بگذارید به مختصرترین و سادهترین شکل ممکن برایتان بگویم چرا ایلان ماسک برای وضعیت کنونی بشریت اهمیت دارد. ایلان ماسک برای مدتی مدید یکی از مهمترین آیکونهای اندیشه چپ لیبرال بوده است. فراتر از آن، او پیوسته ارادت خود به اهریمنپرستی و ایلومیناتی را بروز داده و دلگرمیتوأمان چپگرایان و اهریمنپرستان بوده است. نسخه فعلی ماسک به طرز عجیب و حیرتانگیز و توجیهناپذیری نشانههای پیوند با چپ لیبرال و مهمتر از آن اندیشه ایلومیناتی را از دست داده است. این همه تغییر بنیادی پس از انتخابات پرمسألهی ریاستجمهوری با عقل سلیم جور در نمیآید مگر آنکه انقلابی استثنایی را در اویی بپذیریم که اساسا در تصمیمهایش تابع احساسات نیست، یا تصور کنیم که به هر دلیلی مجبور به ایفای نقش تازه شده است. مجبور است. میدانید؟ مجبور!!!!
او امروز بر خلاف گلوبالیستها و امثال بیل گیتس که بیوقفه از خطر افزایش جمعیت زمین و تغییرات اقلیمیدم میزنند و خواهان کاهش جمعیت هستند (و برای این مقصود، از هیچ خباثتی دریغ نمیکنند و نمونهاش را در پاندمیهای ساختگی و واکسنهای مرگبارشان میبینیم) مدام هشدار میدهد که جمعیت زمین به شکل هولناکی در حال کاهش است و بر ضرورت فرزندآوری تاکید میکند؛ دقیقا برعکس ورسیون قبلی خود که بارها و بارها بر همرایی و بل سرسپردگی تام با/ به امثال کلاوس شاب (این اهریمن مجسم) تاکید میکرد. نسخه ۲۰۲۲ ماسک، برخلاف گلوبالیستها وقعی بر خانوادهزدایی و جنسیتگیجی و مخنثسازی جسم و اندیشه انسانها ندارد او حماقت پیدا و پنهان در برنامههای گلوبالیستها را به شکلی دینامیک افشا و رسوا میکند. او ظاهرا پرچمدار مبارزه برای تحقق آزادی بیان شده است. چپها به لزوم کنترل و نظارت نهادهای قانونی (بخوانید حکومتی) بر رسانهها و شبکههای اجتماعی باور دارند و تمام انرژیشان را برای جا انداختن مفاهیمیچون disinformation و fact checking به کارگرفتهاند. و البته هرچه به ضررشان باشد نادرست میخوانند. ماسک کنونی دقیقا علیه این سوگیری سهمگین تعاونی رسانههای چپگرا موضع گرفته است و قصدش (چه واقعی و چه نمایشی) برای خریدن توییتر بر همین مبناست.
اندیشهی راست محافظهکار برای نخستین بار یک مظهر تعقل اومانیستی را به عنوان حامیدر کنار خود میبیند. این یک نقطه عطف جریانساز برای محافظهکاران است. اما ماسک برخلاف ترامپ (که از بد حادثه به اردوگاه محافظهکاران پناه برد و در واقع یک دموکرات پیرو جان اف کندی دموکرات بود) هیچ باجی به محافظهکاران نمیدهد. حمایت بی قید و شرطی را طرح نمیکند. خودش را عاشق دین و کلیسا جا نمیزند و فاصلهی قاطعی را با بخش فناتیک محافظهکاران حفظ میکند گرچه بر پارهای از اخلاقیات متمرکز است که محبوب مسیحیان تندرو است. ماسک حرکت به سمت راست معتدل را اقدامیبرای تعدیل چپگرایی زیانباری میداند که آمریکا را از هر حیث به سوی زوال برده است. دوقطبی ماسک/ گیتس از هر نظر شایسته توجه است: هر دو مظهر کمالیافتگی خرد انسانی هستند و بسیار خودشیفته و خودنما اما یکی منفورترین و دیگری محبوبترین سلبریتی روی زمین است، هم او که روزی محبوبترین بود و نیکوکارترین به شمار میآمد. یکی بر اعتدال تاکید دارد و دیگری درگیر رادیکالیسمیویرانگر و بدون دندهعقب است و شرف و حیثیتش را all in کرده است و قریب به یقین خواهد باخت.
تفکر راست هرگز چنین اعتباری در اردوگاه خود نداشته. راستگرایی همیشه مترادف با پوپولیسم، پسماندگی ذهنی و فرهنگی، و تحجر بوده است. دستکم این انگارهای است که برای تحمیلش بر اذهان مردم دههها تلاش شده است. سیاستمداران راستگرا همیشه مظهر حماقت و جهالت و استبداد قلمداد شدهاند. از برلوسکونی تا پوتین. این انگارهی غالب است و متاسفانه عاری از واقعیت هم نیست. اما ترامپ این توافق را به هم زد. مهم نیست که او چه نقصانهای مهمیدر گفتار و کردارش داشت. مهم تاثیر هولناکی است که به جا گذاشت و گفتمان غالب را زورمندانه به چالش کشید و قداست رسانهها و شعارهای زیبای پوک گلوبالیستها را بر باد داد. او بهانهای بود برای شکلگیری یک تفکر سوم که نه راست فناتیک است و نه چپ مارکسیست. دست بر قضا بخش مهمیاز پیروان این گرایش نوین، انسانهایی مدرن و دانشآموخته و مجهز و معتقد به فناوری هستند. آنها به درستی راه اقتدارزدایی از مونوپولی رسانهای را پیدا کردهاند و آلترناتیوهای خود را یکی یکی تثبیت و تحکیم میکنند. آنها استعداد و ظرفیت چشمگیری در تولید محتوای رسانهای دارند و این تصور باطل را که هوش رسانهای در سیطره چپهاست، به باد دادهاند. بیتردید برای این نیروی انسانی پرتوان و پرانگیزه، بههمراه داشتن فردی چون ایلان ماسک (نسخه ۲) مصداق credit و پرستیژ است. هرچند میزان مداومت این همراهی قابلپیشبینی نیست و ای بسا راستینگیاش هم محل تردید است.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز