عبدالوهاب شیوه سهل و ممتنعی را برای نخستین فیلم مستقل بلندش برگزیده است. او سه داستانک و سه موقعیت کمابیش طنزآمیز را همچون سه حلقه یک زنجیر در امتداد یکدیگر قرار داده است. البته این فرم برای سینمای ایران تازگی ندارد و چنین الگویی که در آن قصّه از جایی به یکی دیگر از کاراکترهای حاضر در صحنه احاله شود و ادامه یابد پیش از این به شکلی گستردهتر و متنوعتر در فیلم دایره جعفر پناهی به کار رفته است. هر سه داستانک به کارگرفته شده توسط عبدالوهاب موقعیتهای ساده و روزمرهای هستند که ظرفیت به بار نشستن طنزی ملایم و موقر را دارند. ویژگی مشترک و اساسی هر سه قصّه، در ملموس بودن و سرزندگی آنهاست.
کاراکترها از اغراقها و مختصات دراماتیک نمایشی به دور هستند و طرح داستانکها پیچیدگی و غیرمترقبگی چندانی ندارد. با این حال هنر عبدالوهاب در بازنمایی دقیق سه مقطع از یک زندگی عادی و روزمره آدمهای فیلمش خلاصه نمیشود، امتیاز اصلی کار او از فیلمنامهای ریشه میگیرد که به شکلی هوشمندانه ایدهها و موقعیتهای طنز و نیز طنز کلامیرا به شکلی نامحسوس گردهم آورده و تقریبا کمتر لحظه مرده و بیهودهای در فیلم میتوان یافت که در آن قصّه به حال خود رها شده باشد و یا کنشهای جاری در آن لحظه صرفاً به کار کش آوردن زمان فیلم بیاید. ایده پشت ایده و موقعیتهای تازه و جذاب یکی پس از دیگری رو میشوند تا به پایان ساده و درخشان فیلم برسیم؛ سکون و ملالی که زیر روبنای یک زندگی سراسیمه و اتوماتیکوار روزانه در یک کلانشهر پنهان است و تکاپوها در یک مسیر دایرهای بیشتر به درجا زدن میمانند تا به پیش رفتن .
عبدالوهاب میزانسنهای ساده و اندیشیدهای را برای هر سکانس برگزیده است. شیوه اجرای او در این فیلم چنان نامحسوس و دقیق است که در بسیاری از لحظات حضور کارگردان را از یاد میبریم. بگذارید مثال بزنم: در اپیزود نخست با فیلمبرداری تحسین برانگیز و احتمالا دشواری که محمد احمدی به خوبی از عهدهاش برآمده فضای واقع نمایانه کار به خوبی بروز یافته است. نمونه شاخصش سکانس روبروی کلانتری است که عبدالوهاب ترجیح داده این بخش را در یک پلان سکانس بگیرد و از تقطیع نماها صرف نظر کند و همین رویکرد را مقایسه کنید با سکانس اتاق پرو همین اپیزود که فیلمساز به خوبی از در کنار هم گذاشتن و تقطیع فضای بیرون و درون اتاق پرو برای القاء و پررنگ کردن تنهایی زن و تاکید بر زخم صورتش بهره میگیرد. همین دو نمونه کافیست تا دریابیم با کارگردانی روبرو هستیم که ارزش لحظههای فیلمش را میداند و ذهن و دستش سرشار از ایدههای مناسب برای طرح و اجرای موقعیتهای گوناگون است.
فیلم عبدالوهاب همان قدر که از طنز موقعیت به خوبی بهره میگیرد ( نمونه شاخصترش اپیزود سوم است) طنز کلامیرا نیز به شکلی هوشمندانه و دلنشین و با منطقی باورپذیر و نه تکراری و تحمیلی(شنیدن جملههای دزد از طریق گوشی موبایل در اپیزود دوم) به کار گرفته است. دیالوگنویسی لطفا مزاحم نشوید همچون اجزاء دیگر فیلمنامه و نیز اجرای آن، در هرچه باورپذیرتر کردن و پیشبرد روان و بدون لکنت فیلم نقش به سزایی دارد.
نمیتوان از این فیلم بدون درنگی هرچند کوتاه از کنار اپیزود( داستانک) سوم فیلم گذشت. دست کم نگارنده این سطور، هیچیک از دو نقش آفرین سالخورده این اپیزود را به عنوان یک بازیگر حرفهای به جا نمیآورد ولی پرداخت و مقابله کاراکترها در این اپیزود و بده بستانهای این دو چنان فضای شیرین، آشنا و قابل لمسی آفریده که با احترام به همه بازیهای تحسین برانگیز بازیگران فیلم ( از هدایت و افشینهاشمیتا باران کوثری و حامد بهداد و…) به یاد ماندنیترین و مثالزدنیترین اپیزود فیلم را شکل داده و فرازی به یاد ماندنی و شگفتی آفرین از روزگار در حال سپری شدن مردمان سالخورده را به تصویر کشیده است که به گمانم در سینمای ایران یکه و بی بدیل است. عبدالوهاب ، بی آنکه به متن هیاهو و حاشیههای ناهنرمندانه این سینما پا بگذارد، نامیمعتبر و قابل احترام برای سینمای ایران است؛ به خاطر ذوق، اندیشه و مهارتی که فیلمش را نیز سرشار از حس خوب زندگی میکند.
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سلام. باید فیلم رو زودتر ببینیم.
بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران .. حتما ببینید.
از خوندن کتابهایی که معرفی کردی پشیمان نیستم .
فیلمت رو هم میبینم حتما .
دلم تنگ شده برات .
—————
پاسخ:تویی ژیان؟ چطوری؟
سلام
من هم فیلم رو دیدم و چقدر دوست داشتم…
رد پای علاقه ی آقای عبدالوهاب به سینمای مستند کاملا در فیلم دیده می شد..
یک زوج مسن فوق العاده ساده و دوست داشتنیو یه حامد بهداد کنترل شده و یک هدایت هاشمی با لهجه ی قشنگ مشهدی عالی….
ممنونم آقای عبدالوهاب ازینکه انقدر قشنگ ما رو نشون دادی