنشهای اوچوآ درجهیک دروازهبان مکزیک مهمترین عامل ناکامیبرزیلیها بود. این بازی احتمالا بسیاری از پیشبینیبازها و شرطبندها را کنفت کرده باشد!
ایران (۰) – نیجریه (۰)
مرد میدان: سید جلال حسینی
تلاش میکنم بدون کمترین تعلق خاطر میهنپرستانهای دربارهی این بازی بنویسم. ایران در نخستین بازیاش، با رهبری داهیانهی کارلوس کیروش بهراستی کامروا بود. هم هوشمندانه بازی نیجریهی مغرور را خراب کرد، هم سیستماتیک دفاع کرد و هم موقعیتهای بسیار خوبی برای ضدحمله به وجود آورد که البته در روز بد اشکان دژاگه او نتوانست یک پاس خوب به گوچی بدهد و کار را تمام کند. واقعا شرایط بازی به شکلی بود که ایران میتوانست در ضدحمله به نیجریه گل بزند اما دریغ از یک پاس دقیق یا یک شوت توی چارچوب. درست است که برای دقایقی ایرانیها (بهخصوص نکونام که برخلاف انتظار، کاملا دستپاچه و مضطرب بود) ناشیانه زیر توپ زدند و حس بدی را به وجود آوردند، اما واقعا با «عقل» بازی کردند. همدیگر را خوب پیدا میکردند و جانانه میدویدند. اتفاقا ایران در بازی دیشب شانس نیاورد وگرنه برندهی بازی میشد؛ مساوی حاصل بازی سنجیدهی ایران بود چون نیجریه نتوانست حتی یک موقعیت نفسگیر روی دروازهی ایران بسازد. آه که اگر شانسی در کار بود… آن وقت ملتی منفجر میشد.
نکونام و حیدری و دژآگه کمتر از حد انتظار بودند. گوچی همانی بود که همیشه هست. و اینها واقعا خوب بودند: آندو، حاجصفی، پولادی، علیرضا حقیقی و البته سید جلال.
برای بازی با آرژانتین، نباید اضطرابی داشته باشیم. باید به بوسنی فکر کنیم. اگر بوسنی نیجریه را شکست بدهد کار ما رسماً تمام است اما اگر نیجریه بوسنی را ببرد امیدواری دستکم برای چند روز ادامه خواهد یافت. آدمیزاد به امید دلخوش است. همین چند روز را عشق است.
آلمان (۴) – پرتغال (۰)
مرد میدان: توماس مولر
آلمان دیگر آن تیم خشک و بیروح یک دهه قبل نیست. فوتبال را زیبا و باطراوت بازی میکند. تنها تیمیاست که به معنای واقعی برازندهی عنوان «تیم» است. و وقتی «تیم» در برابر جمع مشوشی از بازیکنان پرتغالی به رهبری ستارهی خودخواه و کمطاقتی به نام کریس رونالدو قرار میگیرد تفاوتها آشکار میشود. رونالدو یک دوقطبیساز تمامعیار است؛ گروهی شیداوار دوستش دارند و گروهی از او متنفرند. من به این گروه دوم تعلق دارم. در بازی با آلمان رفتارهای خودخواهانه و واکنشهای کودکانهاش شدیدا توی ذوق میزد. آلمان را با این بازی زیبا باید یکی از مدعیان اصلی این دوره دانست. مهم نیست که بعضی از بازیکنانش آنقدر درگیر وابستگیهای میهندوستانهی خودشان هستند که حاضر نیستند برای خواندن سرود ملی آلمان لب باز کنند (و شاید اصلا آن را بلد نیستند!) اما آلمان امروز برآمده از جامعهای هست که کمکم یاد گرفته مهاجران و کلهسیاهها را به عنوان انسان و بعد به عنوان شهروند بپذیرد؛ دستکم در فوتبال این ژست به چشم میآید و کار هم میکند.
آرژانتین (۲) – بوسنی (۱)
مرد میدان: مردی که تا شب بعد و بازی ایران – نیجریه آرام نمیگیرد
و بالاخره کسالتبارترین بازی این دوره. آرژانتین ۶۰ دقیقه هیچ چیز خاصی در چنته نداشت و بوسنی هم آن تیمینبود که از کندی و تنبلی آرژانتینیها استفاده کند. بوسنیاییها بارها در موقعیت ضدحمله قرار گرفتند اما اعتمادبهنفسشان خیلی خیلی پایین بود. بوسنی تیم رؤیایی و چالاکی که خیلیها میگویند، نبود. فوتبال را مکانیکی و فیزیکی بازی میکند. تکیهای اساسی بر مهاجم دیلاقش ژکو و ضربههای سرش دارد. میشود مهارشان کرد و ضدحمله را یادشان داد (باز هم تکرار میکنم که جای خلعتبری بدجور خالی است). برای تصمیمگیری دربارهی آرژانتین هنوز زود است. آنها سی دقیقهی پایانی بازی شمهای از واقعیتشان را نشان دادند. آنها صعود میکنند. بقیه بهتر است مشکل خودشان را خودشان حل کنند.
کار ایران در این گروه آسان نیست چون ایران تیم خوبی نیست اما این گروه در هر حال یکی از دو گروه آسان ممکن برای ایران است. نه نیجریه و نه بوسنی در حدی نیستند که مدام بر سخت بودن این گروه تأکید کنیم (کاری که چند ماه است همهی کارشناسان نابلد و ناقلای ایرانی میکنند). در واقع این ترفندی است برای توجیه پیشاپیش باخت و حفظ شأن کارشناسی! نیجریه و بوسنی در برآیند نهایی، جزو ده تیم ضعیف جام هستند. تجربه و تاکتیک و این مزخرفات را فراموش کنید. وقتی آماده نیستیم و توکلمان به خداست، باید کمربندها را سفت ببندیم، برویم بز بیاوریم. در چنین شرایطی همه چیز بستگی دارد به روحیه و شانس. روحیه را سرمربی میسازد و شانس را انرژی مثبت خود بازیکنها جذب میکند. فقط امیدوارم یک نفر مثل ابراهیم میرزاپور سال ۲۰۰۶ به هیکل خودمان افشانه نزند. به امید شانس و یک بازی با روحیه و حتی اعتمادبهنفس کاذب. ما نباید مضحکه باشیم. همین.
ایتالیا (۲) – انگلیس (۱)
مرد میدان: استوریج
هرگز ایتالیا را در شروع جام جهانی اینقدر سرزنده و حملهور ندیده بودم. پیشبینیام این بود که مسابقهای کسالتبار و متمرکز در میانهی میدان را خواهم دید. اما انگلیس هم بر خلاف تصورم، شاداب و زیبا بازی کرد و کلی موقعیت عالی را هم از دست داد. پس از شکست عجیب سه بر یک اروگوئه برابر کاستاریکا اوضاع این گروه پیچیده شده. چارهای نیست. گروه بیرحمیاست. دستکم یک تیم پرطرفدار باید قربانی شود، البته اگر کاستاریکا از خر شیطان پایین نیاید شاید بشود گفت دو تیم پرطرفدار! این انگلیس حیف است که نرود بالا. اروگوئه هم که کلا حیف است با آن بازی زیبا. لیکن چه چاره از بخت گمراه!
شاید اگر استوریج مصدوم نمیشد نتیجهی بازی چیز دیگری میشد. در روزی که انگلیسیها روی زمین موفق بودند و در هوا ناموفق، ایتالیاییها با یک گل کلاسیک انگلیسی (یک سانتر عالی و ضربهسر زیبای سوپر ماریو) پیروز شدند.
جام عجیبی است. بازیها مساوی نمیشوند، گل زیاد دارند و واقعا پرتحرک و زیبا هستند. وقتی ایتالیا از لاک دفاعی بیرون آمده تکلیف بقیه معلوم است. گویا دوران تازهای در بعد تاکتیکی فوتبال آغاز شده. کارشناسان باید بگویند. هنوز کمیبرای ذوقزدگی زود است اما لااقل فعلا همه چیز امیدوارکننده است.
هلند (۵) – اسپانیا (۱)
مرد میدان: لویی فنخال
دلبسکهی سبیلو و کچل (آدمهایی با این ویژگی معمولا دوستداشتنیاند) را اینقدر ماتمزده و متعجب ندیده بودم و اسپانیا را اینقدر شکننده و سست، و البته فنخال را اینقدر فرحاندود. هلندیها فیزیکی و خشن شروع کردند و مشت و لگد و آرنج را مثل فینال چهار سال قبل در دستور کار داشتند. اسپانیا جان نداشت تا از نفوذهای پرشمارش استفاده کند و داور هم سر گل سوم هلند قطعا اشتباه کرد و خطای آشکار روی کاسیاس را نگرفت و به این ترتیب انگیزههای اسپانیا را نابود کرد. اما اینها بهانه است. صدای تیکتاک تیکیتاکا درآمده بود و ریتم ماتادورها مثل فیلمها هی کندتر میشد. ستارههای دهنپرکن اسپانیا هم قشنگ وا دادند و تا جایی که راه داشت گل خوردند.
بعید میدانم این نتیجه محصول تفاوت کیفیت دو تیم باشد؛ گویی یک چیزهایی در پشت پستوی اسپانیا روبهراه نیست. دستکم این نتیجهی عجیب، راه میدهد که خودم را گول بزنم. بعد از برد شیلی برابر استرالیا با یک بازی نسبتاً خوب و زیبا، اسپانیا برای صعود چارهای جز شکست دادن شیلی و استرالیا ندارد. اولین بازیهای جام را نمیشود ملاک دانست. اما بازی دوم تیمها کار را یکسره میکند. اسپانیا خودش کاری کرد که در بازی دوم کارش یکسره شود؛ یکسره سقوط یا یکسره صعود.
از هر چیز بگذریم گل با ضربه سر زیبای فانپرسی خودش یک دنیا میارزید.
شاید اشتباه از من است که اسپانیاییها را ماتادور دانستم. پیش از بازی، یکی از روزنامههای ورزشی اروپایی تصویری ساختگی از فنخال را در لباس ماتادوری منتشر کرده بود که پارچهای سرخ در دست داشت و در حال رام کردن اسپانیاییها بود. درست حدس زدید: اسپانیاییها لااقل دیشب ماتادور نبودند، بلکه شدیدا گاو بودند!
نکتهی انحرافی: بعد از کی روش و پاناتینایکو و… حالا دگوژمان هلندی هم رفته روی اعصاب.
برزیل (۳) – کرواسی (۱)
مرد میدان: نیشیمورا
بازی افتتاحیه. فیفا نسخهی کوتاهشدهای از سرود ملی برزیل را برای این بازیها در نظر گرفته اما برزیلیها همچنان که پیشتر اعلام کرده بودند مصمم هستند خودشان سرود ملیشان را تا انتها بخوانند. حس میهندوستانهی رقتانگیز خواندن سرود ملی با رگهای متورم گردن، در حالی که چند قدم دورتر از ورزشگاه (این آرایش بهدقت چیدهشده) باتوم و گاز اشکآور و فریاد و ضجه در جریان است… .
داور ژاپنی، بی هیچ تردیدی بد داوری کرد. و تعداد خطاهای ویرانگرش بیش از یکی دو تا بود. پنالتی الکی تقدیمیبه برزیل فقط یکی از آنها بود. فیفا دوست ندارد شور برزیلیهای آمادهی انفجار به این زودی فرو بکشد. گویا دستور این است: برزیل باید حتما به جمع چهار تیم بیاید. حرف نباشد!
جام جهانی از همین آغاز، زشتی مناسبات قدرت در فوتبال را به رخ میکشد. اتفاقا به همین دلیل است که فوتبال در این سطح، زمینهی بسیار مناسب و پرباری برای خوانشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
فعلا بازی جوانمردانه را فراموش کنید: هیجان را طبق سناریوی ما تجربه کنید! (حضرت فیفا)
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
بلیطشون رو زود خرج کردن. ببینیم جلوی بقیه تیمها میخوان چیکار کنن
———-
پاسخ: تعبیر بسیار جالبی به کار بردی بهمن جان. برزیل اصلا آن تیم مقتدر بیچونوچرای قصهها نبود. اما شاید در ادامه بهتر شود ( که امیدوارم صد سال سیاه نشود!).
سلام آقای کاظمی
با شما به شدت موافقم و هیچوقت اینجور مهندسی کردن های ظاهرا حرفه ای اما عملا و علنا نشیانه رو درک نکردم.
ولی خداوکیلی یه سئوال دارم :
اگر در بازی ایران-نیجریه به صورت سهوی مشابه همین اتفاق بازی برزیل-کرواسی بیفته (یعنی بازی ۱-۱ باشه و داور یه پنالتی به ما تقدیم کنه و گل سوممون رو هم با ضدحمله و خطا به ثمر برسونیم و ۳-۱ ببریم) راست و حسینی شما به عنوان یه هموطن منصف چه واکنشی جز خوشحالی و عدم احساس عذاب وجدان نشون میدی؟
میخوام بگم تا جایی که به برزیلی ها مربوطه اونها احساس می کنند روی شایستگی هاشون بازی رو بردند و از نظر اونها هیچ قضاوت نامنصفانه و عمل رذیلانه و یا غیراخلاقی هم انجام نشده. کما اینکه ما هم به اینکه گل کریم باقری در بازی با استرالیا آفساید بوده (آفساید خداداد عزیزی) اهمیتی نمیدیم و فقط به این اهمیت میدیم که بازی رو بردیم و با شایستگی هم بردیم و تازه ساندروپل (داور مجاری بازی ایران-استرالیا) رو هم سرزنش می کنیم که چرا در روزگاری که گرفتن وقت تلف شده و اعلام اون توسط داور امری مرسوم نبوده ۸ دقیقه وقت تلف شده گرفته.
موافق نیستید؟
————-
پاسخ: سلام. تحلیلتان در کل درست است. در پست قبل سوآرز اروگوئهای را در بازی با غنا در جام ۲۰۱۰ مثال زدم. از نظرگاه مردم اروگوئه او عملی بهشدت میهنپرستانه و ارزشمند را مرتکب شد.
اما اگر قرار است صرفا نظر شخصی من طرح شود: باید کمی جرأت به خرج بدهم و بگویم که من چندان تابع احساسات میهنپرستانه نیستم و نقد منصفانه را ترجیح میدهم. گاهی پیروزیهای ملی میتواند گشایشی اندک در وضعیت زندگی خفقانزدهی ما ایرانیها ایجاد کند و من هم به عنوان یک شهروند ایرانی از رخ دادنش استقبال میکنم اما از این محدوده فراتر نمیروم و چیزی به نام میهنپرستی به معنای یک راهبرد ماکیاولیستی را نمیپسندم. در بازی با استرالیا ما به هیچ وجه مستحق برد نبودیم اما خود استرالیاییها آن رخداد را به تقابل نژادی تبدیل کرده بودند و اشتباهشان همین بود. واقعا اشتباه کردند. بحث جالبی است میشود مفصل دربارهاش نوشت.
در بازی هفته قبل والیبال ایران و برزیل، داور در یک مقطع حساس یک امتیاز را به اشتباه به تیم ایران داد (سرویس برزیل در زمین ما خوابیده بود و داور اوت اعلام کرد) اگر آن بازی سه بر صفر تمام نمیشد و مثلا سه بر دو به نفع ما میشد، آن یک امتیاز برای من واقعا آزاردهنده میشد. اما در بازی دیشب برزیل و کرواسی، هر دو گل دوم و سوم برزیل مسآله داشت. فضای بازی به شکلی نبود که برزیل مستحق برد باشد. اشتباههای داور کاملاً تعیینکننده و مهلک بودند.
همیشه از برزیل بدم میومده. از همون اولین جام جهانی که یادمه یعنی جام ۹۴… هیچوقت یادم نمیره، ساعت چهار صبح بیدار شدیم برای دیدن بازی سوئد-برزیل. توی اون جام سه برادری طرفدار سوئد بودیم، بخاطر توماس برولین و اون چرخشهای مشتکردهی بعد از گلش و کنت اندرسون بخاطر اون ژست منحصربهفردش که انگشت اشارهی دو دستش رو با یه حالت کاریزماتیکی میگرفت جلو. فقط خواهرم طرفدار برزیل بود. وقتی روماریو اون گل رو در دقایق پایانی زد واقعاً از شدت خشم داشتم میترکیدم. مخصوصاً با خوشحالیهای خواهر!
ولی برزیل امسال اگر خیلی هنر کنه به نیمهنهایی برسه. اصلاً تیمی نبود که بخواد قهرمان بشه
——————
پاسخ: مواظب باش آبادانیها نشنون اینو!
انتقامى که هلند از اسپانیا گرفت، قیصر از برادران آب منگل نگرفت
—————
پاسخ: دقیقا ولی خیالم راحت شد که دو – یک یا سه – یک نباخت چون در اون صورت به کیفیت بازیش ربط میدادیم اما حالا میشه گفت قضیه خیلی سوداییه. یه جور مازوخیسمه.
سلام،
برزیل قهرمان شه؟ عمراً
هلند انصافاً چشم نواز بازی کرد، استارت روبن رو گل چهارم ویران کننده بود، کاش یه کم گذشت بیشتری داشتند و تو هیجده بهم پاس میدادند، حیف شد، می شد قشنگ دو سه تا دیگه زد به این تیم بی ظرافت و کسل کننده ی اسپانیا
آقارضا جام پرگل شروع شده، به نظر دوران نتیجه گیری فوتبال تدافعی سر اومده…
—————
پاسخ: سلام. زیاد خوشبین نباش. هنوز ایتالیای دفاعی رو ندیدی.
بهنظرم آنتیتز تیکیتاکا در این یکیدو ساله کاملاً پیدا شده. فقط به کمی تمرکز در فاز دفاع نیاز هست و یکیدو بازیکن سرعتی برای اتخاذ تاکتیک ضدحمله. توی نیمهنهایی جام باشگاههای اروپای امسال که رئال و بایرن با هم بازی داشتن، دوستی که همیشه نتایج بازی رو ازم میپرسه خواست بازی رو پیشبینی کنم و بدون تردید گفتم «برد قاطع رئال، بایرن حتی گل هم نمیزنه». با وجود رونالدو و گرت بیل و بنزما مثل روز روشن بود که فوتبال مالکانهی بایرن جواب نمیده…. دیشب هم ماجرا مشابه بود؛ با این تفاوت که تنها بازیکن سرعتی هلند روبن بود و البته قدرت تمامکنندگی فانپرسی و اشتباهات خط دفاعی اسپانیا (و بهویژه پیکه) هم به این برد قاطع دامن زد.
———–
پاسخ: به یک بازنگری اساسی در تیکیتاکا نیاز است! تیکیتاکا رو اگه با سانتر و سرزنی بشه تقویت کرد سیستم بیمهاری رو به وجود میاره.
هلند واسه همه تیمها ۴/۵ تا کنار گذاشته.
گل دوم روبن باید یکی از بهترین گلهای جام بشه. کدوم بازیکنی می تونه با اون سرعت کورس بزاره و وقتی به دروازه برسه استپ کنه . توپ رو زیر پاش گم نکنه. تعادلش حفظ بشه. و تو سر توپ بزنه و با خیال راحت و دقت بهترین تصمیم رو بگیره.
———–
پاسخ: تجربه میگه زود قضاوت نکنیم بهتره. معمولا تیمهایی که خوب شروع میکنن بعدش خراب میکنن و برعکس!
سلام،
آقا رضا دیدی بیخود نگفتم، این بازیهای پرگل نشون می ده دوره جدیدی شروع شده، مهم ترین خصیصه اش هم تربیت مهاجمان حرفه ای هست که ضربه آخر رو خوب می زنن. شما به گل های فن پرسی، روبن، استوریج و حتی گل های سایر تیم ها نگاه کن، یا حتی گل گوچی خودمون به کره، نوعی از هوش و نبوغ در زدن تیر خلاص مشهوده. البته برای رسیدن به موقعیت گل هافبکهایی تربیت شدن که پاس های تودر بینظیری ارسال می کنند. به نظرم سیستم جدید به این شکله:توپ با پاس های کوتاه از دفاع به هافبک طراح می رسه و بلافاصله با استارت مهاجم هدف چه در طول و حتی در عرض، پاس تودر به سمتش ارسال میشه، شما در این سیستم باید یک یا دو مهاجم هدف داشته باشی که خوب استارت بزنن، خوب شوت بزنن و با فضاسازی راه رو برای هافبک مهاجم های پشت سرشون باز کنند. مطمئناً ایران خودمون هم از این تاکتیک استفاده می کنه. حالا هرچقدر ابزار این کار رو بیشتر در اختیار داشته باشی موفق تری. نمونه مثال زدنیش هم هلنده که با وجود فن پرسی و روبن سه گل از ۵ گل رو اینطوری به اسپانیا زد. همینطور گل آخر کاستاریکا، گل انگلیس، گل ایتالیا و چند تا گل دیگه. دقت کردین تعداد شوت های پشت هیجده هم چقدر رفته بالا. از اثرات بدنسازی خوبه ها…
تا به حال که جام من رو سیراب کرده از بازی های دیدنی .
صحنه برگزیده دیروز برای من ، بازی کلمبیا – یونان بود که تقریبا کل ورزشگاه در اختیار زردپوشان کلمبیایی بود . به جرات کلمبیا در خونه خودش بازی می کرد .
ژاپن هم متاسفانه کمتر از حد انتظار ظاهر شد. شاید هم قدرت فیزیکی وحشتناک ساحل عاج ، عامل نتیجه بود .
بی صبرانه منتظر بازی آلمان – پرتغال هستم
اصلا مهم نیست که اسپانیا در بازی اول رسما یه سری به دبلیو سی زد! این مهمه که هنوزم نظر من به نظر اسپانیا نزدیک تره.
اگر شب گذشته ایران متعادل بازی میکرد و میباخت، سرخوردگیاش برایم کمتر از این میبود که از ثانیه اول بهطور مطلق دفاع کند و تساوی بگیرد؛ ما حتی نیجریه را محک هم نزدیم! آنطور که از بازی پیدا بود برنامه این نبود که «اول گل نخوریم بعد…» بلکه میخواستیم «کلا گل نخوریم و دیگر هیچ». در واقع ما (تا الان) ضعیفترین تیم جام هستیم، نه شجاعت و جسارت حمله داریم و نه انسجام تیمی. استرالیا و ژاپن با وجود اینکه حریفان سرسختی پیشِ رو داشتند و شکست خوردند دستکم حُسنشان این بود که فوتبال بازی کردند و مستحق چنین شکستی نبودند. ما تا زمانی که شجاعت بازی کردن نداشته باشیم نقاط قوت و ضعفمان عیان نمیشود. معلوم نیست تا کی میخواهیم فقط به صعود کردن به جام جهانی ببالیم؛ گیریم از گروهمان هم صعود کنیم، بعد چه؟ آیا این بدین معنیست که فوتبال ما پیشرفت کرده؟ گرچه اگر صعود کنیم – که نمیکنیم- آنقدر در بوق و کرنا میکنند تا فراموش کنیم که هنوز اندر خم یک کوچهایم.
————
پاسخ: موافق نیستم. به نظرم ایران بهجز چند دقیقهی کوتاه، دستوپابسته دفاع نکرد بلکه «زیبا» و نظاممند دفاع کرد و ضدحملههای خوبی هم تدارک دید که همه نصفهنیمه ماندند. اگر روز بد دژآگه نبود حادثهی بزرگی رخ میداد.
به نظرم زیبا بازی کردن برای تیمی با بضاعت اندک اهمیتی ندارد. مورینیو این را قبلا ثابت کرده.
سلام
به نظر من بازی ایران و نیجریه خوب بود, وبه قول شما اگه دژاگه بهتر بازی میکرد,مطمئنا برنده بازی ما بودیم و میتونستیم ۳ امتیاز بازی رو بگیریم.
آندو خیلی خوب بود و مهرداد پولادی هم با جون و دل دفاع کرد.و بیش از انتظار بود.
ضمنا,من به کی روش اعتماد دارم.چون حس میکنم داره شطرنج بازی میکنه و میدونه چه مهره هایی رو باید کجا بذاره. …..
خیلی منتظر بودم نظرت رو دربارهی بازی دیشب بخونم اما باید بگم که کاملاً باهات مخالفم. من فکر نمیکنم که ایران بازی نیجریه رو «خراب» کرده بلکه خود نیجریه افتضاح بازی کرد دیشب؛ بهطوریکه میتونم بگم تا اینجای کار و بعد از ایران، ضعیفترین تیم جام جهانی بوده. در نیمهی دوم پنج-شش بار توپ رو در میانهی میدان دودستی تقدیم کردن به بازیکنهای ما و اگر تیممون حتی اندکی به فکر «فوتبال» بازی کردن بود میتونست بهراحتی از این فرصتهای بادآورده استفاده کنه. در واقع ایران موقعیتهای بسیار خوبی برای ضد حمله نداشت، بلکه چندین و چند پتانسیل بسیار خوب برای شکل دادن ضد حمله داشت که جز یکی یا اساساً عقیم موند و یا به بیراهه رفت…
من یک پرسش اصلی دارم. اینکه با این سبک فوتبال بازی کردن هدفمون از اومدن به جام جهانی چی بوده؟ مسلماً امید چندانی که به صعود نداریم، چون اگر میخواستیم تیمی رو ببریم باید همین نیجریه رو شکست میدادیم که با محافظهکاری محض این فرصت به هدر رفت. انتظار هم که نباید داشت باشگاههای اروپایی بعد از جام جهانی از تیممون لژیونر بگیرن چون اساساً این سبک بهگونهای نیست که تکچهرههایی رو در کانون توجهات قرار بده. چیزی که عصبیم میکنه از بازی دیشب اینه که ایران حتی جرئت پاسکاری در وسط زمین رو هم نداشت. به قول گزارشگر آلمان: «نمیدونم چرا ایرانیها نمیخوان توپ رو داشته باشن!». پس با این وضعیت دستاورد این جام جهانی برای فوتبال این کشور چی باید باشه؟ وقتی حتی نمیتونیم نفرهای خودمون رو به صورت تکی به فوتبال دنیا معرفی کنیم، فایدهاش چیه؟ حالا فرض کنیم اصلاً دو تا مساوی دیگه هم از دوتا بازی آینده گرفتیم. شخصاً حاضر بودم مثل نیمهی اول بازی با مکزیک ۲۰۰۶، یا نیمهی اول بازی با یوگوسلاوی ۹۸ بازی کنیم ولی ببازیم. حداقل بعد از اون بازیها چهارتا از بازیکنامون رفتن بوندسلیگا و چند تا لیگ اروپایی دیگه…
و مطلب دیگه اینکه باز هم برخلاف تو، کیروش رو مربی فهیم و با شعور تاکتیکی نمیدونم. اتفاقا خیلی از مشکلات تیم ملی زمانی شروع شد که خوشاقبالی محض رو به شعور تاکتیکی کیروش نسبت دادیم. عمیقا اعتقاد دارم که اگر ده دور دیگه بازیهای مقدماتی جام جهانی با همین مربی، همین بازیکنها و همین شرایط تکرار میشد، تیم ملی صعود نمیکرد. خوشبختانه حافظهی تاریخیم کار میکنه و یادمه چطور ازبکستان رو دقیقهی ۹۲ بردیم اونم با توپی که یک متر از دروازهمون رد شده بود و داور ندید. و باز یادمه توی دو بازی معجزهآمیز چطور کره رو شکست دادیم. اینها همه اتفاقهای نادری بود که با این دامنهی توالی هر ده سال یکبار هم در فوتبال اتفاق نمیافته. و بدا به حال ما که اتفاق افتاد و به درک فوتبالی کیروش نسبت داده شد. حداقل اگر بنای تاکتیکی تیمی دفاع مطلق و ضد حمله است، چه خوبه که روی اون بخش ضد حملهش هم کار بشه و توی بازیهای تیم نمودی داشته باشه.
————
پاسخ: اجازه بده قانع نشم 🙂 مخالفم.
سلام،
۱- ایران: با نظر دوستان مخالف بازی تدافعی ایران به شدت مخالفم. این بازی تاکتیکی ترین بازی تاریخ فوتبال ایران بود. از این لحاظ که کادر فنی و تک تک بازیکنان آگاهانه گل نخوردن و بازی تدافعی به سبک چلسی مورینیو رو (حداقل در نیمه خودی) به خوبی اجرا کردند. شیوه دفاعی ایران زون پرس بود به این علت که کی روش با شناخت از تواناییهای بازیکنانش و همینطور قدرت حریف می دانست که پرس چند نفره باعث خستگی و ایجاد حفره در قلب دفاع میشه. نیجریه برعکس به خاطر بدنی بالا و کلاس بالاتر بازیکنانش به شدت پرس می کرد و علت اصلی عدم بازیسازی ایران برای گوچی همین پرس سنگین بود که مجبور می کرد بچه ها بکشن زیرش!!! وظابف تک تک بازیکنان مشخص بود و انصافاً در فاز دفاعی با بهترین کیفیت ممکن اجازه ایجاد حتی یک موقعیت مسلم به حریف داده نشد. دوستانی که از تیم ملی توقع بازی جسورانه دارند باید انصاف رو رعایت کنند. این تیم سالهاست دیگه جذاب، جسور و تهاجمی بازی نمی کنه. همینکه حداقل استانداردهای دفاع رو رعایت می کنه باز جای شکرش باقیه. انصافاً با این بضاعت توقع فوتبال تهاجمی رو هم نباید داشته باشیم. از تیمی که بهترین هافبک طراحش به بهانه ای واهی از حضور در تیم سرباز می زنه، بهترین بازیکناش هافبک دفاعی (آندو) و دفاع وسط (سید جلال) هستند و استاندارد بازیکناش در حد لیگ قهرمانان آسیا هم نیست چرا توقع بازی تهاجمی داریم؟؟؟ تیم برانکو رو یادمون رفته چطوری تو اولین بازی حال همه رو گرفت؟ همه اعتراض نمی کریدم که چرا علی دایی فیکس بازی میکنه؟ چرا علی کریمی معجزه نمی کنه؟ تازه اون تیم ستاره های به مراتب اسم و رسم دارتر و بهتری داشت. تیم ۹۸ هم که مشخصه بهترین تیم تاریخ ایران بود. انصافاً مقایسه این تیم با این تیم ها قیاس مع الفارق !! هستش.
آلمان: به احترام این تیم فقط باید کلاه از سر برداشت. با این نسل سازی پشت سرهم آلمانها تیمشون حالا حالاها تو هر تورنمنتی جزو ۴ تاست.
—————
پاسخ: سلام. همه چیزهایی که میخواستم بگم ولی حالش را نداشتم تو گفتی. ممنون.
قصد دامن زدن بر بحثها رو ندارم، مشخصاً تفاوت دیدگاهها خیلی پررنگتر از این حرفهاست که بشه با کامنت گذاشتن همسو بشه (و اصلاً قرار هم نیست چنین اتفاقی بیفته). فقط روی این نکته تأکید میکنم که کسی صحبت از بازی تهاجمی نکرد و جسورانه بازی کردن هم لزوماً به معنای تهاجمی بازی کردن نیست. کل بحث روی این رویکرد ظریف اما مهمه که وقتی تیممون بازی دفاعی رو انتخاب میکنه و میبینه بهراحتی توانایی ضد حمله زدن رو داره، چرا اقدامی برای استفاده از این پتانسیل نمیکنه؟.. چرا وقتی بازیکنی وسط زمین صاحب توپ میشن، نمیبینیم که سهچهار بازیکن کنارش شروع کنن به سرعت دویدن توی فضاهای خالی؟… مگر ضد حمله به روشی غیر از این استارت میخوره؟
—————
پاسخ: اتفاقا خوبه که به بحثها دامن بزنیم تا از هم چیزی بیاموزیم و به هم یاد بدیم. قرار هم نیست متقاعد بشیم. ایران چند بار خواست ضدحمله رو ترتیب بده اما زورش نرسید واقعا. پاسها به مقصد نرسیدند. قضیهی بکشبکش هم با نهایت تاسف بیشترین جلوهاش در کسی بود که فکرش را نمیکردیم: جواد نکونام. نکونام واقعا بد بود. دلیلش هم مشخصه. انتظارها ازش بالاست و اونم فکر می کنه مهمترین چیز اینه که ما گل نخوریم. پس با تمام وجود میکشه زیرش!
و یک نکتهی فنی مورینیویی: اگه ضدحمله با چهار پنج نفر انجام بشه اونوقت نفرات عقب هم ناخواسته میکشن جلو و بعد بلافاصله در معرض ضدحملهی حریف قرار میگیری چون گارد دفاعیت شکسته. کیروش آگاهانه ضدحمله را با نفرات کم در دستور کار قرار داده بود.
شاهد عزیز بیا و یه با با انصاف به بازی نگاه کن، به تیم ایران و به ابزار مربی، ضد حمله زهرناک رو تیمی می تونه به خوبی انجام بده که اولاً دفاع وسط های بازیساز داشته باشه یعنی توپ برگشتی رو بلافاصله و در کمترین زمان برسونه به بالهای کناری (در سیستم ۴-۲-۳-۱) که در حالت ضد حمله بلافاصله از بین دو لایه هافبک وسط و خط دفاعی حریف حرکت نفوذی رو آغاز کردند، همزمان مهاجم نوک و هافبکهای کمکش به سمت محوطه جریمه حریف حمله می کنند حالا این ضد حمله یا در دهانه !!! دروازه به مهاجم نوک می رسه یا با پاس به بیرون به دو مهاجم کاذب، نتیجه هم گل شیک و مجلسی هست که کاشته !!! میشه تو دروازه، مثالش هم گل فن پرسی و گلهای روبن به اسپانیاس، یا ضد حمله های آلمان، یا گل اول بلژیک، یا گل سوم کاستاریکا، یا گل سوم برزیل به کرواسی، یا گل ما به کره یا … حالا شما برای اجرای نقشه تو تیم ایران که دقیقاً تاکتیک کی روش هم بود نیاز داری پاس صحیح دفاع برسه به دژاگه، خسرو حیدری یا حاج صفی و گوچی هم خیز برداره به سمت دروازه، انصافاً چندجا این حرکت انجام شد مثل سانتر پولادی برای دژاگه ولی نکته اش اینه که ما نه همچین دفاع بازیسازی داریم، نه هافبک طراحی که پاس تودر بده و نه بالهای کلاسیک و رفت و برگشتی سریعی در سطح جام جهانی (با احترام به خسرو و حاج صفی) پس کی روش دستور میده وظایف دفاعی بدون ذره ای اشتباه انجام بشه و اگر فرصتی مثل بازی کره پیش اومد گل هم زده بشه، حالا شما بگو با این ابزار شما بودی تیم رو با چه نقشه ای میفرستادی تو زمین؟ آیا میشه به بالهای کناری دستور داد بیشتر تو زمین حریف باشند و دژاگه بره پشت سر گوچی و نکونام یه خط بیاد جلو تا پشت هیجده حریف شوت بزنه؟؟؟ نمیشه برادر من… نمیشه
مطلب مفصلی نوشتم راجع به سیستم بازی ایران که متاسفانه ذخیره نکردم و پاک شد…
دوست عزیز بحث ضد حمله به طور خلاصه ابزار می خواد، شما توپ رو میدی به حریف و منتظر فرصت میمونی تا با جلو کشیدن حریف از روزنه های ایجاد شده بین لایه های نفوذی حریف در حمله و دفاع با حداکثر سه یا چهار پاس برسی به دروازه حریف، برای اینکار شما باید مدافعین بازیساز داشته باشی و به محض دریافت توپ از حریف جلو کشیده ، بالهای کناری به سرعت برق و باد برن بین لایه ایجاد شده بین دفاع و هافبک حریف، همزمان مهاجم هدف و مهاجمین کاذب به سمت دروازه حرکت کنند، با ارسال پاس به دهانه!!! دروازه برای مهاجم هدف یا پاس به بیرون برای مهاجمین کاذب دروازه فرو میریزه، نگاه کن به گلهای آلمان، هلند، برزیل، کاستاریکا، بلژیک و… وحتی گل خودمون به کره، حالاخوتون بگید انصافاً کی روش یه همچین ابزاری در اختیار داره که تیمشو برای گل نخوردن و بعد گل زدن بفرسته تو زمین؟؟؟… نداره دیگه برادر من.
بیا ضد حملههای کلاسیک رو بیخیال بشیم برادر من. پنج-شش بار در طول بازی نیجریهایها توپ رو درست در وسط زمین تقدیم کردن به یاران ما. این صحنهها رو امیدوارم دقت کرده باشی. این حالتی که پیش اومده و دارم بهش اشاره میکنم چندین مرحله جلوتر از روشی است که شما توضیح دادی برای شروع یک ضد حملهی کلاسیک. خیلی از مقدماتش خودبهخود ایجاد شده و نیاز به دفاع وسطهای پابهتوپ هم نداره. خب چه اتفاقی بعدش افتاد؟ ابداً تلاشی برای صورت گرفتن ضدحمله صورت نگرفت. حتی یکبارش رو یادمه که با خودم حرص میخوردم چرا اینها نمیدون؟ اگه کمی به ساقهاشون فشار بیارن میتونن موقعیت ۵ به ۳ ایجاد کنن. وقتی به این صحنهها دقت کنی متوجه میشی که این فاز تدافعی خیلی خیلی محافظهکارانهتر از چیزیه که در فوتبال دیده میشه. بعضی جاها حتی این خنثی بودن به بیتفاوتی پهلو میزد و تعجببرانگیز میشد. دیدن این صحنهها حداقل برای من اصلاً قابل قبول نیست و وقتی واکنشهای خرسندانه رو پس از بازی تیم ملی در شبکههای مجازی و حقیقی دیدم، شک کردم که آیا همگی یک بازی رو دیدیم یا نه. از نظر من بازی یک آبروریزی تمامعیار بود (به ویژه نیمهی اولش) و سطح کیفیش حتی قابل قیاس با مقدماتی جام ملتهای آسیا هم نبود.
در پاسخ به رضای عزیز هم باید بگم که اصلاً صحبت من اینه که باید ضد حملههای چهار-پنج نفری انجام میشد. مگر مربی سطح بازی نیجریه رو نمیبینه و یک نیمه وقت نداره تا آنالیزهای خودش رو کامل کنه؟… خب وقتی میبینه نیجریه اینقدر شکننده است، فضا میده به تیممون و حملاتش هیچگونه زهر و خلاقیتی ندارن، چرا نباید به فکر ضدحمله باشه؟ همون موقعیتی که توسط سانتر پولادی ایجاد شد با پنج-شش پاس متوالی شکل گرفت. واقعاً اینقدر جسورانه تلقی میشد که بخواهیم بعد از اون تیم رو در معرض ریسک بدونیم؛ اون هم جلوی این تیم نیجریه؟… اگر جلوی آرژانتین بازی میکردیم حرفت رو قبول میکردم که مسی و آگرو و دیماریا رو داره. ولی این تیم نیجریه ابداً «هیچ» چیزی نداشت و معتقدم کیروش یک بخت طلایی رو برای گرفتن سه امتیاز از دست داد.
پ.ن: استرالیای امشب رو نگاه کنید. جلوی هلندی بازی میکرد که روز اول اسپانیا رو له کرده بود. نه نیجریه هلند بود و نه ایران خیلی پایینتر از استرالیا. فقط مربی و بازیکنانش از مقادیری تستیکل بهره میبردن!
————–
پاسخ: همین که مکررا میگویی که نیجریه هیچ چیزی برای عرضه نداشت ناخواسته در خدمت اثبات این مدعاست که سیستم بازی سنجیده و آگاهانهی ایران بهشدت نیجریه را کلافه کرده بود و اجازهی خودنمایی را از آنها گرفت. از یک جایی به بعد نیجریه واقعا عصبی شده بود. باز هم تکرار میکنم که برای ضدحمله اقدام کردیم اما دژاگه در روز بدش نتوانست توپ را پشت مدافعان نیجریه بفرستد وگرنه حالا غرق شور و شادی بودیم.
سلام آقای کاظمی
هیچوقت یادم نمیره در کامنت دوم همین پست راجع به وطن پرستی مکیاولیستی صحبت می کردیم و اینکه اگر با ناداوری به گل برسیم و ببریم ملت ما فراموش خواهد کرد یا نه اما هیچوقت حتی در مخیله ام هم نمی گنجید اینکه ما اون هم جلوی آرژانتین اینطور بازی کنیم که اونا با حمایت رسمی داور (باور کنید اینو بدون تعصب میگم) و با گل دقیقه ی ۹۲ بازی رو ببرن. ما ایرانی ها که هیچوقت فراموش نمی کنم یار دوازدهم سبزپوشی رو که در تیم آرژانتین بازی میکرد. به نظرتون تاریخ فراموش میکنه؟ امیدوارم فراموش نکنه.
————-
پاسخ: سلام. چه شب خوبی بود. مهم نیست. ایران خوبتر از آن بود که بخواهیم ناراحت باشیم. بیا انرژی مثبت را بفرستیم برای بازی آخر.
سلام،
این بازی برای من بهترین بازی تاریخ تیم ملی شد. خوشحالم بعد از سالها اضطراب و دلهره برای یک بازی فوتبال به جونم افتاد. ممنونم از تک تک بازیکنان کشورم برای اینکه دوباره بعد از سالها ضربان قلبمو بردن رو هزار، این باخت تلخ و شیرین ترین باخت تاریخ فوتبال ایران هست. تلخ از بابت بعد وقتی و از بد کسی گل خوردیم، و شیرین از این بابت که این بازی شجاعانه
، هوشمندانه و تاکتیکی ادامه راه بازی قبلی بود، آنالیز بازی بمونه برای بعد، نکته اینجا بود که ما میدونستیم باید چکار کنیم و آرژانتین نمی دونست این دفاع رو چطور باز کنه. به نظرم امشب ایران برخلاف بازیهایی از این دست که غیرت مقطعی باعث خوب بازی کردنشون میشد کاملاً هوشیار، بابرنامه و “با غیرت” بود. شانس فاکتور گمشده ما بود، و داور یار دوازدهم حریف، گفتنی و نوشتنی زیاد هست برای بازی امشب، مستر کی روش نشان داد هیچ وقت خودتو دست کم نگیر… ممنونیم مرد خوش تیپ، دلارهای نفتی حلالت
————-
پاسخ: سلام. چه خوب بودیم و چه حس خوبی بود. عاشق این مرد پرتغالیام.
با سلام مجدد
درست میگید آقای کاظمی. باخت ما بسبار سرافرازانه بود و طوری بازی کردیم که حداقل من یکی تا ساعت ها خوشحال بودم. شب هم شب خوبی بود و البته بسیار عجیب. حیرت عادل فردوسی پور و رضا جاودانی و فریادهای بلند و پی در پی سرهنگ علیرضا علیفر در حین بازی نیجریه-بوسنی (که فکر کنم بنده خدا در دوران سرهنگیش انقدر فریاد نزده بود) بلکه توپ یه طوری بره توی دروازه ی نیجریه و بوسنی نبازه (بخوانید نیجریه چهار امتیازی نشه و شانس ما برای صعود کم نشه) همه و همه تنها بخشی از احساسات ما ایرانی ها بود. امشب انگار بعد از مدتها یه درام چند ساعته ی متحیرکننده مملو از حوادث رو تماشا کردم اما عجیب آنکه بدشانسی ها و ناداوری ها به صورت سلسله واری علیه تیم ملی ایران بود و بعد از بازی نیجریه-بوسنی چنان اعصابم بهم ریخت که تا چند دقیقه فقط می خندیدم ! امیدوارم آرژانتین جوانمردانه مقابل نیجریه بازی کنه و نیجریه رو ببره بلکه ما هم با برد مقابل بوسنی بتونیم صعود کنیم. خداوکیلی خیلی حیفه این تیم ایران نره مرحله ی حذفی.
جملات عجیبی الان داره مغزمو قلقلک میده که از تاثیرات تماشای این درام به غایت عجیب و غریبه. برای شما هم میذارم این جملاتو تا ببینم شما هم حس منو دارید یا نه :
فیفا خطاب به بوسنی : میخواهید صعود کنید؟ درست است که از طرف صرب های قاصب مورد ظلم قرار گرفته اید اما دیگر پررو نشوید! شما در اولین حضورتان در جام جهانی سرشکسته نخواهید بود! به همین قانع باشید شاید دوره های بعدی یه فکری برایتان کردیم!
فیفا خطاب به ایران : میخواهید صعود کنید؟ چه غلط ها! میدانیم که به شدت امیدوارید اما بدجوری ما را دست کم گرفته اید! نگرفتن پنالتی روی دژاگه تنها شمه ای از قدرت لایزالی بود که برای مهندسی نتایج جام در اختیار داریم. مگر ندیدید در فینال جام ۱۹۹۰ میان آلمان-آرژانتین چگونه با اعطای کارت های زرد و قرمز پرشمار به بازیکنان آرژانتین و تقدیم یکی از مشکوک ترین پنالتی های تاریخ جام به آلمان اشک مارادونا را هم درآوردیم؟! شما که جای خود دارید! شما نهایتا اجازه خواهید داشت مثل جام جهانی ۹۸ با سربلندی حذف شوید! تازه اگر ما کوتاه بیایم آمریکا ممکن است پدر ما را درآورد چون اصلا خوش ندارد شما با دست بالا وارد مذاکرات هسته ای شوید. پس همینی که هست. دیگر هم حرف نباشد! خفه !!!
فیفا خطاب به تمام رقیبان برزیل : آنچنان جام جهانی را به نفع برزیل مهندسی خواهیم کرد که همه انگشت به دهن بمانند و تا چند ساعت فقط قدرت بر زبان آوردن چنین جمله ای را داشته باشند : ((شیش سیخ جیگر سیخی شیش هزار)). میگویید نه؟! بشینید و تماشا کنید که چگونه برزیل به جمع چهار تیم پایانی صعود داده خواهد شد!
————
پاسخ: سلام. حرف دیروز مارادونا دربارهی دلیل طرفداری آشکار فیفا از تیمهای بزرگ به دلیل مسائل مالی را باید کاملا جدی گرفت.
لحظه به لحظه ای که از بازی آرژانتین می گذشت و همه احتمالا مات و مبهوت به تصویر و دلخوشی مساوی گرفتن از آرزانتین و با حتی برد ( خدارو شکر که نبردیم !! و با این باخت و این انگیزه امید بیشتری به صعود دارم تا برد !! ) بودند ، من به فراموشی مردم ایران و عدم تناسب جا و جایگاه مدیران این کشور و لبخند وحشیانه کفاشیان که همیشه نفرت انگیز بوده برام و نزدیک شدن ساعات پایانی همراهی بهترین مربی تاریخ فوتبال ایران( به نسبت زمان و شرایط و البته شاید منهای ایویچ ) جناب آقای کی روش فکر می کردم و واقعا و قلبا برد یا باخت یا مساوی و حالا دیگه حتی صعود برام فرقی نمی کنه !! پاداش و نتیجه این غیرت و این تیم و این ایستادگی باید حفظ کی روش باشه و نه صعود از گروه و برد بوسنی… و چه قدر بده که خواست عمومی همیشه کم رمق ترین عنصر تصمیم گیری های سییستم های کشور ماست… فکر می کنم معادله فوتبال همین بود که مسی باید بودنش رو به رخ می کشید و خیلی حرص نخوردم از خوردن گلی که مسی زد و نه آرژانتین !! برنده این دیدار فقط جناب آقای کی روش بود و تیم یک دست و تیمش !! و بازنده ش همین آقایان به ظاهر مسئولی که از دیشب شروع کردند به اینکه دیدید لیگ رو زود تعطیل کردیم فلان شد..!! همین آقایانی که استقلال و تیم ملی ایران رو وقتی جلوی تیم های عربی به فنا می دادند و آبرو و غیرت یک ملت رو در ماتهت خر فرو می کردند ژست حق به جانب می گرفتند و تو رسانه ی به ظاهر ملی به ظاهر حامی می نشستن و می گفتن باخت ؟ ما نباختیم!! پنالتی جزء برد و باخت حساب نمیشه !! و از آمار کرنر و شوت هاشون می گفتن..همین آقایونی که کی روش رو مربی درجه دوم و دستیار درجه یک می دونستن و همین آقایونی که تیتر زدن کی روش با نبردن کریمی و خلعتبری و صادقیان و عقیلی و رحمتی و فلان یک نسل از فوتبال ایران رو نابود کرد !! همین ها با وقاحت حالا همه چیز رو فراموش کردند!! بله برنده این جام جهانی جناب آقای کی روش هست که نشون داد تخصص اهمیت بالاتری داره تا تعهد !! رضای عزیز درباره قوچان نژاد باهات موافق نیستم..بی انصافی کردی..تو این سیستم پر فشار این مزان دوندگی و تلاش برابری می کنه با گل نزدن هایی که موقعیت های مسلم نبودن و روی جای گیری و هوش قوچان نژاد به دست اومدن نه روی پخش توپ بازی کن هایی مثل اینیستا و ژاوی !!
خوب باشی…
یا علی…
————
پاسخ: مرسی حسام جان. حرف حساب زدی. ممنون.
حالا تو جرئت داری برو به یه طرفدار ایتالیا بگو پنالتی به نفع اروگوئه گرفته نشد. خرخره ات رو میجَوَن.
———–
پاسخ: یه سر بفرستشون پیش من توجیهشون کنم!
و یک نکته درباره گازگرفتن سوارز: جام جهانی ۱۹۹۴ است و ایتالیا دو بر یک از اسپانیا جلوست. در صحنه توپی روی دروازه ایتالیا ارسال میشود. مائورو تاسوتی با آرنج به صورت لوییز انریکه می کوبد و دماغ او را می شکند. انریکه هرچه به داور نشان میدهد که خون جاری شده روی صورتش را ببیند و کاری صورت دهد اثری رو داور ندارد. ایتالیا دو بر یک بازی را می برد و به مرحله بعد صعود میکند. به همین سادگی. بعد از بازیها فیفا محرومیتی برای تاسوتی در نظر می گیرد و…
حین خواندن «حاشیه» از خنده رودهبر شدم و به زحمت متن را تا پایان خواندم. یادم نمیآید مطالعه یک متن (آن هم در فضای مجازی) چنین مرا خندانده(!) باشد؛ «گازو» تعبیر جالبی بود.
———-
پاسخ: لبت همیشه خندان باشد برادر.
سلام،
جام برای ما تمام شد ولی این نکات به نظرم به یاد موند:
۱- مهم ترین فاکتوری که تیم ملی نیاز داشت وجود مربی بزرگتر از بازیکن بود، مربی که حرف نهایی رو در تیم بزنه و تحت تاثیر عوامل جانبی و سفارش هاقرار نگیره ، کنار گذاشتن بازیکنانی که برای تیم ملی کشورشون ناز کردند زیباترین و بزرگترین تصمیم کی روش بود که این فوتبال بیمار نیاز داشت. همینطور بازی ندادن به بیت آشور و داوری نشون داد بین بازیکنانش هیچ فرقی نمیزاره.
۲- به نظرم فوتبال ایران وارد دوره جدیدی بشه، اخرین بازیکن از نسل فوتبالیست های قدیمی جواد نکونام هست که دیگه نفس های آخرشو داره میکشه، این تیم وارد دوره جدیدی میشه که امیدوارانه فکر میکنم جامهایی که سالهاست تو اسیا نگرفتیم رو برامون بگیره.
۳- این تیم، تیم ترین تیم تاریخ تیم ملی ایران بود.
۴- کی روش یک اشتباه هم داشت:
استفاده از شجاعی به جای خلعتبری!!! فدای سرش
۵- دلم برای هاشم سوخت…
————–
پاسخ: سلام. با تمام موارد موافقم و در مورد خلعتبری بهشدت موافقم. حیف شد.
خیلی وقته نوشته ها تو می خونم تقریبا از نوشته ای که شک داشتی دین مارتین بهتره یا سیناترا …
با همه حرفات موافق نیستم ولی نگاه بشدت تیز و قلم بشدت جذابی داری واقعا تبریک میگم
اما در مورد هلند یکم کم لطفی من خیلی دوستشون دارم
سلام
فوق العاده جمع بندی مرحله مقدماتی رو دوست داشتم . به خصوص توصیف ” الجزایر ” دوست داشتنی …
بازی این تیم با آلمان به نظرم زیباترین بازی مرحله یک هشتم نهایی ست . الجزایر ، شیداوار ، روح فوتبال را زندگی می کنه…
درباره مسی موافقم. اما انصافا از ابتدای جام هر کار کردم نتونستم ازش خوشم بیاد و هنوز دعا می کنم مرحله ی بعد ببازه اگر بخواد بازم اینطوری ببره! تیمی که جوون دار بازی کنه ارزش تشویق داره. بازی دیشب منو یاد بازی پرسپولیس استقلال انداخت که سال هاست نگاه نکردم
——-
پاسخ: من هم امیدوارم تیمهای محبوب شما ببازند یا باخته باشند. آرژانتین زیبا و منطقی بازی کرد و موقعیت گلش از تیم بسته و یبس هلند چندتا بیشتر بود. دروازه بان هلند اگر پنالتی را بگیرد نتیجه درایت سرمربی است اما در مورد آرژانتین میشود شانس!
گفتم اگر بخواد تو بازی فینال بی رمق بازی کنه ببازه آقای کاظمی :)))
درباره ی هلند هم با نظر شما موافقم واقعا شانس داشتند. و البته تیم محبوبم در روزهای نخستین با باختش جلوی همین هلند لعنتی حذف شد!
ولی تیمی مثل شیلی که سرزنده بود رو به این آرژانتین ترجیح میدم. واقعیت اینه که بله با منطق و نوعی برنامه ریزی آرژانتین مبتلا به بلای برزیل و اسپانیا نشد اما این را باید قبول کرد که در تیمی که میانه اش تا نوک حمله اش همه بازیکنان تراز اول هستند انتظار بازی درخشان تری داریم.
———
پاسخ: یک نکته را تصریح کنم. من آرژانتین را در هر حال دوست دارم چه بد باشد چه خوب همان طور که هیچکاک را در فیلمهای ضعیفش هم همان قدر می پسندم که در شاهکارهایش. شاید اشکال از من است که نمایش دمکرات منشی را جدی نمی گیرم. قرار نیست هر جا که قدرت هست من هم باشم و هر سال دوستدار یک تیم بشوم. ترجیح می دهم همان جایی باشم که دلم هست و خوشبختانه دلم تابع منطق نیست. گذشته از همه این حرف ها من مخلص شما هستم. نظر شما محترم است.
خیلی دوست داشتم بازیها رو ببینم ولی نشد که نشد، دو تا بازی نیمه نهایی رو دیدم و از له شدن برزیل و صعود آرژانتین خوشحال شدم. آلمان واقعا تیم شایستهای هست بنظرم (البته با توجه به همین یه بازی که دیدم میگم). فکر نکنم تو فینال آرژانتین بتونه کاری کنه در برابر آلمان.
———
پاسخ: شاید حق با تو باشه شاید هم نه. باید ببینیم.
من از اولش هم مطمئن بودم که این آلمان مهار شدنی نیست.فعلا که قهرمان جام باشگاهها و جهان آلمان هست وفعلا تیمی جلودارش نیست.فینال این دوره واقعا دیدنیه و من شک ندارم که آلمان از شرمندگی آرژانتین درمیاد.
از طرفی جنگ بین هلند و برزیل هم دیدنی هست.
————
پاسخ: والا چه عرض کنم. فوتبال پیش بینی ناپذیره
سلام رضا جان. از این یادداشت های فوتبالی که این حال خوب ما در زمان جام را بیشتر و بیشتر می کرد.
الان که نگاه می کنم و زیباترین بازی های جام را در ذهنم مرور می کنم به این گزینه ها می رسم :
آلمان-غنا
آلمان-آمریکا
آلمان – الجزایر( بهترین بازی جام از نظر من )
آلمان- برزیل
برزیل – شیلی
و فصل مشترک اکثر این بازی ها، حضور تیم آلمانه.
هیچ وقت طرفدار این تیم نبودم اما امسال و با دیدن بازی های این تیم حس می کنم که فوتبال، یک قهرمانی به این نسل از فوتبال آلمان بدهکاره. نسلی که از سال ۲۰۰۶ ظهور خودشون رو اعلام کردند و حالا به اوج پختگی رسیدند.
نسلی با : لام، مولر، شوایشتانگر، کروس، خدیرا، اوزیل، نویر و….
تیمی که ۶ بازیکن اون، بازیکنان تیم جوانان آلمان در سال ۲۰۰۹ بودند.
و با وجود علاقه زیاد به مسی، آرزو دارم فوتبال، پاداش آلمان ها و مدیریت دقیق اون ها را با این قهرمانی بده..
———
پاسخ:سلام. تردیدی در خوب بودن آلمان نیست اما من بلد نیستم دوستشان بدارم. امیدوارم بازی خوبی بشه.
برات متاسفم، نظرات موفق خودت رو فقط باز نشر نکن…
————
پاسخ: تو انسان باش و مودب باش نظرت را حتما منتشر میکنم. من نوشتهام از برزیل همیشه بدم میآمده آن وقت تو به خود من دری وری میگویی؟ من به کدام انسان توهین کردم؟ کری فوتبالی خواندهام و تو بحث را شخصی کردهای بندهی خدا. در چند سطر کلی ناسزا به علاوهی کلی حرف مبهم دربارهی یک نفر نوشتهای که من نه میشناسم و نه برایم مهم است. تردید نکن که هرگز نظر حاوی حرف مزخرف و فحش را منتشر نمیکنم. شما اولین نفری نیستی که به شخص من توهین میکند. بیا یک صفحه کری بخوان و دربارهی هر تیمی دوست داری بد بگو ولی حق نداری به من یا هر فرد حقیقی و حقوقی توهین کنی. در ضمن مرد باش (یا انسان باش) و اسم خودت را بنویس و ایمیلت را بنویس. این ترسوبازیها خیلی دمده شده.
الان دیگه هیچ لذتی بالاتر از دیدن جام در دستان مسی نیست
—————
پاسخ: به خدا سوگند که راست گفتی ای یار.
درود بر تو رضای عزیز
من در طی بازیهای جام جهانی به علت امتحان پره بورد نرسیدم به سایتت سر بزنم و نظر بدهم
ولی الان کل نوشته هاتو خوندم و بسیار بسیار لذت بردم و تمام خاطرات جام جهانی تا این مرحله همراه با استرس امتحان برام زنده شد
به نظر من تیم کشورمون با کیروش در جام جهانی آبروداری کرد و یک عمر سربلندی را برای همه ما به ارمغان آورد و از این بابت ازش تشکر می کنم و امیدوارم که همچنان مربی تیم ملی ایران باقی بمونه.
من طرفدار تیم برزیل بودم ولی در همون بازی اول تیمها در مرحله گروهی به همسرم گفتم که آلمان قهرمان جام جهانی میشه
آلمان تیمه عجیبیه و معتقدم که تحت تاثیر تاکتیکهای گواردیولا در تیم بایرن مونیخ و رگه هایی از بازی ماشینی همیشگی مرحله به مرحله تاکتیکشو تغییر داد و دستشو از همون اول رو نکرد و باخت فاجعه بار برزیل به آلمان نیز به علت قدرت انکارناپذیر و تاکتیک ناشناخته آلمان بود و نه ضعف برزیل و در بازی فینال نیز شاهد تاکتیک و سبک جدیدی از بازی از این تیم مغرور خواهیم بود.
اما آرژانتین نیز کاملا با سیاست اروپایی ها بازی کرد و با یک دفاع مستحکم که به نظر من بهترین دفاع جام بود درس خوبی به اروپایی های سرد و بی روح داد.
آرژانتین با مسی دوست داشتنی همچون مارادونای بزرگ هر کاری ازش بر میاد و هر تاکتیکی را دور خواهد زد.
به امید یک بازی زیبا ، به یادماندنی و برد آرژانتین!
آلمان مغرور برای من دوست داشتنی نیست
خسته نباشی مرد
———-
پاسخ: درود بر تو پهلوان. پاینده باشی
مارادونا رو همه دوست دارند. فکر می کردم تیم محبوب تان اسپانیاست اما حالا اگر آرژانتین قهرمان شد لااقل بهترین بازی اش باشد که آدم نسوزد نه با یک گل اختلاف و محافظه کارانه.
————
پاسخ: اصلا لزومی ندارد آرژانتین برای قهرمان شدن، نظر مخالفان یا کسانی را که دوستش ندارند تأمین کند. تیمی که زیبا بازی میکند (سانترهای منحصربهفرد دیماریا و توپرانی و پاسکاری مسی و لاوتزی و هیگواین و… را که بازیکن مقابلشان را رسما تحقیر میکنند چرا کسی نمیخواهد ببیند؟) و تیم مقابل را کاملا از کار میاندازد برای اولین بار در چند دههی گذشته صاحب یک دفاع مستحکم و منطقی شده و با حساب و کتاب بازی میکند. چرا همه یکشبه به این نتیجه رسیدهاند که آلمان عالی است؟!!!! آلمانی که در برابر غنا بدجور گیرپاچ کرد و در برابر الجزایر صد بار ضدحمله خورد و شانس آورد حالا شده تیم کامل؟ ما عجب مردم جوگیری هستیم (کلا خطابم به شما نیست، دارم درد دل میکنم). باخت برزیل نتیجهی جو روانی حاکم بر بازی بود و ربطی به پتانسیل دو تیم نداشت. این چند روز همه دوره افتادهاند که آرژانتین زیبا بازی نمیکند و… اگر با این اینترنت داغانم امکان فنی برای آپلود فیلم داشتم گلچینی از بازیهای آرژانتین در این دوره از جام جهانی را تدوین میکردم که نشان بدهم چهقدر دربارهی این تیم دوستداشتنی مغرضانه بد میگویند. بازی زیبا دقیقا یعنی چه؟ یعنی دفاع را بکنی اتوبان همت و بازیکن چغر و داشاخی مثل روبن راحت بیاید و بهت گل بزند تا همه بگویند به به آرژانتین زیبا بازی کرد ولی حیف شد که باخت؟ آرژانتین بعد از این همه سال ناکامی چه نیازی به این افسوسهای دروغین دارد؟ اینجور وقتها یاد حکایت پدربزرگ و نوهای میافتم که میخواستند خری را از این ور رودخانه به آن ور رودخانه ببرند… .
اکثر کسایى که امسال دشمن آرژانتین هستن یه دلیل مشترک دارن که هیچ ربطى به شیوه بازى آرژانتین نداره: اونا طرفدار رونالدوى پرتغالى هستن و خوب میدونن اگه جام رو مسى بالاى سر ببره دیگه امکان دست پیدا کردن رونالدو به رکورد مسى وجود نداره پس حالا میشن طرفدار تیمى که اتفاقاً به قول خودشون ناجوانمردانه پرتغال رو برده. براى ما باخت رقیب بیشتر از برد خودمون اهمیت داره.
————–
پاسخ: امان از په په
خب رسیدیم فینال، هرچند آرژانتین شما تا الان خوب اومده بالا ولی آلمان خوبتر بوده! یه حس سادیستی مرموز دارم که باعث میشه آرزو کنم آرژانتین هم مث برزیل تو این بازی ۷-۸ تا بخوره تا بیام ببینم رضای دوست داشتنی ما چطوری میخواد برا این بازی مطلب بنویسه اونم درحالی که یه طنز تلخ موزیانه هم قاطی اش شده، مث اکثر نوشته های دیگه اش! بهرحال اگر یکی دوتا هم عقب بیوفته یا خیلی حماسی ببازه هم بدک نیست ولی برای باخت آرژانتین خیلی دعا میکنم چون میخوام ببینم در اوج ناکامی هم میشه با کلمات تاخت و تازی طنازانه داشت یا نه؟! صرفاً همین!
———-
پاسخ: کار نشد ندارد.
به نظرم تلخ ترین صحنه این جام، اشک های کودک برزیلی بعد از گل چهارم المان بود و اون صحنه اشک خیلی ها رو در اورد.
بیچاره اون کودک و بیچاره مردم برزیل.
—————
پاسخ: اشارهی بهجایی بود. سپاس.
سلام
اقا رضا خواستم نگم ولی گفتم بگم
انصافاً ارژانتین این دوره تیم شایسته هستش اونم به این دلیل که ترکیب ستاره های خط حمله شو با دفاع منسجمی هماهنگ کرده چیزی که بعد از ۲۴ سال تونست بهش دست پیدا کنه فوتبال نتیجه گیر که خب صد البته چاشنی شانس (انصافاً این اصطلاحات فوتبالی از کجا پیدا شدن چاشنی شانس دیگه چه صیغه ایه؟) هم همراهشه تا پای فینال بالا اومدن و په بسا که جام رو ببرن خونه. فوتبال نتیجه گیرنه تنها ایرادی نداره بلکه بسیار هم پسندیده است مخصوصا اگه نتیچه گیری همراه با فوتبال زیبا و تهاجمی باشه دیگه عالی میشه، الان تو فینال دقیا المانی رو داریم که هم خوب بازی میکنه هم خوب نتیجه میگیره، با این حرف مخالفم که گفتی المان جلو الجزایر کم آورد. درسته که المان زیاد ضد حمله خورد ولی اگه دقت کنی این به جهت شناور شدن آلمانها به سمت نیمه زمین حریف بود و چون گل اول به ثمر نمی رسید باعث جلو کشیدن آلمان و باز موندن حفره های دفاعیش بودو دقیقا به همین علت این بازی زیباترین بازی جام از اب دراومد، اتفاقی که عینا تو بازی ایران و ارژانتین افتاد، پیش بینی من از بازی فردا شب اینه:
اگر آلمان تو سی دقیقه اول به گل برسه بلایی که سر برزیل اونم سر آرژانتین هم میاد وگرنه باید شاهد برد یک هیچ آرژانتین با هنرنمایی مسی باشیم، به قول هرکول پوارو من سنایو اول رو انتخاب میکنم. حق تیمی مثل آرژانتین نیس که یه شبه بیاد و حاصل سالها برنامه ریزی رو یه لخی از بین ببره… تا چه پیش آید…
————-
پاسخ: سلام. خوب کردی گفتی. همیشه بگو که لذتش را ببریم آلمانو دوست ندارم ولی از قهرمانیش ناراحت نمیشم چون قبلا خودم هم نوشتم که واقعا تیمه و زیبا بازی میکنه. بقیه ش دیگه با بر و بچ.
چقدر این اپیزود آخر «چیزهایی که از جام جهانی فوتبال آموختم» خوب بود… مخصوصاً بندهای سه، هشت و نه رو چندین و چند بار خوندم و درود فرستادم بر تو
——–
پاسخ: خوشایند تو باعث افتخار منه. مرسی.
سلام
با اینکه به هلند علاقه دارم ولی دوست داشتم برزیل مقام سوم رو کسب میکرد.اما متاسفانه هلند هم از شرمندگی برزیل دراومد و ۳ تا گل بهش زد.
دلم برای مردم برزیل میسوزه و امیدوارم این باخت شدید، باعث نشه که مردم به خیابون بریزن و دوباره مسائل اقتصادی رو بهونه کنن.
آقا رضا،نه تنها دلواپسم…….بلکه نگران هم هستم….. 😀
————
پاسخ: سلام آقا مهران. دلاور باش!
چندتا نکنه ی دل چسب برای من:
اول اینکه خنده های بنزما و چهره ی و اداهای سادیسمی روبن رو به شدت موافقم.
به نظرم این بازیکن ها(کسانی مثل بنزما و مسی)واقعا فرق زیادی دارند از جنبه روان شناختی.
دوم اینکه یادمه قبل از بازی ها یک پست گذاشتید جهت داغ شدن این تنور جام جهانی و برای
من از چندین جنبه قابل تامل بود.واقعا نگرش شما به بازی مسی و تعبیر قدر دونستن به نظرم
فوق العاده ارزشمند و آموزنده است.
سوم اینکه از ابتدای جام جهانی چندین بار با همین سوال روبرو شدم و بی جواب موندم!
آیا باید همیشه طرفدار “قوی” بود..؟ جواب این سوال برای من جنبه هایی فراتر از بازی فوتبال
داره.چون میشه همین مضمون رو برای دوست داشتن هم به کار برد یا چیزای دیگه…
چهارم اینکه کاملا شفاف شد برام در صورت باخت تیم محبوب شما بازهم مطلب زیبا و تراژدی گونه ای
رو اینجا خواهم دید و علتش هم علاقه ی عمیق شما به این عشق دیرینه است.
پنجم اینکه امشب از باخت برزیل اونم با سه گل خوش حال نشدم و دلم بسیار سوخت برای مردم کشور برزیل.
و درموندگی چهره ی بازیکنان در آخر بازی واقعا غم انگیز بود.
و ششم اینکه.. تا جام که را خواهد و میلش به که باشد!
————
پاسخ: طرفدار که چه عرض کنم من دوستدار چیزی هستم که برایم دلنشین باشد کاری هم به کار هیچکس ندارم.
سلام بر جناب کاظمی و همه ی دوستان
رسیدن تیم مورد علاقتون به فینال رو تبریک میگم. هرچند بازیهای درخشانی ازش ندیدیم ! آلمان رو دست ندارم ولی باید اعتراف کنم که تیم ترین تیم جام بود. به عنوان یک طرفدار فوتبال زیبا امیدوارم هر تیمی که زیباتر بازی کرد قهرمان شه.
————
پاسخ: سلام. من هم امیدوارم.
راجع به استفاده ی ابزاری از اون دو مجسمه ی مسیح می شه حرفها زد و چیزها نوشت
—————-
پاسخ: خب بنویس تنبلخان!
بعضی بازیکنها مثل مسی و زیدان از جام بزرگترند بنظرم (اون لحظهای که زیدان بعد از اخراجش تو فینال ۲۰۰۶ از کنار جام، بیخیال و بیتفاوت عبور کرد واسه من خیلی لحظهی آموزندهای بود همانطور که خویشتنداری آموزندهی مسی در مقابل دوربینهای چشمدریدهی امشب). همه چی بنظرم تقصیر مربی ابله آرژانتین بود. نیمه اول ارژانتین فراتر از حد انتظار بود واقعا و لاوتزی چه عالی بود.
دربارهی «اشک» هم من زیاد حرف دارم، بیخیال…
—————
پاسخ: گناه دارد این مربی دوستداشتنی. عقلش بیشتر از این نمیکشید.
سلام،
این لحظه ای بود که واقعا بعد از ۲۴ سال منتظرش بودم، از ۲۰۰۲ به این طرف هر دفعه یه جوری می شد که نمیشد، یا برزیل بود یا ایتالیا یا اسپانیا، آلمان دفعات قبل حتی تیم بهتر و شایسته تری بود ولی جایی به حقش رسید که واقعا باید می رسید. انصافاً حیف بود آرژانتین همینطور الله بختکی بیاد و جام رو ببره و حاصل چندین سال برنامه ریزی رو به باد بده، کاری که ایتالیا ۲۰۰۶ کرد و به نظرم نچسب ترین قهرمان تاریخ جام جهانی شد، چیزی که خیلی لذتبخش بود این بود که آلمان ها به روح فوتبال احترام می گذاشتند، برخلاف حریف تا دقیقه آخر دنبال برد تو زمین بودند و از دقیقه ۵۰ بازی رو به قصد کشوندن به پنالتی ادامه ندادند. این بازی دقیقا مشابه بازی الجزایر شد، دفاع جلو می کشید و پرس از زمین حریف انجام می شد و این موجب ایجاد موقعیت ضدحمله برای آرژانتین می شد که انصافا خطرناک هم بودند. آرژانتین به واقع شایستهترین تیم برای کسب نایب قهرمانی بود، فوتبالشون نظم داشت، تاکتیکشون مشخص بود و بازیکنای خیلی خوبی هم داشتند طوریکه استرس بازی فینال اصلا تو چهره و ساق هاشون دیده نمی شد. باید قبول کرد قهرمانی آلمان رسیدن حق به حقدار و عدالت کامل بود.
اما مسی، واقعا چقدر مصنوعی دنبال این بود که نشون بده گریه نمی کنه، و نمی خواد کسی اشکش رو ببینه، خیلی خوشحالم که مسی قهرمان نشد، که اگر می شد شاخی میشد واسه مارادونای کبیر، مدعی پوشالی که میخواستند زورکی جایگزین بزرگترین فوتبالیست تاریخش کنند، و کسب قهرمانی جهان این جسارت رو بهشون می داد، مارادونای بی همتا، از تمام جهات با این بچه معصوم متفاوت هست، آنارشیست، هنرمند، جنجالی، احساساتی و جمع تمام خصائل دوست داشتنی و دوست نداشتنی، من اشکهای مارادونا تو جام نود رو بیشتر دوست داشتم تا قیافه بی احساس و سنگ مسی رو، جام جهانی رو از دست دادی، باید به جای غرور یک ملت اشک بریزی، بزرگترین میدان نبرد رو باختی، اگه میخوای بهترین عالم باشی باید اون ضربه ایستگاهی رو گل میکردی تا اسطوره بشی، نه مسی واقعا در این حد و اندازه نبود، مسی کاملاً تصنعی و آبدوغ خیاری ناراحتی خودشو پنهان میکرد، مطمئنم بعد بازی تو آغوش عیال حسابی اشک ریخته…
پ ن: دیشب بعد گل آلمان نعره ای زدم که حاصل تلنبار شدن فریاد چندین ساله ام بود، لعنت به بالوتلی و به همه اونایی که فقط و فقط یه شب بازیشون میگیره…
————-
پاسخ: سلام. دربارهی مسی باهات موافق نیستم. شخصا گریه و زاری بعد از شکست را نمیپسندم؛ کاری است که از همه برمیآید. غرورش را هستم.
آرژانتین خوب بود و همینکه ترس ۷-۱ برزیل برش نداشته بود ارزش این تیم رو نشون داد، با حرفای شما راجع به اشک ریختن پیش دیگران هم با تمام وجودم موافقم.
——————-
پاسخ: چند تا گل مسلم را نزدند و… حالا که دوباره مرور میکنم افسوس میخورم.
مسی قد کوتاهی داره ولی مرام و طبعش خیلی بلنده. گریه نکردن توی کارناوال مضحک اهدای جام مرد میخواست. مسی به اندازه کافی بود. مرد بود و هست. فقط کافیه توی زمین بازی به ریکشنهاش دقت کرد. به غر نزدن به داور و هم تیمی های گوسفند و بازیکنهای حریف. به درونگرا بودنش. مثه عارفهای شرقی می مونه. توی خودشه و انگار زمان براش جور دیگه ای می گذره. توی یه دنیای دیگه ای سیر می کنه. همه نگاه ها به اونه ولی انگار اون به جایی نگاه نمی کنه. یا دست کم معلوم نیست که به کجا نگاه می کنه.
———
پاسخ: یه چیزی میگم امیدوارم ازم دلخور نشی. برای اولین باره که نوشته ای از تو تحت تاثیر قرارم میده. فوق العاده نوشتی پسر. خیلی دل بود توی این چند خط. ممنونم ازت. قاب میگیرم این حرفا رو.
در مورد گریه کردن هم من هم یه بار توی سربازی جلوی فرماندهمون گریه کردم. وقتی نمی تونستم بهش بگم تو برای من پشیزی ارزش نداری و تنها به خاطر لباست به من زور میگی و توهین می کنی. وقتی نتونستم از ترس طبعاتش، یقه اش رو بگیرم و باهاش مثه خودش رفتار کنم. وقتی تمام سعی م رو کردم که بغضم رو از توی گلوم قورت بدم و نتونستم. اون موقع گریه کردم. ولی راستش خیلی هم پشیمون نیستم. سبک شدم. چون احساس می کردم اگه گریه نمی کردم تا ابد کینه و بغض و عقده اون موقعیت توی قلبم می موند.
———-
پاسخ: تو چیزی به سرت نخورده وحید؟ داری بدجور به دلم میشینی پسر.
باور کن من هم از گریه اونم جلوی جمع متنفرم بحث من چیز دیگه ایه، مسی گریه نکرد چون می خواست نشون بده خیلی واسش مهم نیست قهرمان جهان بشه، مهم نیست بهش بگن بزرگتر از مارادونایی، ولی کیه که نخواد بزرگترین بازیکن تاریخ بشه… میگم این نقش بازی کردنش تصنعی بود. اگه بوی غرور می داد با جان و دلم می پذیرفتمش، ولی نبود باور کن نبود، مسی خیلی هم میخواس قهرمان بشه ولی ز.رش نرسید به نظرم به جای اجرای شوی بیخیالی باید عکس العمل دیگری نشون میداد، تو چهره اش باید حسرت رو می خوندی نه تکبر و تفرعن…
———
پاسخ: امیرو این حرفا رو دیگران درباره مسی میزنن. اون هرگز خودش ادعای بزرگ بودن نداشته. مطمئنم بعدها نظرت تعدیل میشه. کامنت وحید رو بخون. حرفی رو که من از زدنش ناتوان بودم به شیواترین شکل گفته.
والا فیروز کیریمی هم می دونست که نباید لاوزی رو بکشی بیرون! من نمی دونم چرا این سابیا نفهمید؟ نیمه اول بازی خیلی خوب و دیدنی بود. اما نیمه دوم سرد شد. البته داور هم مثل همیشه حال داد به بازی.اینم یادمون نره که آرژانتینی ها هم به جای اون مشت برادر نویر، حسابی از خجات آقای شواینی ننر که مثل بچه ها خودش رو میزد زمین وقت تلف کنه در اومدند. درباره مسی واقعا معتقدم بودم جام تو دست های اون قشنگ تره اما همون بهتر که اشک نریخت. اصلا چرا باید همچین کاری بکنه. وقتی برای یک تیم همه کاری کرد و تا اینجا رسوند و هم تیمی هاش کار بهتری نتوستند بکنند، چرا گریه کنه..؟ نگاهش رو دوست داشتم و اگر حتی غروری داشت.
والا فیروز کریمی هم می دونست نباید لاوزی رو بکشه بیرون، موندم چرا سابه یا نفهمید!نیمه اول بازی واقعا جذاب و دیدنی بود، اما نیمه دوم سرد و محافظه کارانه پیش رفت. بماند که داور هم مثل همه ی بازی های فوتبال به نتیجه یک حالی داد. این هم نباید یادمان برود که در مقابل مشتی که برادر نویر حواله هیگواین کرد، آرژانتینی ها از خجالت شواینی ننر که همش خودش رو میزد بلکه وقتی تلف بشه حسابی در آمدند. مسی و نگاهش رو دوست داشتم.یک تیم را با هنرنمایی و مهارتش تا اینجا کشونده اصلا چرا باید گریه کنه..؟
حتی اگر پشت نگاهش رنگی از غرور باشه بازم برام دوست داشتنی بود این بشر.و آلمان نتیجه سخت کوشی خودش رو به دست آورد.
—————
پاسخ: فیروز کریمی که مربی خیلی باحالیه. دوستش دارم. 🙂 با بقیه حرف شما هم کاملا موافقم.
ممنونم.
————
پاسخ: خواهشمندم عزیز.
مرسی از تو آقا رضای عزیز…….
تو این یک ماه واقعا وقت گذاشتی و ما هم از استدلالات و سخنانت استفاده کردیم. و هر شب به سایتت سر زدیم. کلی هم باهات کل کل کردیم که حال داد 😉
تو این ۲/۳ روز که فوتبال تموم شده و ما هم خمار شدیم و انگار بیکار شدیم.حوصله مون سر رفت.(البته زیبایش به اینه که ۴ سال یه بار باشه و ما تشنه بمونیم)
راستی آقا رضا،لیگ برتر تا ۲/۳ هفته دیگه شروع میشه،هفته ای یکبار هم برای اون مطلب بذار……..
بازم ازت ممنونم،که تو این گرفتاریهای روزمره،اینقدر وقت گذاشتی.
———–
پاسخ: زنده باشی برادر. دعا کن زودتر گره از کارم وا شه مهران جان. کری پرسپولیس و استقلال رو که هستم آقا مهران. قرمزته؛ از اینجا تا ابدیت.
تو هم خسته نباشی آقا
خدایت نگه دارد برای ما
————
پاسخ: سلامت باشی برادر. سی یو سون
دم شما هم گرم آقا؛ که نوشتید و نوشتید و نوشتید…
————
پاسخ: و دم تو گرم که هستی.
خوندن یادداشت های کوتاه شما بر بازیها لذت تماشای جام رو برای من دوچندان کرد. یه دنیا ممنون.
———-
پاسخ: چه سعادتی است برای من. برقرار باشید.
ممنون رفیق که بودی و حال ما رو هم خوب کردی
پاینده باشی عزیز…
————
پاسخ: و متقابلا ممنون از تو که همیشه به یاد این برادر هستی.
هر چقدر سعی می کنم نمی تونم با حرفت در مورد کلیت فوتبال کنار بیام.
حتی جذابیت ها و هیجان جام جهانی هم نتونست نظر من رو در مورد فوتبال عوض کنه.
نگاهی به حال و روز مردم برزیل بعد از اتمام جام جهانی می تونه گویای خیلی از مسائل باشه. این مسابقات نه تنها شادی رو برای اونها به ارمغان نیاورد ، بلکه چیزی که به جا ماند افسردگی بود و تحقیر.
به قول مهرداد خدیر: “قراربود فوتبال نقش آرامش بخش را برای جامعه پرتضاد برزیل بازی کند. اما اکنون بعد از یک دوره سرخوشی و نشئگی، خماری و درد سراغ فوتبال دوستان برزیلی آمده است.”
البته در مورد وضعیت فوتبال ما هم همین موضوع صادقه. ایا واقعا فکر می کنی عملکرد ما خوب بود؟
بر طبق امار فیفا ، ضعیف ترین تیم در تعداد پاس صحیح، ضعیف ترین تیم در شوت به دروازه ، ضعیف ترین تیم در گلزنی همه به ایران رسید.
و حالا چیزی که باقی می مونه قیمت قرارداد بازیکنان تیم ملی در جام جهانی، بصورت نجومی در فصل جدید بالا خواهد رفت.
و متاسفانه این بار هم در سایه توجه مردم جهان و رسانه ها به جام جهانی، مثل دوره های قبل جنگ و کشتار دیگری در غزه و البته عراق آغاز شد.
————–
پاسخ: یکی از میلیارد میلیارد زیبایی این زندگی این است که من و شما با یکدیگر همنظر نباشیم. پاینده باشید.
خیلی وقت بود دیگه فوتبال نمیدیدم ولی این جام جهانی باعث شد توبه کنم تا که دگر توبه بیجا نکنم!
انصافاً بعد هر بازی سرم تو سایت شما بود تا ببینم چی نوشتی برای هر بازی و شاید طولانی ترین انتظار هم بعد بازی آلمان و برزیل بود بخاطر نفرت شما از برزیل و انتظار یه متن طوفانی در قبال این بازی! هرچند بر خلاف تمام نوشته های قبل و بعد از این بازی، متنی که برای بازی اینچنین خاطره انگیزی نوشتی اصلا چنگی به دل نزد! من که کاملا نامید شدم بعد خوندنش!
علی ایحال ممنون از شما که این جام جهانی رو با متن های فوق العاده ای که نوشتی تبدیل به یکی از نوستالژیک ترین اتفاقات این سالها کردین برام!
————-
پاسخ: میدانی برادر؟ این خیلی حس لذتبخشی است که کسی که نمیشناسیاش بعد از هر بازی جام جهانی منتظر نوشتههایت باشد. اگر برای نویسنده شدن همین یک لذت مقدر باشد پس من انسان بسیارخوشبختی هستم. ممنون که دنبالم کردی.
درود «رضا» جان. خوبی رفیق؟
مدتی نشد به سایتات سر بزنم، عزیزم. البته یکیدو ماه پیش چند بار بهات سر زدم؛ اما سایت بالا نمیآمد؛ فکر کنم یا مشکلِ تکنیکی بود و یا خودت در حالِ بازسازیِ سایت بودی…
نمیدانی که در جامِ جهانی به من چه گذشت، رفیق! 🙂
اِی کاش در فیسبوک بودی؛ چون دوست داشتم یادداشتهایام را پیش و پس از بازیهای «آلمان» میخواندی و نظر میدادی و حتی با هم کَلکَل میکردیم… 🙂 :*
از سحرگاهِ دوشنبۀ هفتۀ پیش تا اکنون- پس از سالها تجربۀ رخوت و دلشکستهگی و نااُمیدی- حالِ بسیار بسیار بسیار خوبی دارم که وصفناپذیر است؛ گویی در آسمانها سِیر میکنم. بیستوچهار سال انتظار، عشق، وفاداری و امید و نشستن پای لحظههای تلخ و شیرینِ فوتبالِ «ژرمنها»، برای من، سرانجام، با پایانی خوش و فراموشنشدنی همراه بود…
«ما ژرمنها» این روزها و شبها در آسمانها پیادهروی میکنیم. سربازانِ «یواخیمِ کبیر» بهترین شبِ زندگیِ من را در سحرگاهِ بیستوسومِ تیرماهِ ۱۳۹۳ ساختند…
«رضا» جان، فکر میکنم تا اندازهای فراوان من را میشناسی. بهعنوانِ یک فردِ احساساتی، مدتهاست به این باور رسیدهام که برای یک مرد نیز گریهکردن نباید مایۀ شرمساری باشد؛ حداقل من با اشکریختن- نه در خلوت و نه جلوی دیگران- مشکلی چندان ندارم و دیگر برایام موضوعی غیرِ قابلِ هضم نیست. من هم جاهایی که نباید گریستهام؛ حتی دو سه بار سرِ کلاسها. در تمامِ پایانِ هفتبازیِ «آلمان» نیز گریستم؛ گریۀ شوق. و غریبترین گریۀ زندگیام را از دقیقۀ ۱۱۳ دیدارِ پایانی تجربه کردم که تا بالا رفتنِ جامِ قهرمانیِ جهان بر دستانِ «کاپیتانلام» طول کِشید. آن اشکهای بیپایانِ من در آن شبِ باشکوه و غریب، پیآمدِ شکستهشدنِ بیستوچهار سال بُغضِ فروخورده بود…
فکر میکنم گریه گاه برای یک مرد هم لازم باشد…
خیلی خیلی مخلصام، رفیق و بهشدت دلتنگات هستم داداشِ گُلام… :*
———
پاسخ: سلام امیررضای عزیز. قهرمانی آلمان را به تو تبریک می گویم و می دانم که چه عاشقانه ژرمن ها را دوست داری. بالاخره توی کوچه شما هم عروسی شد. یک روز هم ایشالا نوبت ما بشود.
این هم استاتوسِ «فیسبوک»ام، صبحِ پس از دیدارِ پایانیِ جامِ فراموشنشدنیِ بیستم:
آلمان ۱- آرژانتین ۰
دقیقۀ ۱۱۳؛ لحظهای که یک بُغضِ بیستوچهار سالۀ سنگین ترکید. از لحظهای که «ماریو گوتزه»ی نازنین گُلِ پیروزیبخش و قهرمانیِ «ما ژرمنها» را زد، تصویرهایی در برابرِ دیدگانِ اشکآلودم شروع به رژهرفتن کردند…
از «جامِ جهانیِ ۱۹۸۶» تنها تصویرهایی گُنگ و نهچندان روشن یادم بوده و هست (هرچند که بعدها بازیهای این جام را کامل دیدم). اما تا آنجا که در خاطرم مانده در سالِ ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۷ بود که هوادارِ «آلمان» شدم؛ پس از یک بازیِ دوستانه در برابرِ «انگلستان» که «ژرمنها» پیروز شدند. دیشب، در دقیقۀ ۱۱۳ نخستین تصویری که جلوی چشمام آمد، شادیِ کودکانهام از پیروزیِ «آلمان» در آن بازیِ دوستانه بود. گریههایام پس از شکستِ «آلمان» در برابرِ «برزیل» در مرحلۀ نیمهنهاییِ «المپیکِ ۱۹۸۸ سئول» و در ضربههای تعیینکنندۀ پنالتی تصویرِ دومی بود که در لابهلای اشکهای دیشبام پدیدار شد. سپس نوبت به تصویرِ «امیررضا»ی نُه/ دهساله در «تابستانِ ۱۳۶۹» (جامِ جهانیِ ۱۹۹۰) رسید؛ پسری ریزهمیزه و سر به زیر و عاشقِ فوتبال و سینما که از روزِ پیش از آغازِ جامِ جهانیِ آن سال، بر دو سوی یک کاغذِ A4 پرچمِ سهرنگِ «آلمان» را رنگآمیزی کرده بود و آن را به یک خطکشِ ۵۰ سانتیمتری وصل کرده بود و در تمامِ بازیهای شاگردانِ «قیصر بکنباوئر» تکان میداد. تصویرِ شادمانی و بالا و پایینپریدنهایام در شبِ فینالِ «جامِ جهانیِ ۱۹۹۰» یکی از شیرینترین نماهایی است که در ذهنام جاخوش کرده است؛ و دیشب بارِ دیگر این خاطرۀ شیرین برایام زنده شد. در دقیقههای پس از گُلِ «ماریو گوتزه» که داور هنوز سوتِ پایانِ بازی را نزده بود و من دیگر به صفحۀ تلویزیون نگاه نمیکردم و سرم پایین بود و یک دلِ سیر میگریستم، تصویرهای فوتبالیِ دیگری نیز برایام زنده شدند؛ تصویرهایی از لحظههای تلخ و شیرین؛ تصویرِ گریههایام پس از شکست در فینالِ «یورو ۱۹۹۲» در برابرِ «دانمارک»، تصویرِ اشکریختنام پس از شکستِ باورنکردنی و تحقیرآمیزمان در برابرِ «بلغارستان» و «کرواسی» در جامهای جهانیِ «۱۹۹۴» و «۱۹۹۸»، تصویرِ به هوا پریدنها و جیغکِشیدنهایام پس از گُلِ طلاییِ «اولیور بیرهوف» به تیمِ «چک» در فینالِ «یورو ۱۹۹۶»، تصویرِ چهرۀ بُهتزدهام پس از حقارتِ سنگین و فراموشنشدنیِ «ما ژرمنها» در «یورو ۲۰۰۰» و حتی «یورو ۲۰۰۴»، تصویرِ گریههای بیاَمان و یکساعتهام پس از شکست در برابرِ «برزیل» در دیدارِ پایانیِ «جامِ جهانیِ ۲۰۰۲» و دیدنِ چهرۀ غمگینِ «اولیور کانِ» کبیر، تصویرِ چهرۀ یخزده و بغضآلودم پس از شکستِ فراموشنشدنیمان در برابرِ «ایتالیا» در «جامِ جهانیِ ۲۰۰۶» و «یورو ۲۰۱۲»، تصویرِ فریادها و اشکریختنهای تمامنشدنیام پس از پیروزیمان در مرحلۀ یکچهارمِ نهاییِ «جامِ جهانیِ ۲۰۰۶» در برابرِ «آرژانتین» و نیز پس از درخشش در برابرِ «انگلستان» و «آرژانتین» در «جامِ جهانیِ ۲۰۱۰»، تصویرِ چهرۀ دردآلودم پس از شکست در برابرِ «اسپانیا» در فینالِ «یورو ۲۰۰۸» و نیمهنهاییِ «جامِ جهانیِ ۲۰۱۰» و خیلی تصویرهای ریز و درشتِ دیگر…
دیشب، از دقیقۀ ۱۱۳ تا زمانیکه جامِ قهرمانی و سروریِ فوتبالِ جهان در دستانِ سربازان کمادعای و شایستۀ «یواخیم لو» بالا برود، تنها و تنها گریستم و گریستم و گریستم؛ آنهم از تَهِ دل. این گریهها از دلِ بُغضی میآمد که عُمرش به «یک رُبعِ قرن» میرسید…
«ژرمنها»ی دوستداشتنیِ من، در بازیِ دیشب در روندِ بازیهای خوب و رو به بهبودشان در این جام، بارِ دیگر بر توپ و میدان چیرگیِ کامل و انکارناپذیر داشتند و بارها و بارها به قلبِ دفاعِ چندلایۀ «آرژانتین» زدند و فرصتهایی نیز آفریدند؛ شاید بهترینشان هم ضربهای بود که «هوودس» با سر به تیرِ عمودیِ دروازۀ «رومرو» زد؛ در آنسو «آرژانتین»- همانندِ «آرژانتینِ ۱۹۹۰»- تاکتیکِ ویژهای در میدان جز دفاعکردن نداشت و تنها به ضدِ حملههای ویرانگرِ ستارگاناش دل خوش کرده بود و اتفاقاً توانست چند فرصتِ خوبِ گُلزنی نیز پدید آوَرَد. اما در بازیِ دیشب، برخلافِ بیشتر شبهای فوتبالیِ زندگیمان، فوتبال روی عادلانۀ خود را نشان داد و تیمی به پیروزی و جامِ قهرمانی رسید که هم در دیدارِ پایانی بهمراتب بهتر و بابرنامهتر از حریف بود و هم اینکه در این یکماهِ فراموشنشدنی از تمامِ رقیبان و مدعیان شادابتر، پویاتر و باانگیزهتر ظاهر شده بود…
این پیروزی و این قهرمانیِ شیرین، بر همۀ هوادارانِ متعصب و واقعی و اصیلِ «ژرمنها» خجسته و فرخنده باد. «ما ژرمنها» پاداشِ بیستوچهار سال انتظار، عشق و وفاداریمان را از تیمِ محبوبمان گرفتیم و همانگونه که بازیکُنانِ شیردلِ «ژرمن» بر صندلیِ پادشاهیِ فوتبالِ جهان تکیه زدهاند، ما هوادارانِ متعصبشان نیز بر ابرها قدم میزنیم و در آسمانها سِیر میکنیم…
رسیدن به «چهارمین ستارۀ قهرمانیمان» را به همۀ «ژرمندوستها» شادباش میگویم. این است قدرتِ برترِ «مااااااااااااا ژرمنهاااااااااااااا»…
—————————————————————————-
*** پینوشت ۱: این قهرمانی، بهترین و شیرینترین هدیهای است که در زندگیام گرفتهام؛ آنهم در حالیکه تنها کمتر از دهروز به زادروزم باقی مانده است. درود بر این بازیکُنانِ بزرگ که دلِ کوچکِ من را شاد کردند…
*** پینوشت ۲: از همۀ دوستان و سرورانی که با تماسِ تلفنی و دادنِ پیامک و گذاشتنِ پیامهای فیسبوکی حالام را بیش از پیش بهتر کردند، سپاسگزاری میکنم. شرمندۀ دوستانی هستم که مهربانی کردند و پس از گُلِ پیروزی و نیز پس از پایانِ بازی با من تماس گرفتند و من به دلیلِ اینکه میگریستم، صدایام درنمیآمد و نمیتوانستم با این دوستان بهدرستی سخن بگویم…
*** پینوشتِ ۳: سرودِ پیروزی، پیشکِش به همۀ هوادارانِ راستینِ «ژرمنها»:
لالالای لای لالالای لالای، لالای لالای لای لالای لالای، لالای لالای لای لالای لالای، لالای لای لالای لالای، لالای لای لالای لالای…
«ما ژرمنها» قهرمان شدهیم؛ «خدا» میدونه که حقمونِه، به لطفِ «یواخیم» و بچهها، «ما ژرمنها» قهرمان شدهیم؛ «ما ژرمنها» قهرمان شدهیم…
لالالای لای لالالای لالای، لالای لالای لای لالای لالای، لالای لالای لای لالای لالای، لالای لای لالای لالای، لالای لای لالای لالای…
*** پینوشت ۴: به قولِ «ابیِ» کبیر و دوستداشتنیام در کُنسرتِ همیشهماندگار و فراموشنشدنیاش در «سانتا مونیکا» در سالِ «۱۹۹۵»: «تو رو خدا اینقدر که الآن داره به من خوش میگذره، به شما هم میگذره…؟!» 🙂 🙂 🙂