ویروس بهانه است
تبرها پایپچ ساقهای خستهاند…
و کفتارها رهرو شیرهای زخمی
ما در محاصرهایم
در فراق عشق و استفراغ مرگ
نفسبریده از آوار غم
ایستاده در بوران تیغ
در هر دم و بازدم
این قصهی نوادگان قابیل است
مادر! ای خفته در دلتنگی زمین
ای شوق زیبای زیستنت حسرت محال
نیستی ببینی
این آخرالزمان مبادا
غمگین نشسته بر بام آسمان
زل زده بر گرگ و میش آدمیزادگان
ویروس بهانه است
چاقو رفیق شاهرگ است
و گلوله
قدمش روی چشم ماست
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز