از آوازهای تنهایی برایت نگفتم
از نوجوانیهای سوخته در سرزمین باد
دست در جیب
سوت بر لب
آهنگ بشود باد هوا
برود تا پنجرهی همیشه بستهی یار
پرسههای پوسیده
وقتی که در کوچه باران ببارد
عکس تو در گودال، موج بردارد
و موجها ببرندت تا هیچ…
توی این تکنوازی تنهایی
«ترانه از صدایت خالی است»
از دست میروم
در ویرانههای آفتاب
در حال و هوای عطش
شما که غریبه نیستی
در این پرسههای بیهوا
در کوچههایی که تو نیستی
در شعرهایی که تو نیستی
هیچ ترانهای را سوت نمیزنم
البته شما که جای خود داری
ولی جا به جای این شعرها
«جایت خالی است»
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
ziba bood, merci
لذت بخش بود …
———-
پاسخ: خدا را شکر