آدم‌برفی‌های عتیقه

مدت‌هاست آدم‌برفی‌ها خاک می‌خورد و شگفتا که ابداً شما رفقای چندین‌ساله را هم نمی‌جنباند. به قول قدما: چه شده‌ست مر شما را؟ دقیقا دنبال چه چیزی برای نوشتن هستید که در سایت نجیب و وزین آدم‌برفی‌ها نمی‌جویید؟ داف؟ پول؟ عشق‌تان به نوشتن هوسی زودگذر بود و بس؟ و چرا ارزش یک حرکت جمع‌وجور فرهنگی در کشوری جهان‌سومی‌را فی‌نفسه درک نمی‌کنید؟ کدام آسان‌خواهی شما را از استمرار چنین کار آسان و دل‌پذیری بازمی‌دارد؟ می‌دانید که چه‌قدر دل‌سردکننده‌اید؟ لطفا فکر نکنید منظورم هر کسی هست جز شخص شما. و چه حرف‌ها که می‌خواهم نثارتان کنم و صرفا به دلیل حضور غریبه و نامحرم بی‌خیالش می‌شوم.

حالا همین پست کوتاه فراخوانی مجدد است برای قدما و تازه‌ها برای نوشتن در آدم‌برفی‌ها در حوزه‌های مختلف فرهنگی؛ کسانی که نوشتن هزار یا دو هزار کلمه در ماه برای‌شان آسان‌تر از نفس کشیدن است بی هیچ طمعی برای مال و مخ‌زنی.

آدم‌برفی‌ها هم‌چنین به یک مترجم برای ترجمه‌ی متن‌های سینمایی نسبتاً آسان و کوتاه و جذاب نیاز دارد.

اگر کسی پایه‌ی کار است اعلام کند. فدمش مبارک. اگر نه که آدم‌برفی‌ها تابلوی تحقیر تمام همکاران و نویسندگان خوش‌غیرتش باقی خواهد ماند.

12 thoughts on “آدم‌برفی‌های عتیقه

  1. من به عنوان یکی از اولین کسایی که با عشق فراوان نوشتنم رو با آدم برفی ها شروع کردم همیشه از کم کاری اخیرم رنج می کشم. قصد توجیه ندارم ولی شخصاً به شدت در نوشتن سرسری شدم و نوشتن تو آدم برفی ها نیاز به دقت و مطالعه و چرک نویسی بیشتری داره. باید سعی کنم دوباره خودم جمع و جور و از آفت استتوس نویسی رهایی پیدا کنم.

  2. آقا گل گفتین! البته ببخشید که خودم رو قاطی آدم کردم (منظورم آدم‌برفی‌هاست).
    هرچند تازه‌کارم و چند ماهی‌ست که افتخار نوشتن برای آدم‌برفی‌ها نصیبم شده و باز هرچند که قلمم نارس است و معلوم نیست کی پخته شود ولی با این همه، خواهشاً ما رو فاکتور بگیرین، چون تا حالا به‌طور میانگین هر دو هفته یه بار مطلب فرستاده‌ام. البته جوجه رو آخر پاییز می‌کشن و شاهنامه هم آخرش هپی‌اندِ، ولی ما به یکی بگیم «یا علی» تا آخرش هستیم.

  3. رضای عزیزم خوب میدونی که شرایط بدی (شاید بدترین در تمام عمرم) رو دارم. فعلاً که خودمون هم داریم خاک میخوریم. نمیدونم شاید شرایط یه کم بهتر بشه. شاید هم بدتر. آخرین فیلمی که دیدم رو یادم نمیاد متاسفانه. اوضاع غریبیه برادر. به بزرگی خودت منو ببخش

  4. وای وای… منم از دیدن این وضعیت رنج می‌کشم اما واقعا کار من از توجیه و غیره رَده… کلا یه ساله بخاطر دانشگاه (این مزخرف‌ترین نهادِ این مملکت) تهرانم و تو این یه سال شاید ۴ تا فیلم هم ندیده باشم (منی که خیلی از روزا ۴ تا فیلم می‌دیدم گوشه اتاقم)؛ یعنی اصلا امکانش نیست واسم کلا… اما امیدوارم بتونم بزودی شرایط رو عوض کنم؛ دارم زورم رو میزنم؛ و احتمالا به یاری خدا موفق هم میشم و دوباره میفتم به نوشتن ایشالا (بذارین منم یه بار خودم رو آدم حساب کنم مثلا!). ارادت…

  5. سلام آقا رضای کاظمی گرامی
    قبل از هر چیز می خواهم بدانم این به اصطلاح کامنت در معرض دید همه بازدیدکنندگان سایت قرار می گیرد یا نه ؟ (سواد دیجیتالی ام تعریفی ندارد).
    آنوقت حرفهایی دارم که می خواهم مخاطبش شما باشید.

  6. سلام.
    من به تازگی و خیلی اتفاقی مخاطب اینجا شده ام.آدم برفی ها را هم نمی شناسم راستش. دوست دارم در زمینه ی پیشنهاد ترجمه تان همکاری کنم. کسی چه می داند شاید توانستم و حس خوب بودن در چنین جمعی نصیب من هم بشود. تخصصی کار نکرده ام اما به فیلم خیلی علاقه مندم، همین.

  7. جناب کاظمی عزیز
    سلام و عرض ادب
    .
    سپاسگزارم بابت این فراخوان خواندنی و تلنگر ناب! بایستی صادقانه خدمت شما عرض کنم که بنده همیشه به‌یاد “آدم‌برفی‌ها”ی خاص و دوست‌داشتنی هستم و فراموش‌اش نکرده‌ام چرا که برایم «اولین» بود. دلیل این‌که پس از نوشتارم درباره‌ی انیمیشن آقای پیبادی و شرمن هنوز نقدی برای “آدم‌برفی‌ها” نفرستاده‌ام؛ به‌جز این‌که حقیقتاً مشغله اجازه نمی‌داد، این بود که تصور می‌کردم شما فرصت سر خاراندن ندارید و نمی‌توانید مطالب دوستان را بارگذاری بفرمایید! وگرنه تصور نمی‌کردم دوستان بیکار نشسته باشند… این پست شما باعث شد از این سوءبرداشت خارج شوم و به یاری خدا به‌زودی نوشتاری تازه برای “آدم‌برفی‌ها”ی عزیزمان ارسال کنم؛ عمومی نوشتم که نتوانم از زیرش شانه خالی کنم! پس تا به‌زودی
    .
    با احترام و دوستی
    پژمان الماسی‌نیا
    صبح چهارشنبه بیست‌وششم آذر‌ ۹۳

  8. اگه قابل باشم این روزهای آخر سربازی که بگذرد دوباره وصل می شوم به آدم برفی ها.

Comments are closed.