سوار همین ماشین
به ریش تو میخندم
که در حال درآمدنی
من بیشتر قد نمیکشم
هر چهقدر هم که آبم بدهند
زن زنبیل به دست
خانه به خانه، شعر میفروشد
شما میدانید
نه من
که تا یادم است
دستهایم صدقه دادهاند
تا ناگهان نمیرند
باید سوار موتور گازیات، رفیق !
کوچههای شهر را دوره کنیم
کنار همین زبالهها
دود کنیم
دود شویم
خودت گفتی
آخرش همه میمیریم
… کنار همین قبرستان نگه دار
فاتحهی شعر را خواندهام
خرداد / ۸۰
رضا کاظمی؛ پزشک، نویسنده، شاعر و فیلمساز
یادش بخیر. یازده سال گذشت و ما هنوز جوونیم !
پیگیر نوشته هاتم.برامون بنویس
فاتحه مارو نخونی آقا رضا
status فعلی وبسایت فوقالعادهست.
چه فرق می کند کجا نگه داری ، کنار قبرستان یا اسکله ی تنهایی . مترسکم کنار مزرعه جان داد. کلاغ آخر قصه هم نبود تا او را تبرعه کند .