دین مارتین و ریو براوو

در این‌که دین مارتین محبوب‌ترین خواننده‌ام است کم‌ترین تردیدی ندارم و پس از او برایم فرانک سیناترا بی‌هیچ فاصله‌ای قرار دارد. رتبه‌ی نخست دین مارتین به جذابیت‌های ذاتی خودش و شیرینی ذاتش برمی‌گردد که این آخری در سیناترا یافت می‌نشود.

ریو براوو را چندان دوست ندارم، همان طور که کلا دلیل اهمیت‌هاوارد‌هاکس و حتی جان وین را خیلی درک نمی‌کنم. ولی دین مارتین در ریوبراوو از آن پرتره‌های ماندگار و دلنشین سینمایی است که مشکل می‌شود فراموشش کرد. دود این فیلم، بامعرفت‌ترین وردست و رفیق تمام سینماست. خود کلانتر هم این را می‌دانست و حتی سیلی زدن دود به صورتش را زیرسبیلی رد می‌کرد.

آواز خواندن دین مارتین در ریوبراوو از لحظه‌های درخشان و جادویی سینماست؛ آیا سینما باز هم به آن روزهای شور و شعور برخواهد گشت؟ تمام دارایی یک مرد سینه‌سوخته ـ که هرگز سر از زخم کهنه‌اش برنمی‌داشت ـ تفنگش، کره اسبش و خودش بود، اما بود و سرش بلند بود و دلش مؤمن به رفاقت (راستی کجاست؟).

Purple light in the canyons that’s where I long to be

With my three good companions just my rifle, pony and  me

Gonna hang my sombrero on the limb of a tree

Comin’ home sweetheart darling just my rifle, pony and  me

With the wind in the willow sings a sweet melody

Ridin’ to Amarillo just my rifle, pony and me

No more cows to be ropin’ no more strays will I see

Round the bend she’ll be waitin’ for my rifle, pony and me

For my rifle, my pony and me

این سکانس را در لینک زیر ببینید:

http://www.youtube.com/watch?v=l2OHR0F5GIo

دین مارتین همراه با ریکی نلسون و والتر برنان دوست‌داشتنی در نمایی از این سکانس

3 thoughts on “دین مارتین و ریو براوو

  1. از فیلم هایی که از هاکس دیدم داشتن و نداشتن را بیشتر از همه دوست دارم. ریوبراوو به نظرم یک وسترن سرخوشانه ست و کتمان نمیکنم که از دیدنش لذت بردم. صحنه ای که به آن اشاره کردید فراموش نشدنی ست. مثلا آنجا که والتر برنان به دین مارتین و ریکی نلسن می گوید آهنگی را بزنند که او هم بتواند با ساز دهنی اش همراهی شان کند و بعد رضایت خاطر او که به حرفش گوش کرده اند… شاید این آواز مرثیه یی ست بر همه دوستی هایی که قبل از آن نبود و تفنگ و اسب معناهای تازه ای را پس آن به خود گرفتند در کنار رفاقت

  2. والتر برنان به قدری به دل می نشیند که مجبور می شوی چندبار فیلم را ببینی .دین مارتین هم که نمونه ی اصیل یک ستاره ست .بسیار جذاب و دوست داشتنی .جایی شنیدم این فیلم را خاکز در جواب صلات ظهر فرد زینه مان ساخته تا بگوید با آدم های ضعیف و ناتوان هم می شود از پس شرو شرارت بر آمد .زیباترین سکانس به نظر من لحظه ای بود که والتر برنان از کلانتر ناراحت شد و از افلیج بودن خودش.

  3. ریوبراوو یکی از بهترین و حرفه ای ترین وسترن های سینماست؛ بخصوص کارگردانی روان هوارد هاکس و بازی های دلنشین و طبیعی جان وین, دین مارتین و والتر برنان. فیلمی خوش ساخت و مردانه.
    بنظرم هوارد هاکس، کارگردانی خوش فکر و باهوش است و بدون دلیل فیلم را به اصطلاح هنری! و کج و معوج نمی کند. مفاهیم و ساختارها روشن و به زندگی عادی نزدیک هستند، ضمن اینکه آثار سرگرم کننده ای می سازد. رود سرخ، ریوبراوو، داشتن و نداشتن و …بسیار زیبا و به یاد ماندنی هستند.

Comments are closed.