یک
سرم پیش آینه شکسته
دلم پای پنجره
تو را کنار نوجوانی جا گذاشتهام
دور و بر بادهای اردیبهشت
وقتی که عاشقی بلد بودم
و دروغ چرا
خدا را بنده نبودم
تو را گم کردهام
پشت دفترچههای خاطرات خوب
وقتی که عاشقی بلد بودم
و دروغ چرا
دوستت داشتم
دو
روی خط رنگپریدهی عابر
زیر خط فقر
چند وجب مانده تا خطوط قرمز
خط چشم بینگاه دختری است
که هر روز…
سه
بیترانهترین شبها
صدای تو روی فاصلههای سکوت
روی پنج خط موازی
هی میدوم و نمیرسم دختر
تو را پیر کردهام
با شعری که زندگی نبود
دلگیر کردهام
سفمونی مردگان
در تالار وحشت
سالهاست مینوازد
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
mesle hamishe delam gereft, sher har che zibatar yani shaer tanhatar, baraye hamin delam gereft
—————-
پاسخ:خیلی دلم گرفته رفیق. خیلی.
زنده باد رفیق، زنده باد…
————–
پاسخ:درووووووووووود .
خیلی زیبا،لذت بردم.
میدونی آقا رضا،من اکثرن به شعر سپید یه نظر منفی ای دارم،ولی شعرهای سپید تو متقاعدم میکنن ک با یه “شعر” مواجهم.با شعرهات یه سری احساسات نابی رو تجربه کردم ک قابل وصف نیست،اگه هم توصیف بشن شاید دیگه لوس و بی معنی شن،شایدم من فلن سوادشو ندارم…به هر حال جذبه ی هنر همینه دیگه…هرچی بگیم کم و ناقص گفتیم.
خلاصه بهت تبریک میگم عزیز.
—————
پاسخ: ممنون از لطفت. زنده باشی
خیلی زیبا بود…خیلی
آخ از شعر اولی
همیشه وقتی خیلی دل گرفته هستین اینجوری شعر میگین و بد جور هم به دل می شینه. یک – فوق العاده است “دو رو بر بادهای اردیبهشت تو را گم کرده ام و دروغ چرا دوستت داشتم . سه-هی میدوم و نمیرسم دختر
تو را پیر کردهام
با شعری که زندگی که نبود.
مرسی مرسی