شعر: تکه‌پاره‌هایی دیگر

شب مست بود

با چشم‌های خون

کاسه کاسه

*

بی‌تاب

عمری

میان مرده‌های پیاده‌رو

تاب می‌خوریم

*

باد بر پرچم عزا ماسید

در رقص پای بوق

به راست راست

به چپ چپ

و هیچ‌کس نمی‌دانست

مشترک مورد نظر

خطش سال‌هاست سوخته‌

×××

هنوز

یک پرده مانده

تا این نت فالش شود

تا دوشیزه در کالسکه‌ی خواب بنشیند

تا تماشاچیان دست بزنند

×××

لا اکراه فی‌الدین

لالا لالا…

One thought on “شعر: تکه‌پاره‌هایی دیگر

Comments are closed.