سلمان و عطا و معاملهی حسین و یوسف
?
حدودا دو سال قبل، در دل هیاهوی هولناک همهگیری اجباری، از فرط بیکاری و کمبود متریال دیداری، سراغ چیزهایی رفتم که در حالت عادی جذبم نمیکنند از جمله سریال و مستند و… . یکی از آن مستندها، درباره زندگی سلمان رشدی از آغاز تا امروز (امروز آن روز) بود که از قضا آن امروز خیلی هم از امروز دور نبود. در پایان آن مستند بود که رشدی با لعن و لیچار از به قدرت رسیدن ترامپ یاد میکرد و خود را در مقام یک سرسپرده به مرام گلوبالیسم چپ نزد همتایان و احیانا سروران خود شیرین میکرد. او با چنان بلاهتی از چپها و دمکراتهای آمریکا به نیکی یاد میکرد که هرگونه شبههای دربارهی ابله بودنش در نگاهم دود شد و یقین یافتم که او هیچ نیست جز مهرهای سوخته که حتی کارکردش را هم از دست داده چون گویا یادش رفته مدتهاست رفقای چپگرای ضددین اهریمنپرستش از دینستیزی دست برداشته و تحت لوای مدارامداری با آنچه خود اسلامهراسی نامیدهاند در مقابلهاند (دفاع از حقانیت اسلام برای آنها همسنگدفاعشان از همجنسگرایان و ترنسهاست یعنی دفاع از کسی که نرمال و مثل خودشان نیست اما احترامش واجب است و بل سروریاش تا اطلاع ثانوی لازم است). سلمان رشدی باید آنقدر عاقل میبود که بداند این رفقا هیچ نیت یا میلی برای حفاظت کامل او ندارند و اتفاقا بدشان نمیآید از او شهید بسازند تا در الگوی سینوسی همیشگی خود، پس از بیش از یک دهه ترویج اسلامدوستی و تثبیت اسلام رحمانی درهالیوود و نتفلیکس و رسانههای جریان اصلی، دریچهای برای نشان دادن روی دیگر اسلام به روی تماشاگران منفعل خمار همیشگی باز کنند و به بازی شیرین و کارآمد شلکن سفتکن که دقیقا منطبق بر روانشناسی چرند و چیپ انسان است، جانی تازه بدمند.
سلمان رشدی آنقدر ابله بود که نمیدانست محال است در روزگار ریاست ترامپ، قربانی سخیفترین بازی و معاملههای سیاسی شود. اما زیر سایه آن مافیای سیاسی لیبرال که تخصصش در به استفراغ رساندن اخبار کذب (fake news) و رخدادهای ساختگی (false flags) برای مغزشویی تماشاگران خمار است، به قیمت خیارشور معامله خواهد شد.
آیا توانستم منظورم را برسانم؟ چندباره بخوانید.
و اما درباره شخص عطا مهاجرانی:
من از دوستداران او بودم از آغاز نوجوانی. اولین چاپ کتابش در نقد آیات شیطانی را در سنی بسیار کم به این دلیل خریدم که میخواستم بدانم کتاب رشدی در چه بارهای است چون دسترسی به خود کتاب مقدور نبود. مهاجرانی شیرین مینوشت و تا زمانی که ساکن ایران بود همه کتابهایش را میخریدم و میبلعیدم گرچه بهروشنی برخی از تلاشهایش بهخصوص مالهکشی نالازمش برای فردوسی و نیما را خزعبل محض میدانستم. امروز دیگر همان قلمش هم برایم حلاوت ندارد و زیادی خام و طفلکانه به نظرم میآید.
چندین سال گذشت تا اینترنت دایالآپ، مهمان خانههای ماخولیایی نسل درب و داغان ما شد و پیدیاف ترجمه فارسی آیات شیطانی با نام مستعار روشنک ایرانی روی خطوط تلفن لغزید. آن زمان گمان میکردم روشنک ایرانی نام دیگر بهمن فرزانه است و هنوز هم نمیدانم کیست. آیات شیطانی برای من که خود دلبسته و مرتکب نویسندگی بوده و هستم، چه آن روز و چه امروز، کتابی ملالانگیز و ناجذاب بود و هست با روایتی بهشدت اطواری و الکی پیچیدیده. دلیل جدی گرفتن و بزرگ کردنش را من ندانستم. حتی اگر همین امروز آن را در اختیار همه ایرانیها بگذارند حتی نیمدرصد خوانندگان هم نمیتوانند خواندنش را به ثلث برسانند.
بههرروی تکلیف اسلام با مخالفان و منتقدانش روشن است. آدم اهل عافیت و مصلحت، نباید خود را دمچک چنین تکلیفی بگذارد بهخصوص در روزگاری که برد سیاسی دینستیزان در نمایش رواداری دروغین است و کسی در عمل پشتیار یاغی مطرود نخواهد بود. تکیه بر باد کردی و سهپلشک.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز