شعر: سیب

زلزله هم که بیاید

از نگاه تو هیچ سیبی نمی‌افتد

تا روی رخوت این خاک پوک

جاذبه‌ را دوباره کشف کنیم …

3 thoughts on “شعر: سیب

  1. تو بهترین جاذبه ایی بودی که کشف کردم . تو را در صندوق چه ایی می گذارم که به نیل می رود ، شاید آسیه ! مجوز مومیای ات را بدهد . به هر حال تقدیر تو در آسمان نمی گنجد این ظرف کوچک مایه ی شرم ساری مردم سرزمینم است .

Comments are closed.