بی همگان به سر به سر من نگذار
بیا میانهی میدان
ببین نفربرها را
نشانه رفته
رو به انگشتهای پیروزی ما
روی لب بالاییاش کلیک کن
تصویر انهدام را منتشر کن
توی پروفایل نازک نارنجیات
که نارنجها را گذاشتیم کپک بزنند
و با هیچ کلهپاچهای نخوردیمشان
دیشب همین جا
روی سنگفرش حسنآباد
کسی آکاردئون میزد
امروز بزن زیر سینی
بگذار برود هوا آرزوهای ابری این کارتون
هوا هوا
نفس نمیکشد این عزرائیل
کنار در جهنم
آفتابههای قرمز یک سو
آفتابههای آبی آن سو تر
از بام شهر که لیز میخوری
بوی لنت توی هواست
عطر هندوانهای موهایت توی این ماشین
آه ای حفرهی بیعاقبت
روی مضرابهای قانون، ضرب شست توست
و لبت
روی فیلتر سیگارهای چسدود
اما بزن بر فرق این پاتیل
که قرمهسبزیاش جا افتاده بدجور
زنهار از این بیابان
… که داری خوب میزنی
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سلام
این هم از آن شعرهای غیرقابل پیش بینی بود.
باید چند بار خواند…
————–
پاسخ: سلام.