رفتار آدمیزاد و ژنتیک

نمی‌دانم چه حسی است که بعضی آدم‌ها را از همان اولین کامنت یا ای‌میل‌شان می‌شود تا فیها خالدون شناخت و پیش‌بینی کرد. یعنی بعضی‌ها کلا بوی دردسر و شکم‌درد می‌دهند. همیشه این‌ طور یادمان داده‌اند و همین‌ طوری هم منصفانه‌تر به نظر می‌رسد که آدم‌ها همه پاک و معصوم به دنیا می‌آیند و بزرگ که می‌شوند بر اثر رفتارهای خانواده و محیط، صفت‌های زشت را کسب می‌کنند. اما این طرز تلقی دست‌کم از نظر علم، کاملا درست نیست. بررسی‌های ژنتیک نشان داده بعضی از رفتارها کاملا ارثی هستند؛ مثلا با بررسی رفتارهای پسری که پدرش پیش از به دنیا آمدنش فوت کرده، می‌بینند که از نظر ترشرویی‌، عصبیت و پرخور بودن و …. کاملا شبیه آن مرحوم مغفور است بدون آن‌که حتی یک ثانیه هم پدرش را دیده باشد یا مادرش چنین صفت‌هایی را با خود حمل کند؛ یعنی برخی از سگ‌صفتی‌ها از راه ژن منتقل می‌شوند و نه از راه آموزش و تربیت خانوادگی.

نتیجه این‌که آدم‌ها خیلی از ویژگی‌های‌شان را از روز اول با خود از زهدان به این کره خاکی می‌آورند. شما خیلی راحت می‌توانید تفاوت میان دو نوزاد چندروزه را که یکی از فرط گریه خودش را جر می‌دهد و دیگری که آرام است و می‌خندد، تشخیص دهید. این باور عامیانه که آدم نااهل از همان نوزادی خودش را نشان می‌دهد بیراه نیست و منطبق بر همان ویژگی‌های ژنتیکی رفتار آدمیزاد است که هیچ ربطی به محیط بد و جامعه‌ی فاسد ندارد. بخشی از تفاوت میان فرهنگ قومیت‌ها و کشورهای مختلف هم از همین ویژگی‌های سرشتی ریشه می‌گیرد. این‌که خشونت و دروغ در یک کشور بیداد می‌کند و در کشور دیگر چیزی در حد صفر است فقط به اقلیم و تاریخ و فرهنگ بستگی ندارد، بخشی هم مربوط به ساختار ژنتیکی است. به دلیل همین ژن است که برخی بیماری‌های جسمی‌و روانی در برخی اقوام بیش‌تر دیده می‌شوند، و همین ژن است که تفاوت زمین تا آسمان فیزیک و سرعت یک فوتبالیست ایرانی و اروپایی را توجیه می‌کند و امکان ندارد هیچ تمرین و آموزشی بتواند این خلاء سرشتی را تمام و کمال پر کند. حتما دیده‌اید که یک بازی درجه‌یک فوتبال لیگ برتر ما سرعتی در حد یک بیستم یک بازی متوسط از یک لیگ معمولی اروپایی دارد. به نظرم نقش ژنتیک را باید در همه‌ی امور زندگی فردی و اجتماعی و حتی تصمیم‌گیری‌های کلان جدی گرفت. ژنتیک در تعیین ماکزیمم بازده یک موضوع فرهنگی، اجتماعی، هنری و…. نقش بسیار موثری دارد.

ژنتیک حتی در رفتارهایی مثل گرایش به سیگار و مواد مخدر و الکل و بی‌بند‌وباری اخلاقی و جنسی هم نقشی ثابت‌شده و انکارناپذیر دارد. هم‌چنین ریشه‌ی خیلی از بزهکاری‌ها مثل رفتارهای ضداجتماعی و تضییع حق دیگران به ژن برمی‌گردد. خیلی‌ها فقیرند ولی فقط درصد کمی‌از آن‌ها به دزدی مال دیگران رو می‌آورند. حتی آدم‌های متمولی را می‌شناسم که تمایل بیمارگونه‌ای به دزدی دارند و اگر به یک سوپر مارکت بروند دوست دارند دور از چشم فروشنده، آدامسی، پفکی، چیزی کش بروند. این‌ها تا اندازه‌ای وابسته به سرشت یک فرد است.

پیشنهاد می‌کنم اگر خواننده‌ی این متن هستید و یک بیماری جان‌فرسای وابسته به ژنتیک دارید یا اگر اخلاق‌تان مثل والدین‌تان و جد والدین‌تان غیرانسانی و آزاردهنده است  ـ و مطمئن باشید فرزندتان هم جانوری مثل خودتان خواهد شد ـ در این موارد با بچه‌دار نشدن لطفی به این کره‌ی خاکی کنید و به سهم خود زنجیره‌ی یک زجر و زشتی را به دست خود قطع کنید.

ما انسان‌ها به‌راحتی در دسته‌بندی‌های معدود قرار می‌گیریم و هرکدام برخلاف هذیان ذهنی‌مان که فکر می‌کنیم بی‌همتاییم، میلیون‌ها نمونه‌ی مشابه در دنیا داریم. پس با اولین حرکات و رفتارمان خیلی راحت مورد تجزیه و تحلیل آدم‌های دقیق و نکته‌سنج قرار می‌گیریم. ساده‌‌اش این است: دهان باز کنی معلوم می‌شود چه‌کاره‌ای. این «تقلیل آدم‌ها به دسته‌ها» موضوع نوشته‌ی دیگری در روزهای آینده خواهد بود.

4 thoughts on “رفتار آدمیزاد و ژنتیک

  1. از تهرانسر به سمت میدان آزادی می رفتم تا سوار ماشین های میدان انقلاب بشوم .
    از راننده راجع به مسیر بعدی اش پرسیدم گفت که تا میدان انقلاب هم می رود . با خوشحالی گفتم :پس اگر اشکالی نداره تا انقلاب مزاحم تان هستم.
    گفت : نه، میخواهم تنها باشم.
    —————–
    پاسخ: نمی‌دونم این یه خاطره‌ی واقعیه یا نه. ولی به نظرم یه داستانک کامل و فوق‌العاده‌س.

  2. یاد فیلم we need to talk about kevin افتادم.
    چقدر وحشتناک که میراث نهفته یمان تا آخر عمر بر روی تمام حرکات و حتی افکارمان تاثیر میگذارند.
    و کاش آخرین قربانی باشیم… .

  3. درود بر شما، بالاخره غیر از خیام این عقیده را از زبان فردی دیگر هم شنیدیم!
    در مورد وراثتی بودن ویژگی های جسمانی و ارتباطشان با ژنتیک که فکر می کنم دیگر شکی نیست، اما در مورد ارتباط رفتارها و منش های آدمیزاد با ژنتیک گویا زیاد اتفاق نظر نیست و تا آنجا که بنده از بحث با دوستان مختلف دستگیرم شده باور اکثریتشان بر این امر بوده که: خصلت های رفتاری انسان کاملا اکتسابی و تابع محیط است.
    تاثیر محیط (به معنای هرچیزی غیر از ژنتیک) روی بدن و همچنین رفتار انسانها که بدیهی ست و خارج از موضوع این بحث. اما پس از پذیرفتن این ارتباط بین ژنتیک با ویژگی های رفتاری و صد البته ویژگی های جسمانی (مثلا بیماری ها)؛ این چنین به نظر می رسد که این دو راه پیش پای ماست:
    ۱- به وجود نیاوردن انسانی دیگر، که از نظر بنده حتی با علم به نداشتنِ خصلت های جان فرسای جسمانی و رفتاری در خود؛ باز هم راه حلی موجه و شرافتمندانه است.
    ۲- در شماره ی ۸۳ شهروند امروز مقاله ای بود از مارتین کوهن با این تیتر که “آیا نژاد بشر را باید پاکسازی کرد؟” و در آن شرایطی توصیف شده بود که می توان با بهسازی نژادی تعداد مبتلایان به بیماری ها را در حد بسیار بالایی کاهش داد. و در یک خبر از دنیای پزشکی هم شنیدم که دانشمندان برخی ژن های مربوط به بعضی خصلت های اخلاقی را شناسایی کرده اند. پس راه حل دوم می تواند این باشد که همانند بهسازی ژنتیکی برای امراض جسمانی، به مدد علم ژنتیک امراض رفتاری، روانی و اخلاقی بشر را نیز بهسازی کرد.

    در مورد معدود بودن دسته بندی انسانها هم کاملا موافقم، خیلی وقت ها هنگام آشنایی با فردی تازه در زندگی یقین داشته ام که او را قبلا ملاقات کرده ام، اما در واقع چنین نبوده بلکه فردی هم دسته ی او را می شناخته ام.
    ——————
    پاسخ: خیلی خوش‌حالم که این بحث برات این‌قد مهم و جذابه. 🙂

Comments are closed.