شب مست بود
با چشمهای خون
کاسه کاسه
*
بیتاب
عمری
میان مردههای پیادهرو
تاب میخوریم
*
باد بر پرچم عزا ماسید
در رقص پای بوق
به راست راست
به چپ چپ
و هیچکس نمیدانست
مشترک مورد نظر
خطش سالهاست سوخته
×××
هنوز
یک پرده مانده
تا این نت فالش شود
تا دوشیزه در کالسکهی خواب بنشیند
تا تماشاچیان دست بزنند
×××
لا اکراه فیالدین
لالا لالا…
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
سپاس