شکوه علفزار

بغضی که رها نمی‌کند… تا همیشه.  شکوه علفزار یکی از تلخ‌ترین فیلم‌‌های محبوبم است. آن را زیسته‌ام… و همین، درد است… که رها نمی‌کند.

 

What though the radiance

Which was once so bright

Be now for ever taken from my sight,

Though nothing can bring back the hour

Of splendor in the grass

of glory in the flower

We will grieve not, rather find

Strength in what remains behind

 

اگرچه تلالو آفتاب

که زمانی چنان درخشان بود

اکنون برای همیشه از من گرفته شده

اگرچه هیچ چیز نمی‌تواند مرا برای ساعتی

به شکوه علفزار، به  طراوات گل بازگرداند

اما غمی نیست

چون در ادامه‌ی راه توانی دوباره خواهیم گرفت…